با منتفي شدن حراج وسايل شاعر موزه‌ي احمد شاملو راه‌اندازي مي‌شود



فرزند احمد شاملو از منتفي شدن حراج وسايل اين شاعر و راه‌اندازي موزه‌اي به‌نام او خبر داد.

سياوش شاملو به خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، گفت: بر اساس تفاهم‌نامه و موافقت‌نامه‌ي بين وراث احمد شاملو، اموال، وسايل و دارايي‌هاي شخصي اين شاعر در قالب موزه‌اي نگهداري مي‌شوند.

او يادآور شد: اين تفاهم‌نامه در قالب صورت‌جلسه‌اي به امضاي سياوش شاملو، به نمايندگي از خواهر و برادران خود، و آيدا سركيسيان - همسر شاعر - رسيده و امروز (يكشنبه ‌٢٧ آبان‌ماه) در ساعت ‌١٢:30 با شرح تفصيلي آن بين وراث تنظيم شده است.

فرزند شاملو تصريح كرد: در اين موافقت‌نامه طرفين توافق كردند كليه‌ي اموال و دارايي‌هاي احمد شاملو به‌طور تمام و كمال متعلق به موزه‌ي اين شاعر است، كه به‌صورت شخصي و خانوادگي به‌زودي افتتاح خواهد شد.

وي همچنين افزود: هيچ‌يك از وراث شاملو حق دخل و تصرف شخصي نسبت به اموال مذكور كه صورت آن در ليست پيوست توافق‌نامه موجود است، نخواهند داشت.

او در پايان تأكيد كرد: در اين صورت، پرونده‌ي اجرايي كلاسه‌ي ‌٨٦/٣٧٥٧ در اجراي احكام مدني دادگستري كرج (درباره‌ي حراج وسايل شاملو) مختومه اعلام مي‌شود.

در بخشي از اين تفاهم‌نامه كه نسخه‌اي از آن در اختيار ايسنا قرار گرفته، آمده است: «توضيح اين‌كه اموال و اثاثه‌ي مذكور تا زمان حيات سركار خانم ريتا آتانث سركيسيان [آيدا] و بعد از خانم سركيسيان در محل منزل ايشان مستقر خواهد بود و پس از خانم سركيسيان نيز از خانه‌ي فعلي فقط به‌صورت موزه بايد استفاده شود و مديريت آن با اولاد ذكور نسل به نسل اداره خواهد شد.»

همچنين اشاره شده است كه اين صورت‌جلسه پيرو صورت‌جلسه‌ي توافق مورخ ‌٦/٥/١٣٨٠ تنظيم شده است، كه در آن نيز براي ايجاد موزه‌اي از وسايل شاملو توافق شده بود.

براي آوانگاردها خرگوشي در کلاه دارم!

روزنامه ی اعتماد - علی رضا پنجه ای: اگر از ما چند گزينه را به رايزني بگذارند چه پاسخي خواهيم داشت، و اگر اين چند سوال را از چند شاعر و منتقد و شعرخوان بپرسند، چرا که نه، توسط همين صفحه آخر پروپيمان اعتماد؛ بعد در پايان آماري از پاسخ ها بدهند و ببينند واقعاً مشکل از کجاست.من از خودم مي پرسم؛ آيا تيراژ کتاب شعر کم است؟و پاسخ مي دهم؛تا چه کتابي باشد؟بعد خواهم افزود؛... پاسخ صريح به اين سوال در گرو چندين و چند توضيح است. اينکه کلاً تيراژ کتاب شعر به خصوص در دو دهه اخير کم شده، در حالي که ما در مملکت گل و بلبل زندگي مي کنيم يک حقيقت نه ملي که جهاني است. علت آن هم روند زندگي در دنياست، حقيقت دنياي پيچيده امروز و جايگزيني انرژي ميکرو الکترونيکي و پيامد آن ماهواره ها، اينترنت، سخت افزار و نرم افزارهاي محصولات ديجيتالي، دست يازي بشر به مهندسي ژنتيک و تحول در علوم پزشکي و... آيا اينها در انواع نوازنوشان همه گير نشده اند.

