نامه ی سرگشاده ی یک شاعر و روزنامه نگار به رییس جمهوری:مردم خط دیگر این واقعیت تلخ اند!ما نیز مردمی

jeywxkd96eayfinse3.jpgنامه ی سرگشاده ی یک شاعر و روزنامه نگار به رییس جمهوری:
مردم خط دیگر این واقعیت تلخ اند!ما نیز مردمی هستیم

آقای رییس جمهوری!
با درود و خسته نباشید،چون خودتان خواسته اید که با صدای بلند نقد کنیم از خود شما می آغازم:

از سال 1360 دور سیاست را  قلم کشیدم. اما در کار شعر و روزنامه نویسی همیشه با رعایت چهارچوب ها سعی کردم روزنامه نگاری واقع گرا، وطن پرست و جو نزده و رعایت کننده ی حقوق مردم با رعایت قانون موجود و جریان ساز باقی بمانم.  یک فیلسوف آلمانی گفته است: یک لیدر خوب آن کسی نیست که اشتباه نکند، بل که یک لیدر خوب آن کسی ست که پیش از آن که اشتباهش فاجعه بیافریند جلوی آن را بگیرد.

آقای رییس جمهوری! باور کنید صف کشیدن  در زمانه ی اقتصاد آزاد  در شرایطی که ما با بحران مواجه نشده ایم یعنی ما نه در زمان 8 سال دفاع از کیان  این کهن  بوم  و بر به سر می بریم ، نه قحطی و سیل زده شده ایم،و نه گرسنه ی گرسنه از تحریم های ابر قدرت ها  ... هر چند به واسطه ی اتخاذ برخی از اولویت های سیاسی با محدودیت مبادلات آزاد اقتصادی به سر می بریم  و مبتلا به آن در زمینه هایی با مشکلات جدی مواجه ایم، اما با معیارهای  وضعیت" بحران"که  وصف شده مواجه نیستیم؛ هم از این روست که گمان می برم به نوعی   در این طرح آبرو ستیز از دولت تدبیر و امید یا  پیشنهاد دهندگان خدای ناکرده از خرید اجناس سودایی به جز رساندن مایحتاج  به نیازمندان داشته اند  که چون نیت پاک نبوده  و سودا ناسالم بنابراین چنین آبرو از دولت شما برده یا تلاش شده که جناح مقابل  در  بحث  اختصاص یارانه ، علمی تر از دولت مدعی شما به سازو کارهای دانشی مردانش نشان داده شود!  رییس جمهور پیشین اگر هزاران اما و اگر از کارنامه ی خود بر  جا گذاشته ، حدقل هر چه گفته کرده چه غلط و چه درست. تورم  و ایجاد بازار مکاره از بزرگ ترین امتیارات منفی دولت گذشته محسوب می شود  که  به سیاست کلان ما در مبحث هسته ای مربوط می شد و البته شما آمده اید تا با حفظ همان راهبرد با ادبیات تلطیف شده سخن بگویید،بی آن که مدافع دولت پیشین باشم که از سال 60 در خط خودم بودم ولاغیر...   اما  برای نمونه همین پرداخت یارانه جرات می خواست که رییس جمهوری پیشین چنین نمود،و اگر چه یارانه ی پرداختی تاوان ما به ازای خسران بی تدبیری سیاست مردان دولت پیشین را نمی کرد و خسران میلیون و تاوان هزار بود لیکن  آیا شما می دانید که مردم با امانت گذاشتن  همین کارت بانک یارانه شان نزد کسبه برای خانه شان لوازم قسطی می خرند و کسبه تا پایان قسط با  زدن رمز هر ماه طلب خود را وصول می کنند؟ یعنی کارت بانک یارانه  به ابتکار مردم بدل به  یک سند معتبر برای  مراودات اقتصادی روزانه   شده است، من نمی دانم چه کس یا کسانی با چه مقاصدی به شما پیشنهاد ارایه سبد کالا کردند؟ خب اگر قصد رسیدگی به امور فقراست شما از طریق کمیته امداد و بهزیستی و. "ان جی او "های  خیریه  می توانستید به صورت سنتی و علی گونه به مددشان بپردازید، - کما این که علی  هم اگر بود اکنون از طریق مراسلات روز  به فقرا مدد می رساند و لازم نبود در گرمای آن اقلیم شبانه تا   سحر  چنان خود را بپوشاند که شناسایی نشود،-  اما اگر منظورتان قشر آسیب پذیر است بدانید پایین ِ درآمدِ  2 میلیون تومان ماهانه در ایران آسیب پذیرند. پس نگویید  به درآمد کمتر از 500 هزار تومان ماهانه  سبد  کالا تعلق می گیرد. اگر بپذیریم مجریان این طرح مقصد سودای ناسالم نداشته اند که همیشه نزد قانون اصل بر برائت است ،  شما  می توانستید نه به عنوان وکیل و وصی مردم بل که رییس جمهوری دستور بدهید  در هیات یارانه ی  عید انقلاب و مخارج عید ملی معادل مبالغ  در نظر گرفته شده  را به حسابشان  واریز کنند.پس تا دیر نشده دستور بفرمایید کالاها را به تعاونی ها بفروشند و با جبران مافات از مردم عذر بخواهید. عذر خواهی شما در گزارش 70 روزه به مردم با تداوم کار غلط  دولت پذیرفتنی نیست، شما دارید از چه عذر می خواهید از کار اشتباه  دولت؟  که دارند ادامه اش می دهند؟ رسم است عذر خواهی پس از  اصلاح  ،عملی   شود و لابد از سوی مردم پذیرفته.
آقای رییس جمهور! عوام فریبی  و پوپولیسم ، دولت  ِ چپ و راست نمی شناسد ،مردم خط دیگر این واقعیت تلخ اند! ما نیز مردمی هستیم.

