یک یادداشت و یک  چامک تازه از علی رضا پنجه ای

 پیام های بی شمار شما  حکایت و شکایت از کم یابی ام دارد ، باور کنید کم کار نشده ام، باور کنید خروار خروار حرف های مکتوب و نانوشته دارم با شما؛ نه خواستم آب به آسیاب از ما به تران  بریزم ؛ گناه آدم ها را نه باید لزوما به پای گاه اعتقادی شان پیوند زد،  همه ی حقیقت لزوما نزد ما نی ست، گاهی 99 درصد حواشی حکایت از ناحقی دارد در حالی که چه بسا همان یک درصد  باقی مانده ماهیت خروجی کار را عوض می کند، باید انصاف داشت تا با تو منصف باشند.  دنیا موقعیت هایی پیش راه زندگی ما می گذارد که ما را بیازماید، این که چه قدر ظرفیت داریم. این زندگی پر از آزمون بعدها به ما نمره می دهد. بده کاری به وجدان بدترین نوع بده کاری آدمی ست.  فردای ما تاوان نیک و بد دی روز(دیروز) ماست  و امروز ما تاوان دی روز (دیروز) و  زمانی برای آزمون.

بلاهای بسیاری بر سرم آمده که بیش تر به تلقی  آدم ها  از هستی باز می گردد تا به نگره ی آیینی شان.  وقتی منتظری برای صداقت و ایثارت پاداش بگیری، نا گاه به کیفری ناصواب فرمانت می دهند... بگذریم؟ گناه مرا پای مکتب م نگذارید. این را یاد گرفته ام که آدم ها را یک بار از زاویه ی دید شخصی و ذاتی و یک بار هم از پای گاه اعتقادی شان بررسی کنم،  و جو زده و سیاست زده هم عمل نه کنم. مگر نه آن که همان گونه جهان تو را می راند که تو آن  را رانده ای. گاهی خواندن  مکتوبات  ادیان و آیین ها، ضرب المثل ها، باورداشت ها و پندهای پیر دانا می تواند آیین زندگی را به تو بیاموزاند و یا تلقی تو را از زندگی تغییر دهد.

وقتی برای لبریخته هایم خواهم گذاشت نی با شما حرف ها دارد تا فرصتی  مغتنم تر،   گوش به زنگ  نی می مانید؟ وقتی مسیح که درود خدا بر او باد در لاشه ی گندیده ی سگی دندان زیبای آن را به حواریون خود نشان می دهد، ما نه باید چه را؟  حتی در زشتی به دم بال (دنبال)زیبایی باشیم. ما مکافات همیم. این کافی ست؟ حالا  این شعر کنایتی از این روزهای م زندگی ست. خیلی دوست دارم نام آدم هایی که با من و شعر دوستی کرده اند را در برابر آن ها که تمام تلاش شان ایجاد دشمنی با من است بیاورم. من اما دشمنان را اگر مایوس می کنم ببخشایندم، چرا که همیشه برای بداندیشان و دشمنان آرزوی گشودن دروازه ی مهر و دوستی با خود را داشته و دارم. برچیده شدن  بساط سوء تفاهم و سخن چینی، این ها آرزوی من در این آنات است. زندگی کوتاه ما مجال کمی برای دوستی گذاشته، بکوشیم  این مجال کم را به مهرورزی بیش تر مصروف کنیم و بساط دشمنی را با آرزوی نیکی و نیک خویی برچینیم.آمین.


 گورستان


سکوت هم بی معنی ست

این جا دغدغه ای نی ست(نیست)

                                                                      گورستان دولت آباد، اردی بهشت 89

چامک تازه ای از علی رضا پنجه ای

چامک

___________

من

مسافرم؛

بال هایم،

آسمانی که

               نه می پرد(نمی پرد)

تیر 88

شعر تازه اي از علي رضا پنجه اي با يادي از شعر ِ "لي لي"ِ كتابِ چوپان كلماتِ مزدك پنجه اي

نشانی تهیه ی کتاب در سایت زیر

http://www.nashreilia.com/BookDetail.aspx?ISBN=978-964-190-056-6



______________________________________________________

براي مزدكِ شعر كه "چوپان كلمات"اش

دارد توي ني مي دمد و با ياد ، و به ميمنت شعر مصور"لي لي" كتاب تازه چاپ شده اش

كه لي لي كنان مي خواست به ليلي (ليلا) رسد

_____________________________________


تو در شعر عاقل باش

_اگر چه شعر منطق ِخودش داشته باشد_

تو  مجنون  نبودي

                           ليلي ببيني

كه لي لي كنان رفت

تا خط ِ افق

بگويد:  

سوختم!