پر واضح است که توفير آشکاري بين زندگي سه - چهار دهه پيش تاکنون اتفاق افتاده است. من کودک در کوچه ها گردوبازي و فوتبال گل کوچک مي کردم، امروز من کودک در خانه مي نشينم پاي بازي هاي متنوع کامپيوتري (رايانه يي) جام جهاني فوتبال برگزار مي کنم و تيم هاي دنيا را خودم ارنج مي کنم، بازي و نتيجه اش هم بستگي به مهارت من دارد.

باور کنيم اگر تکنولوژي تمام ريخت و پاش آشپزخانه را به اندازه يک قوطي کف دست آدمي تبديل کرده، ديگر در اين گيرودار که همه در ادبيات شعري سر آن دارند نيما بشوند و مانيفست بنويسند مطمئناً بايد شاهد فاصله شد و تيراژ کتاب هم روز به روز کمتر شود. مگر براي هر پديده يي نو تبليغات نمي کنند تا بازار را قبضه کنند، حالا همين جريان جديد شعر به جز وبلاگ و سايت هاي معدود در کجاها قدرت تعرفه دارد؟ در نشريات که براي آنها پپسي باز نمي کنند.

بنابراين طبيعي است که بين عرضه شعر - به ويژه - مدرن فزاينده و بازار آن فاصله مي افتد، مخاطب روشنفکر که تازه از «طاق ابروي يار» فارغ شده و ياد گرفته بايد در شعر «قطاري ببيند که سياست مي برد و چه خالي مي رفت غاشاره به شعر زنده ياد سهراب سپهريف ناگهان با انواع فزاينده شعرهاي تجربي و کارگاهي مواجه مي شود، او بي تقصير است، بنده خدا شاعر هم تقصيري ندارد، در اين مافياي پخش کتاب که هيچ توليت همه گير و ملي يي براي آن دست و پا نشده تازه اگر تمام اين گونه شعرها به هزينه شاعر چاپ شوند، اگر صد تا نسخه اش فروش رود مطمئناً حاصل تلاش ميداني خود شاعر بوده است.

دنيا روند فزاينده يي دارد، ما نمي توانيم شاعر پيشرو را ملامت کنيم که اينها چيست مي گويي، هر چند برخي به بهانه نوآوري دارند ريشه شعر را مي خشکانند و شعرشان ربطي به مقوله شعر ندارد، شيري است بي يال و دم و اشکم. بنابراين بايد شاعران پيشرو و نوآور با افزودن بر کارگاه هاي شعر و يک فعاليت طاقت فرساي ميداني در اشاعه تفکر پيشرو بکوشند، البته مي شود مثل حافظ هم شعر گفت که عوام و روشنفکر هر کدام به زعم خود يار شعر شوند، يا براي خلق و آفرينش نو حد اعتدال رعايت کرد به طوري که بين شاعر و مخاطب و بازار شعر فاصله يي نيفتد، که البته من در مجموعه شعر عشق اول تا حدودي به اين شق جامه عمل پوشانده ام. مجموعه يي که در عرض دو سال و اندي به چاپ سوم رسيده است. البته دوستان آوانگارد و پيشرو بر من خرده نگيرند، در دفترهاي بعدي مطمئناً براي آنها نيز خرگوشي در کلاه دارم.

 

گفت و شنید با:م. مؤيد، ميراحسان و  علیرضا بهنام به‌بهانه‌ي درگذشت تیرداد نصری

 

 

تیرداد نصری - شاعر و منتقد - متولد سال 1331 در شهسوار( درست تر آن سیاهکل است*)، هفتم آبان‌ماه در خارج از كشور درگذشت.

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نصري از دهه‌ي 70 به لندن مهاجرت كرده بود. «و در همه‌ي بندرگاه‌ها از کشتي گم‌شده حرف بود» و «دو قدم به خاکستر» آثار شعري او هستند، كه به‌صورت اينترنتي منتشر شدند.

نصري گويا به‌دليل سكته‌ي قلبي در لندن از دنيا رفته است كه خبر درگذشت او شايد به‌دليل دوري و نيز همزماني با فقدان قيصر امين‌پور، فرصت بروز نيافت.

م. مؤيد، احمد ميراحسان و عليرضا بهنام در گفت‌وگوهايي با ايسنا از اين منتقد و شاعر گفته‌اند.