علی رضا پنجه ای
21 بهمن 1392خورشیدیAR_PANJEEI@YAHOO.COM

علی رضا پنجه ای:ماه نامه ره آورد گیل شماره ی  21 و 22 ( دی و بهمن 92) چاپخش شد

etvlsy2h288ypn5mpqo.jpg

ره آورد گیل شماره ی  21 و 22 ( دی و بهمن 92) به قیمت 2500 تومان  چاپخش شد:مطالب مربوط به  سرویس شعر و نقد فارسی: محمود فلکی(زبان و لذت معنا)، علی شهسواری(بررسی تطبیقی مجازهای افقی و مجازهای عمودی(متوسع) در شعر کلاسیک فاریسی معاصر)، و شعرهایی از:فتاح پادیاب،پیروزه بازدیدی طهرانی،حامد بشارتی،مهرداد پیله ور،کوروش جوان روح، مهدی ریحانی،حسین شکر بیگی،رقیه کاویانی،یاور مهدمی پورو پیمان نوری و با داستان،سینا و نمایش، و... شایان ذکر است صاحب امتیا زو مدیر مسوول این  دکتر فائق، سردبیر هوشنگ عباسی و دبیران آن:علی رضا پنجه ای،فرامرز طالبی،دکتربخش زاد،آریاپاد،فاخته،عشقی،جهانی،موسوی،شکری،رنجبر هستند طراح جلد نیز علی رضا طیاری است. نشانی برای ارسال آثار:MFAEGH2@GMAIL.COMو یاMFAEGH@YAHOO.COM    و شماره تلفن:01313222889و نمابر:  01313226820  است. نشانی  دفتر مجله نیز : رشت خ: امام، روبه روی بانک رفاه کارگران، کوچه  فائق پلاک 215 ط اول.برای ویژه نوروز می توانید مطالب مرتبط خود را ظرف یک هفته برای ما بفرستید ، البته مجله برای چند شماره مطالب مورد نظر خود را صفحه بندی کرده منتها برای آفرینه های مربوط  به نوروز همیشه فرصتی می توان قایل شد.شما از طریق پیغام خصوصی همین صفحه نیز می توانید آثار شعر، ترجمه ، مقالات ادبی و نقد شعر بفرستید، بقیه مطالب تحویل مسوولان مربوطه خواهد شد. اولویت همیشه با آثاری ست که در نوبت  قرار گیرد و مضافا در ارایه ی پکیج  سرویس های مرتبط  به نیازهای مخاطبان پاسخ گوید. شایان ذکر است برای همین شماره دو اثر نقد  در باره ی آثار مسوول صفحه شعر و نقد  عز وصول گردید که ضمن سپاس از نویسندگان گرامی  به شهادت سردبیر ارجمند از سوی بنده به واسطه ی  تعریف نا بجا  و موحه از  آثارم  کنار گذاشته شدند ، ما به وزین بودن آفرینه ها نگاه می کنیم و هیچ گونه  اخوتی با نویسندگان و شاعران نداریم، هر چند خود را ملزم به احترام کوشندگان راه هنر و ادبیات می دانیم. ارزش آفرینه ها  تنها معیار انتخاب آثار است نزد ما.همین. هر چند کار خود را به دور از اشتباه و سهو نمی بینیم. باری به اثر نگاه می کنیم نه خالق آن.