         حالا نوبت توست

14 شهريور88

دو چامک تازه از علی رضا پنجه ای

چامک

_____

زیبا که باشی

               تنهایی!

                             

                                   8شهریور 88


چامک

_____


سرطان ِ منی!

                     

                       8شهریور 88              


یک شعرتوگراف تازه از علی رضا پنجه ای

عکس مرا

بگیر و پاره کن

من

برعکسم

               تیر ۸۸

آه مهاجر، شعر کوتاهی از علی رضا پنجه ای

آه مهاجر

ـــــــــــ

باشد

پرستو هم می تواند

به آشیانه باز نه گردد

باشد!

۸۸.۵.۲۳

یک رباعی از علی رضا پنجه ای برسد به دست بچه محل شیرین  مان به نشانی خمیران زاهدان رشت

این  رباعی را جوان تر که بودم  سروده ام، اکنون آن را مناسب می بینم که  تقدیم کنم به بچه محل شیرین  کودکی مان در خمیران زاهدان  . 

دنیای مجازی، تو را و خاطرات مشترک مان را به  ما می رساند، آن که می گفت کوه به کوه نمی رسد آدم به آدم می رسد، حتما دنیای مجازی را ندیده بود، وگرنه می گفت هر که و هر چه ،به هر که و هر چه نرسد نا کجا آباد است. به مارال بگو دنیا  شیرین می شود با عسل نگاهی که به روزگار می خندد.

رباعی

--------

دیری ست که از سراب آبش دادند

چشمان مرا مژده ی خوابش دادند

روزی که مرا فسرد هجران تو بود

قلبی که شکست را جوابش دادند

 

گرگم و گله می برم  شعر تازه ی علی رضا پنجه ای


گرگم و گله می برم 

 

آفتاب را گذاشته ام پشتم

می سوزم و می سازم

خودم را

تو را

و فردایی

که پشت آن کوه

ما  را  به  یک دیگر تعارف می کند

 

گرگم و گله می برم                          

                                         ۱۳۸۸.۳.۲۸

یکی - دو تا از چندین  شعر چاپ نشده ی پس از 8خرداد88

۱

 

جاده ها بی تو غریب َ ند

۸۸.۴.۲۸

۲

 

بی راهه ها

تن ها راه ِ

از تو  گفت َ نند

۸۸.۴.۲۸

چامک(  شعری برای پیامک )  از:علیرضا پنجه ای

 

"چامک" - همان طوری که خبرش را در  "خبرگزاری ایسنا"ی تهران خوانده اید- مجموعه شعر های کوتاه من هستند که در یک مجموعه گرد آمده اند، این شعر ها به جز کتاب با بهره از تکنولوژی روز و گوشی های موبایل هم قابلیت نشر دارند.

بیائیم از ظرفیت های روزآمد برای گوشه نشینی و درویش خصالی شعر در مقابل سایر هنرها استفاده ی صحیح ببریم.

البته به شرطی که مانند فضای اینترنت از شعرهای بی سر و ته و مدعی زبان محوری-که البته غالبا زبان باز  هستند و با انتشار و انعکاس شان پدر زبان و شعر فارسی را بیرون آورده اند ـ جداً بپرهیزیم، چون در غیر این صورت کسی" اس. ام . اس"(پیامک)" هامان را باز نمی کند.

چامک

ــــــــــــــــ

نگاه کن!

می بینی!

۲۱ اردی بهشت ۸۸- تهران

تازه ترین شعر علی رضا پنجه ای

 

ظـَن

 

همـان

 

یـقیـن ِ گم شـدهَ ست؟

۲۱ فروردین ۱۳۸۸

خُرده ریزهاي خاطرات  (تازه ترین شعر علی رضا پنجه ای)

خرده­ريز­هاي خاطرات 

 

<br/><a href="http://i37.tinypic.com/qy8qdy.jpg" target="_blank">View Raw Image</a>

نه اشگ

نه مشگ

اشگم دَم ِ مَشگم بود

مَشگم

نَشكن

بشكن

بالا بنداز

اين آخرين پياله

باشه

بنداز

اينجا بندازم

يار گلّه داره

گله­شو  گرگ زده

زَده كه رَده

چوپونش تو خواباي زنجيره­اي

دمبال ني­اش مي­گشت

خورده اين­ور ديوارو

خيسونده

شراب مي­شه خُب

خره تا حالا فكريدي

شراب يعني

آب ِشَر

خير بده نيست

خير و شر هم حاليش...

