آسیب‌شناسی نقد ادبی و  ترجمه _به‌ویژه در فضای مجازی_ علی‌رضا پنجه‌یی

گویه:

ملاحظاتی در آسیب‌شناسی نقد و ترجمه

منتقد اگر اثری جدی و حرفه‌یی را به چالش نگیرد در واقع هم موقعیت خود را ضایع کرده و هم آفرینش‌گر کتاب را. نقد عرصه‌ی دوست یابی و دلبری نیست. در نقد عیار خود منتقد اول به قضاوت گرفته می‌شود سپس از دریچه‌ی آن عیار به اهمیت و عیار صاحب اثر پی برده می‌شود. یافتن و معرفی اثر نخبه و استعداد از اهم اهداف نقد خلاق است. ورنه سفارشی نویسی و از طریق کتاب آیین دوست‌یابی دیل کارنگی می‌توان بر حلقه‌ی نان به نرخ روز و آستین پلوخورها افزود. پیرامون ما پر از شبهه آفرینش‌گر(شاعر، نویسنده، مترجم و...) است وظیفه‌ی نقد تمیز دادن سره از ناسره است ورنه هر متنی را می‌توان از ظن خود به چالش گرفت و پیرامون آن نوشت. جانب احتیاط در خرج‌کرد القاب و توصیف از نکات مورد توجه‌ی هر منتقد حرفه‌یی‌ست. یک منتقد با نقد درست، معرف خود و کتاب مورد نقد است. روزی دوست شاعر، نویسنده، منتقد و مترجمی نوشت فلانی آبروی شعر گیلان است نقد را داد صاحب اثر بخواند تا بدهد چاپ شود. شاعر خطاب به منتقد گفت: تیتر اغراق‌آمیز و جانب‌دارانه است و نشان می ‌دهد انگار نمک‌گیر سفره‌ و احسان صاحب اثر شده‌ای.منتقد حرفه‌یی و متعهد به ادبیات و متن هرگز دوغ و دوشاب را با هم قاطی نمی‌کند. به نقد می‌پردازد و از شیفته‌گی می‌پرهیزد. ارادت بیشا بیش منتقد سبب فاصله بین او و آفرینش‌گر خواهد شد چرا که در این رابطه جز حرفه‌یی‌گری پر دوام نخواهد ماند.چه‌را که در نقد نیاز به تحلیل و تاویل است نه تجلیل و تعریف . مخاطب هوشمند در مواجهه با چنین متن و نقدی آن دو را از حافظه‌ی پیگیری آثارشان رفته رفته حذف خواهد کرد. درست مانند مترجمی که در گروه‌ها می‌چرخد و هر شعر زیر متوسطی را برای دوست یابی ترجمه می‌کند در واقع ترجمه‌هایی که از نوع گوگل ترانسلیت هم تحت‌اللفظ‌تر است. و اما نکته‌ی پاتولوژیستی چنین رویه‌ای موجب پراکنده‌گی و کثرت متن و دیریابی و گم‌گشته‌گی متون تاثیرگذار خواهد شد و دلسردی دنبال‌کننده‌گان ادبیات را در پی خواهد داشت.

۲۴ خرداد ۱۴۰۲

علی‌‌رضا پنجه‌یی

https://www.instagram.com/p/CtgY2xmuETj/?igshid=NTc4MTIwNjQ2YQ==

ترجمه ی شعر زندگی علی رضا پنجه ای به آلمانی(Übersetzung eines Gedichts:Alireza panjeei(www.panjeei.i


 

Übersetzung eines Gedichts:Alireza panjeei(www.panjeei.ir)
Übersetzt aus dem Deutschen ins Farsi aus:mohammadreza mobashear

Das leben

Ich wache jeden tag mit deinem namen auf

Ich   frÜhstÜcke,

gehe zur arbeit,                      

Werde mÜde

 Und  denke

wie ich dich morgen widerhole

 

زندگی

 

با نام تو هر روز بیدار می شوم

ناشتایی می خورم

 سر کار می روم

خسته می شوم

و می مانم

که فردا تو را  چگونه  تکرار کنم؟

از کتاب آن سوی مرز باد / 1370/پخش چشمه /علی رضا پنجه ای

شعر استاد پیر اثر ویسلاوا شیمبورسکا،ترجمه: ایوُنا نُویسکا در شب بخارا قرائت شد

استاد پیر

ویسلاوا شیمبورسکا

ترجمه: ایوُنا نُویسکا

استاد پیر

ویسلاوا شیمبورسکا

ترجمه: ایوُنا نُویسکا

بازآفرینی شعری : علی‌رضا پنجه ای

ــــــــــــــــــــــــــــ

از روزهایی پرسیدم

که هنوز جوان،

ساده و تندخو، احمق و خام بودیم.

پاسُخ داد:

- کمی از آن باقی مانده است، به جز جوانی.

پرسیدمش هنوز هم حتم می‌داند

برای بشریت چه چیزی خوب است و چه چیز بد؟

پاسخ داد:

- این مرگبارترین تخیلِ ممکن است.

از آینده پرسیدمش،

آیا هنوز برایش روشن است؟

پاسخ داد:

- زیادی کتاب های تاریخی خوانده‌ام.

در باره‌ی عکس پرسیدمش

آن قاب عکس، روی میز تحریر.

پاسخ داد:

- بودند، شدند. برادرم، عمه‌زاده، همسر برادر

همسرم، دخترکم نشسته بر زانوی همسرم،

گربه در آغوش دخترکم،

و درخت گیلاس پرشکوفه، و بر فراز درخت گیلاس

پرنده ناشناس پرّنده.

پرسیدمش

آیا هر از چندی احساس خوشبختی می‌کند.

پاسخ داد:

- کار می‌کنم.

از دوستانش پرسیدم، آیا هنوز هستند.

پاسخ داد:

- چند نفر از دستیاران سابقم هستند

که دیگر خودشان هم دستیاران سابقی دارند،

خانم لودمیلا که حرف اوّل خانه است

کسی که بسیار نزدیک است امّا در خارج کشور

دو بانوی کتابدار، هر دو لبخند به لب،

داریوش جان کوچولوی خانه ی روبه‌رو و مارکوس اورلیوس.

از سلامتی و روحیه‌اش پرسیدم

پاسخ داد:

- قهوه، سیگار وُ

بار خاطرات و اشیاء سنگین را منع کرده‌اند.

باید این حرف‌ها را نشنیده بگیرم.

از باغچه و نیمکت باغچه پرسیدم.

پاسخ داد:

- درشب صاف ، آسمان را می‌پایم

شگفتا که چقدر در آن، نقطه نظرهای زیادی وجود دارد

ــــــــــــــــــ

منبع: شب بخارا http://bukharamag.com/1392.01.3439.html