بهمن فرزانه ،مترجم صد سال تنهایی در گذشت

وداع آخر با  بهمن فرزانه

بهمن فرزانه  درگذشت

بهمن فرزانه  نویسنده و مترجم برجسته ی ایرانی از دوران دانشجویی به ایتالیا رفت، وی  قریب 50 سال در اروپا و کشور ایتالیا زندگی می کرد و سال پیش به ایران بازگشت، در 75 سالگی به علت بیماری دیابت دیده ا زجهان پر هیاهو فرو بست.فرزانه در طول عمر درخشان خود  به معرفی ادبیات برجسته ی  دنیا همت گماشت و چهره های زیادی را به دوست داران ادبیات  این کهن بوم و بر  شناساند. او  همطراز نسل محمد قاضی و  نجف دریابندری بود و در دهه ی چهل با گزینش ادبیات مدرن دنیا در عرصه ی داستان، رمان و شعر خدمات فرهنگی ارزنده ای از خود به جا گذاشت. برگردان صد سال تنهایی مارکوئز از کارهای سخت او محسوب می شود.به خبر ایبنا نگاه کنید:


درد و رنج مترجم فرزانه به پایان رسید

  وداع آخر با بهمن فرزانه

17 بهمن 1392 ساعت 18:18
بهمن فرزانه، مترجم پیشکسوت کشورمان، بعد از تحمل یک دوره بیماری، بعد از ظهر امروز در بیمارستان طالقانی درگذشت.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، بهمن فرزانه، مترجم پیشکسوت کشورمان که کتابخوان‌های ایرانی به واسطه ترجمه‌های وی با آثار بسیاری از بزرگان ادبیات آشنا شده‌ بودند بعد از ظهر امروز، پنجشنبه، 17 بهمن ماه، در بیمارستان طالقانی تهران درگذشت و به احتمال زیاد مراسم تشییع جنازه و خاکسپاری وی روز شنبه برگزار خواهد شد.
 
فرزانه به دلیل مشکل دیابت مدتی را در بیمارستان و سپس خانه سالمندان بستری شده بود اما با تشدید عفونت پای چپ وی، پزشکان تشخیص دادند که باید عمل جراحی انجام شود. این عمل چند روزی در انتظار تایید پزشک متخصص فرزانه بود و در نهایت در روز اول بهمن پای فرزانه قطع شد. 

ترجمه بهمن فرزانه از مقالات گابریل گارسیا مارکز در روزهای گذشته، در کتابی به نام «بی‌پروا» منتشر شد و آخرین اثر منتشر شده از وی به شمار می‌رود. وی مترجم بیش از ۵۰ کتاب به فارسی بوده و یک رمان نیز نوشته ‌است. فرزانه بر زبان‌های ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیایی و فرانسوی مسلط بوده و مدت زیادی در شهر رم ایتالیا سکونت داشته است. این مترجم بسیاری از آثار نویسندگان ایتالیایی را به فارسی ترجمه كرده است. «وسوسه»، «چشم‌های سیمونه»، «گنج»، «غربت»، «کبوترها و بازها»، «راه خطا»، «حریق در باغ زیتون»، «پس از طلاق» و «الیاس پورتولو» نام ترجمه‌های منتشر شده به قلم وی هستند.