اين دَفعه گِله داره

اونجا بشكنم

حوصله داره

- لابد داشته الان نداره -

صله داده كه بخونيم

                         بشنويم

اي ريچارد!

ريچارد پير!

براتيگانتو  برم

خوب گذاشتي جماعتو

         سر كار  

         ستوان

          به­خدا

          ستوران تو وان

             جا نمي­شد

              ايستادن كه ما رد شيم

كوزه بخر پسر

كوزه خريدن داره

ر...ر...ر...

فوزه فوزه فوزه

فوزيه فوزيه

هوا چقد گرمه

كوچولو !

ابروي چَپتو چرا شكستي؟

كار زن دايي شجاعم بوده

تو ساوه

يه سال بيشتر نداشتم

حالا ما شاء الله ۸-۷ تا كتاب داري

به جز يه مشت عين خودش

كسي سوار تاكسي­ش نمي­شه

فوزيه فوزيه

                                                           ۸۷-۵-۱ 

 

------------------------------ نظرات شما دوستان-----------------------------

چهارشنبه 9 مرداد1387 ساعت: 18:58 توسط:بیژن باران

با مقایسه عنوان و متن شعر این برداشت می شود: دیالوگ ذهنی نه ضبط محاوره عینی از محیط. این خاطره یک دیالوگ از جریان سیال ذهنی راوی است. روایت ذهنی با اول شخص مفرد آغاز می شود. بدرستی از توصیفات زمانی مکانی تهی است. زیرا در ذهن راوی بازآوری شده جنبه دراماتیک دارد. پرسش این جاست: دیالوگ راوی با کی است؟ طرف/حریف کی است؟ هجاها تداعی و تناظر صدایی دارند. افعال در زمان بی فعلی /عبارتی- گذشته- امری -حال صرف شده اند. فعلهای خیسوندن و فکریدن بدون فعل کمکی از ایجاز ذهنی حکایت میکنند. 2 واژه عربی فوزه با فوزیه شاهزاده مصری قافیه درست می کند. زبان محاوره ای است که با دیالوگ می خواند. نوآوری خرده­ريز­هاي خاطرات در دیالوگ ذهنی است با اپیزودهای دراماتیک محاوره ای. چنانکه مانند تسبیحی از گفتگوی اول شخص و مخاطب پدید می آورد. مانند ای که امپلیفایر صوتی به مغز شاعر وصل است که دیالوگ ذهنی بظاهر خاموش را بلند کرده برای شنیدن آن بوسیله مخاطب. زمان در شعر با شتاب است. پرش از یک پاساژ به دیگری گاهی با تداعی صدای هجاست گاهی رابطه معنایی. هر 2 در مغز با شبکه های عصبی همجوار خازن صوت و معنی می توانند به هم اتصال پیدا کنند. سطرها کوتاهند. تقطیع شعر گاهی متریک /عروضی است گاهی بی وزن. ایجاز این شعر بدل می نشیند. لحن بازآوری خاطره اگرچه ملانکولیک نیست ولی رگه های از تاسف را در خود دارد. این شعر موفقی است. ادامه این سبک نوآوری های بیشتری در پی خواهد آورد.

 

چند هایکو از اریک آمان(Eric Amann)

 

اریک آمان(Eric Amann)

 

برگردان: علی رضا پنجه ای

 

 

1

 

بیلبوردها

خیس

در باران ِ بهاری...

 

2

 

چادر سیرک

برچیده شده:

مِه اکتبر

 

3

 

بارش برف

بر  فضای خالی ی پارکینگ:

شب کریسمس

 

4

 نام هایی از مردگان

بیش تر و بیش تر فرو می شوند

میان برگ های سرخ

 

5

 

آمد و شد ِ قطار شب:

عکس های مردگان

                              لرزان

بر رف­ نمای  بخاری

 ۶

تدفین زمستان:

فرشته یی سنگی دستش نشانه می رود

رو به  آسمان خالی