علی رضا پنجه ای: من بهمن فرزانه را با ترجمه ی  صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکوئز شناختم، او  مانند نجف دریابندری،عبدالله کوثری ، رضا سید حسینی،محمد قاضی ، بهمن شعله ور و تورج رهنما و ... آثار درخشانی از ادبیات دنیا را برگزید و به ما شناساند.  وقتی شما به عنوان یک مترجم  با زبان  رآلیسم جادویی مارکوئز مواجه می شوید  به عمق  زحمات و دانش زبان مبدا و مقصد مترجمانی هم چون فرزانه  پی خواهید برد. سخت است زبان رمان هایی مانند صد سال تنهایی و سبک رآلیسم جادویی و از این دست آفرینه ها . در واقع  فهمیدنش یک طرف و برگرداندنش بسی صعب می نماید که از دست  هر مترجمی بر نمی آید به جز مترجمان زبردستی چون او .به احترام روح بلند او کلاه از سر بر می داریم  و درودادرودی تا هست هستی بر او نثار می داریم.

__________________________

بعد التحریر: یا تذکار:

گاهی پر کاری سبب می شود ذهن دچار خطا شود، بهمن فرزانه و بهمن شعله ور به جز کار ترجمه در سطح عالی  و مشترکات بسیار ماهوی از تشابه اسم اول   و جه سوختن در نام خانواده گی نیز بهرمندند. سرزمین هرز الیوت ترجمه ی بهمن شعله ور از نخستین کتاب های ترجمه ی شعری بود که در نگاه شعری من -سال ها- تاثیر بسزایی داشت، الیوت یک شاعر مدرن و کاتولیک معتقد بود و این اثر روی دیدگاه متافیزیکی من تاثیر موکدی نهاد و از نخستین ترجمه های موفقی بود  که من چند بار توفیق خواندنش نصیبم شده است، و مضافا در کارگاه های شعری ام به  تاثیر فروغ از این اثر در کتاب  ایمان بیاوریم ...اشارات مبسوطی داشته ام؛  گویا ذهن من هنگام تایپ نام "فرزانه" ، "شعله ور" تایپ کرد و البته من در فاصله چند دقیقه  از صفحه "پست مطلب" تا "مشاهده وبلاگ" متوجه خطای  ذهن هنگام تایپ شدم، اما یک مراجعه کننده به وب سایت سریعا مرا ابله خطاب کرد و البته دوست فرهیخته ام جناب شهسواری نیز در یک پیامک ایت سهو را گوشزد کرد، این بهانه ای شد برای این که دوستان جوان تر بدانند ارتباطات به ثانیه و "آن" نزدیک شده ، مبادا خطایی  چه از سر سهو و چه عمد بدون پژوهش مرتکب شوند که چشمان  بزرگ منش!بدون نام و نشان تو را ابله و البته  برخی  از فرهیخته گان که همواره باد وجود نازنینشان با تذکار راه جبران خطا بر تو می نمایانند.هر چند سهو مورد اشاره به فاصله ی دو تا سه دقیقه بدون دیدن این دو تذکار یکی بد دلانه و یکی دوستانه تصحیح شده بود.

راه کار: اول در مجیط ورد تایپ کنید و مستقیما   در محیط خودِ وبلاگ تایپ نکنید چون، بسا نوشته هایی که با یک حرکت اشتباه انگشت دست از صفحه حذف می شود و

دوم: مواظب خطای تایپ در مواردی که تشابه لفظی و معنوی هست بیشتر باشید.و البته نوشته تان با پژوهش و تطبیق با سایر اطلاعات  جست و جو شده درج گردد

سوم: از تعجیل و فرستادن مطلب بدون ویرایش کافی بپرهیزید تا  غفلت چند دقیقه ای تان شما را مزین به فحش ابله نکند!

کشف پایانی این تذکار:

همین الان می خواستم این قسمت تذکار  را تایید کنم برای فرستادن که متوجه شدم تصحیح  اعمال شده  ظرف جند دقیقه در  متن ، متاسفانه در قسمت  عنوان مطلب،   تا اکنون 26 بهمن 92 اشتباها ادامه داشته و اعمال نشده بود و همین علت ناسزا به من و البته تذکار دوستانه شده بود. باز هم عرض می شود اشتباه از سر سهو و نه عمد(نادانستن توفیر  ترجمه سرزمین هرز توسط شعله ور و فرزانه ) بود. همین!26 بهمن 92 علی رضا پنجه ای

ادامه نوشته

جایزه داستان کوتاهی از علی رضا پنجه ای

Alireza Panjeei

داستان کوتاه
________
علی رضا پنجه ای
_________
جایزه

 آدم برفی زیبای زمستان

 

این همه آدم برفی تو یک روز برفی کجا می روند؟

 یک صدا: شهرداری اعلام کرده به بهترین آدم برفیِ شهروندان جایزه می دهد.

شاعرِ مرده : خوب شد فرشته ی نگهبان مرخصی ساعتی ام را امضا کرد، چه قدر دنیا پیشرقت کرده! زنده ها دارند همسان سازی می کنند.

همان صدا:همسان سازی چیه ؟دارند آدم برفی درست می کنند.

شاعرِ مرده : می دانم، می دانم! همان همسان سازی ست! فقط آدم برفی های سال های پیش دارند آدم برفی های سال برفی نو می تراشند. نگاه کن ! سمت چپشان چیزی می تپد؟ می بینی؟ همه اش یخی ست.

ساعت 4 بامداد 14 بهمن92

گفت و گو ی تلفنی با علی رضا پنجه ای   به بهانه ی انتشار کتاب های" شب هیچ وقت نمی خوابد" و "پیامبر کو


گفت و گو ی تلفنی با علی رضا پنجه ای  

به بهانه ی انتشار کتاب های" شب هیچ وقت نمی خوابد" و "پیامبر کوچک"

سجاد صاحبان زند

panjeie1

 

یک نکته ای که در کتاب شما دیده شده در واقع شکل دیداری آنهاست ، این که کسی که شعر را می خواند و می شنود یک تلقی در دو سو دارد وقتی می بیند یک تلقی دیگری  برای نمونه در کتاب پیامبر کوچک، مشکل است شما باید خود شعر آینه را ببینید تا آن مفهوم را حس کنید ؛ می خواهم این را بپرسم که با توجه به این که ما ایرانی ها عادت داریم شعر را بشنویم تا ببینیم ، در واقع این حس خطر را نداشتید که یک سری از مخاطبان خودتان را به واسطه این شکل گرافیکی یا دیداری از دست بدهید ؟

جناب آقای صاحبان زند ! ذات یک اثر مدرن اصولاً بخشی از اقشار مخاطبین خود  را کنار گذاشتن است . به واسطه ی این که جامعه از سطوح مختلفی به لحاظ فرهنگی برخوردار است و شاعر نمی تواند مگر این که ترانه سرا باشد ، مگر این که شعرهای پوپولیستی بگوید که صرفاً تمام سطوح مردم برایش دغدغه  باشد . اما در مورد این گونه شعر ، این دغدغه ها خاص شعر ما نیست ، خیلی از مواردی چنین است که تکرار شده ریشه هایی در تاریخ گذشته داشته ، مگر این خاصیت در شعرحافظ نیست ، شعر حافظ را هم شما یک بار می خوانید و یک بار که می بینید تازه متوجه می شوید که باید چند بار  دوباره آن را بخوانید و مضافاً چند بار دیگر ببینید تا این که به ظرایف و آرایه های شعرهای حافظ و یا شعرهای شعرای گذشته ی ما که این ظرایف در آن ها کار شده  و تازه اگر آرایه هاشان (صنایع لفظی و معنوی شان ) کاملاً ثبت شده باشد . به عنوان نمونه ایجاز و انواع آن درشعرها  مختلف مثال زده شده ، ما در کتب بسیاری در آثار قدمایی داریم که این آرایه ها ثبت شده ، منتها یک اشکال و خلایی که وجود دارد و خود من یکی از دغدغه هایم است که در اولین فرصت باید به این مساله بپردازم این است که از دهه ی شصت به این سو ، به صورت خاص البته   جا دارد که از شعر نیما به طور دقیق شروع و کندوکاو شود اما به صورت ویژه از دهه ی شصت به این سو متاسفانه آرایه های جدید را ثبت نکرده اند به طوری که کارهایی که مختص من هم نیست شاعران دیگر هم داشته اند ، بسیاری از شاعرانی که قائم به ذات هستند.

و از دست دیگری کپی برداری نکرده اند ، اینها کاملاً آثارشان ثبت شده است با این کار حتی می توان از روند کار که چه کسی دچار سرقت ادبی شده و که نشده ، لااقل دربررسی یک دهه  فهمید که  شاعری آیا از دست دیگری نگاه کرده یا این نتیجه ی کشف و شهود شخصی اش است.

در قریب یک دهه یکی از دغدغه های من معرفی سارقان ادبی بوده ، با این کار از سویی سارقان معرفی می شوند و از سویی دیگر آرایه های نو و شگردهای شاعران صادق   به نسل های آتی گزارش می شوند ، اما آرایه های ادبی : من در یکی از شعرهایم می گویم : "چند دقیقه ایوب اگر باشی" این که چند دقیقه صبور باشیم داشتیم اما این که چند دقیقه ایوب اگر باشی نداشتیم ، این که به جای صبوری که صفت ایوب بوده بیاییم از فاعل کارکرد صفتی بگیریم . این شگردها برای شاعران حرفه یی و منتقدان قابل شناسایی ست اما علاقه مندان به شعر و در این جا شعر امروز   سه دهه است که تقریباً با آرایه های جدیدی که در واقع شاعران جدید به آن پرداخته نا آشناست ، این ها اگر در کتابی بخواهد گردآوری شود مطمئن باشید که اوج شکوفایی شعر سه دهه ی ما آشکار می شود و برای نسل های بعدی سکوی پرش مطلوبی خواهد بود . شعر ما آن قدر در حاشیه ماند که متاسفانه وقت نشد این کارکردهای نو تسری بیشتری در طیف های مختلف جامعه یابد، از مهم ترین آفت های حاشیه ساز خود ِ  مقوله ی سرقت ادبی بود . چرا که اگر دارای ذات شعری باشید مطمئناً پویایی دور از دسترس نیست .

یکی از مسائلی که شما هم به آن اشاره کردید ، در شعر شما کاملاً مشهود است , مسائل روزمره دنیای پیرامونی است منتها شما با همین شگردها آن نگاه را کاملاً متفاوت ارایه می دهید . آیا این نگاه و مقوله ی در همان راستا قرار می گیرد ؟

من در این دو کتاب "شب هیچ وقت نمی خوابد" و   کتاب" پیامبر کوچک "به واسطه ی یک سری نوآوری هایی که در قالب شد و هم در محتوا آمدم نام پیامبر کوچک را برای این مجموعه برگزیدم چرا که من اعتقاد دارم شاعر دقیقاً با الهام خلق می کند ، و این الهام شاعرانه به عنوان یک وجه ذاتی  با  وجه تاثیر گذار پیرامونی از سایر آحاد جامعه متفاوت اند ، من هنرمندان را نیز بر اساس همین تعبیر دارای یک حس برتر می دانم ، که می توانند برخی از مقولات را از پیرامون بگیرند و دیگر گونه ادا کنند . من اعتقاد راسخ به این مهم دارم .

ببینید ما در شعر چیستان داشتیم معما داشتیم ، همان شعر آینه که شما برای نمونه در اول گفت و گو از آن یاد کردید کسی روبه روی من / تنهاست / و بعد آینه زیر یک خط کوتاه بر عکس نوشته شده در واقع بازآفرینی متجددانه و احیای همان معما و لغز قدیمی ست منتها با بیان و شکل جدیدتری از چیستان که تجربه ی عینیت نیمایی را نسبت به شعر قدمایی دارد، چیستان های قدما معما و نظم بوده و کمتر به زیبایی و مبانی جمال شناسیک نظر داشته است  . ما آن موقع در معماها می خواندیم : "مرغی ست بی پروبال / تا سرش نبری / خبر ندهد" ، بعد در  پایان برعکس نوشته می شد : "نامه" . این معما بود ، حالا شما از احساس و عاطفه و برخی عناصر شعری دیگر در آن نمی بینید به جز تشبیه یعنی وجه شبهی که بین نامه و مرغ است . اما برای نمومه : در شعر آینه : کسی / روبه روی من/ تنهاست ، با توجه به اینکه می شد به راحتی نام آینه را در اول شعر آورد به عنوان نام شعر آورد و نه بر عکس در پایان شعر ، اما در این جا شعر لو می رفت و نام و عنوان  موثر واقع نمی شد ، مضافاً بر این که نا به هنگامی و تعلیق این شعر مانند نمونه ی قدمایی اش از دسترس دورتر می ماند ،در واقع این معما یا چیستان دنیای امروز ماست مضافاً بر این که معلوم نیست آینه رو بروی  این  کس  است یا من ، تصویر در گزاره ی اخیر مخیل تر به نظر می آید ؛ البته همه ی شعرهای کوتاه   قابلیت معما ندارند ، بلکه این قالب به نوعی به جاگزینی  آن شکل باری به هر جهت که عنوان شعر مخل زیبایی اش می شد، پیشنهاد شده است . اصلاً قالب های ادبی به همین علت پدید آمده اند ، ضرورت ِ فرمیک . شما وقتی می خواهید منظومه سرایی کنید یا داستان حماسی بسرائید در قدیم می رفتید سراغ قالب مثنوی بحر متقارب یا سراغ قالب رباعی لا حول ولا قوه الا بالله  یا  همان مفعول  مفاعیل مفاعیل فعولن(فع- فعل ...)کما این که قالب رباعی بیشتر برای درنگ های فلسفی کاربرد داشته اما به عنوان یک قالب حماسی کوتاه پس از مثنوی می توان از آن نام بهره برد ولی برای غنا و عشق ورزیدن و خلوت با معشوق حقیقی و مجازی  باید رفت سراغ غزل، یا در قالب های کوتاه تر و نزدیک تر و پابلیکش به سراغ ترانه  و  دو بیتی و چهارپاره هم بعد از انقلاب نیما می روید .

یکی از آفت های شعر ما این بوده که برای نمونه اگر علی باباچاهی اقدام به یک سری نوآوری می کند یک نو آمده هم می رود و می خواهد مانند او رفتار کند و از آن جا که نه تجربیات او مانند باباچاهی ست و نه پختگی اش در رفتار با آهنگ و چیدمان کلمات به ژانر باباچاهی می آید ، حاصل کارش پدر زبان شعر فارسی را در می آورد ولاغیر .

قالب وسط چین ، یک قالب منحصر برای بیان چند گانه ، چند وجهی و چندخوانشی است . این قالب از شکل سطربندی وسط چین در برنامه های حروف نگاری رایانه الهام گرفته است . در این قالب شعر بر اساس ضرباهنگ و مفاهیم منشوری چند بعدی و خوانش های متعدد سطربندی شده است ، یعنی  سطربندی    هوشیاری شاعرانه می طلبد و محتواست که این قالب را برای خود برگزیده است. چه بسا روزنامه نگاری و علاقه ام به صفحه بندی در پدیدآیی این قالب موثر بوده باشد هم چنان که در قالب مربع ، علاقه ام به  طراحی جدول منشاء این الهام بوده است ، البته هر شعر چهار کلمه ای نمی تواند مربع باشد ، طوری که از خواص این شعر بر می آید به صورت ستونی ،  افقی ، عمودی ، ضربدر ، چار مربع کوچک داخل مربع بزرگ در هیچ کدام چهار کلمه مکرر نیستند ، چیدمان این گونه شعر به ما رخصت می دهد که خواننده را در خوانش نهایی یا همه خوانی ( عده ای که هر یک ، خوانشی از آن را برای خود برگزیده ) سهیم می دانیم . هر کلمه که از 1 تا 4 چیده می شود به همان نسبت تشخص می یابند . یک بار : روی کلمه کسی تاکید می شود ، یک بار صدا ، یک باز نزدیک  یک بار مرا و ....

 شعر توگراف قالب دیگر پیشنهادی من بود که آمیزه ای از کلمه و شکل گرافیکی کلمات است .

با توجه به محدودیت زمانی درباره سرقت ادبی با خود شما که از سوی روزنامه همشهری ویژه تهران با من مصاحبه داشتید با عنوان "راه شاعران تئوری پرداز به ترکستان است" افشاگری کرده ام تا این که آقای بهنام باوندپور این  را درباره سرقت از جنگ اندوهنا آمدنددر مجله نگاه نو نوشتند و ارجاعی هم به آن مصاحبه ی شما با من داشتند ببینید حقیقت شعر برای من بسیار اهمیت دارد ، امروز من برای یک روز دستمزد کار الکتریکی خانه ام ، 100 هزار تومان پرداخته ام ، برای دو مجموعه ی اخیرم که حاصل کارهای یک دهه و اندی من بودند ، و یک عمر تجربه پشتش خوابیده  حدوداً 300 هزارتومان دستمزد گرفته ام ، آیا این دستمزد که چه بسا برای سرودن شعرها کلی برای من هزینه  ی مراوده ی فرهنگی در برداشته ،قابل تناسب بندی است؟و آیا زحمت من ِ شاعر ارزش افزوده ای به نرخ یک دهه و اندی عمر و چشم فرو بستن از لذایذ مادی در بر نداشته ؟ حالا می ارزد که من بیایم سرقت ادبی کنم ؟ و نامم به عنوان یک سارق در تاریخ ادبیات ثبت شود ؟ و حتی اگر خرده خلاقیتی هم داشته باشم آیا تحت الشعاع سرقت ادبی ام قرار نمی گیرد؟

وقتی شاعری افتخارش چاپ عکس های لخت بدنش است و به محض شنیدن شعری از مثلاً خانم کاویانی به او می گوید این شعر را جایی چاپ نکرده ای ؟و  وقتی   او پاسخ نه می شنود ، انگشتانش را از سر شوق به هم زده و صریح می گوید ، پس مال من شد ! این گونه افراد نوچه پروری هم می کنند و مصاحبه با خود ، نقد برای خود می نویسد ، و یا دیگران هایی که مانند ایشان ادبیات و تاریخ را لوده می انگارند! تحت  پوشش هایی از این دست که در  اینجا ما که کپی رایت نداریم و شاعران طبق عادت برای هم شعر که می خوانند این گونه افراد به محض این که متوجه می شوند حالا حالاها شعر این بنده ی خدا به واسطه نداشتن رابطه شعرش چاپ نمی شود آن را  راسا  یا قسمتی از آن را مالخود  می کنند ، گاه عیناً و گاه با اندک پس و پیش کردن. در حالی که باید پذیرفت شعر گزاره ای فرهنگی ست ، شاعر است که فرهنگ می آفریند و از آن جا که بخش مهمی از ساختار فرهنگ یک ملت در گرو اخلاق و آرمان های انسانی ست، بنابراین چه به لحاظ عرفی و چه قانونی عمل سرقت به جز بی اعتمادی و بی اعتقادی به حتی خردک استعداد شاعرانی از این دست، عایدی دیگر برای او در بر نخواهد داشت .

ما یاد گرفته ایم که کلام دیگران را تضمین کنیم ، این را ادبیات به ما آموخته چه مدرن باشیم، چه پست مدرن و چه ... از این نمد جز معرفت و انسانی برای نسل های بعدی برجا نمی ماند ، تا یادم نرفته اشاره داشته باشم به عنوان سخنرانی ام که گویا شما هم در آن جلسه تشریف داشتید ، در باره ی شعر دیجیتالی هم که در نمایشگاه کتاب تهران درباره ی آن سخن گفته ام . شعر دیجیتالی شعر فراگیر آتی است که در گرو توسعه برنامه نویسی و هماهنگی بین شرکت های تولید کننده گوشی های موبایل و نرمافزارهای رایانه ای است،همان گونه که دیده ایم  مظاهری از آن در انیمیشن ها و سمبل های برنامه های کاربردی موبایل،  رایانه و اینترنت به صورت جسته و گریخته کاربرد دارد، امید که رشد فزاینده ی نرم افزارها در این خصوص سبب استفاده یبیشتر  تکنولوژیک شعر شود، چه را که روند زندگی ، اندیشه و آگاهی نسل نو و  شعر امروز ما خواه نا خواه از این فرآیند و پروسه برخوردار شده و فراگیری آن دور از دسترس نیست و اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.                                                                                                                                        

         1388

 

 این گفت و گو برای نشریه ی  کتاب هفته ی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنظیم شده بود که همان زمان نیز به چاپ رسید. نسخه ی فعلی توسط خانم مهندس س.اسدی از  رکوردر پیاده و پس از چاپ سوم کتاب پیامبر کوچک  در سال 1390 برای سایت پیامبر کوچک تنظیم و تدوین شده است. با سپاس از ایشان.