عليرضا بهنام نقش تيرداد نصري را در مطرح شدن چهره‌هاي شعري دهه 60 بسيار مؤثر مي‌داند.

اين شاعر به خبرنگار بخش ادب ايسنا گفت: نصري شاعري است كه كارش را از دهه‌ي 40 آغاز كرده است؛ زماني كه همزمان با شاعران موج ناب(درست تر آن موج نو است ، نه موج ناب)**، اولين شعرهايش در مجله‌ي « فردوسي» چاپ مي‌شد.

بهنام در ادامه گفت:‌ نوري علا در «صور و اسباب شعر» درباره‌ي نصري مطالب مفصلي دارد. ازجمله شعر او را با احمدرضا احمدي مقايسه كرده و در بعضي جاها شعرش را بهتر از احمدي ارزيابي مي‌كند. تيرداد نصري در دهه‌ي 60 به‌عنوان شاعر و منتقد در شمال كشور مطرح شد و محبوبيت يافت و در نشريات ادبي آن زمان حضور مستمري داشت.

او همچنين تصريح كرد: ما بخشي از توضيح و تلقي از شعر را مديون نصري هستيم؛ چراكه او در شعر بسياري از شاعراني كه در دهه‌ي 70 متحول شدند، با نقدها و شعرهايي كه گاه و بي‌گاه در مجلات چاپ مي‌كرد، تأثير گذاشت. همچنين بايد به نقش عمده‌ي او در معرفي كتاب اول شاعران دهه‌ي 70 اشاره كرد؛ شاعراني چون مهرداد فلاح، ابوالفضل پاشا و فرشته ساري. او همچنين در معرفي چهره‌هاي شاخص شاعران دهه‌ي 60 تأثير فراواني داشت؛ ازجمله نقدي كه بر شعرهاي سلمان هراتي نوشته بود، از نقدهاي مهم آن روزگار بود.

اين شاعر متذكر شد: نصري گرچه در طول حياتش مانند شاعران هم‌نسلش در موج ناب، كتاب چاپ نكرد، اما با حضورش در فضاي ادبيات توانست تأثير ويژه‌اي داشته باشد و در تربيت يك نسل جوان شعري در حوزه‌ي شعر تأثير فراواني داشته باشد. امروز بسياري از كساني كه در فضاي شعري كشور فعال‌اند، از اين شاعر تأثير گرفته‌اند.

م. مؤيد (حسين مهدوي) نيز در اين‌باره به نقل خاطراتي از تيرداد نصري پرداخت و گفت: حول و حوش دهه‌ي 50 با تيرداد آشنا شدم. ساكن شهسوار بود و من در لاهيجان. وقتي به‌عنوان شاعر، نيمچه آوازه‌اي را كسب كردم، با من ارتباط پيدا كرد. شعرهايش را برايم مي‌خواند تا اواخر دهه‌ي 50 كه شرايط روشنفكري در كشور به گونه‌اي شد كه اوايل آغاز مدرنيته خود به خود به‌نوعي سياست‌بازي و درگيري كشيده شد و نصري نيز به آن جريانات سوق يافت. اين باعث فاصله‌ي ما شد و ديگر او را نديدم، تا اين‌كه با عليرضا قزوه ارتباط پيدا كرد و مطالب او در روزنامه «اطلاعات» چاپ مي‌شدند.

اين شاعر در ادامه يادآور شد: نصري شاعر بسيار مستعدي بود و مي‌توانست بسيار درخشان باشد؛ چراكه دريافت او از شعر بسيار عميق بود و به گونه‌اي مانند يدالله رؤيايي بود و اگر قدر خود را مي‌دانست، مي‌توانست در گستره‌ي ادبي ما تأثير بسياري بگذارد.

اما به اعتقاد احمد ميراحسان، شعر تيرداد نصري به‌دنيا نيامده، سقط شد.

اين منتقد ادبي در گفت‌وگو با ايسنا درباره‌ي شعر نصري گفت: اين شاعر در دوره‌اي در مجله‌ي «فردوسي» شعر مي‌گفت و شاعر مدرني بود و زماني كه دوران آوانگارديسم در ايران در منتهااليه خود قرار داشت، تيرداد نصري شعرهايش را در اين نشريه چاپ مي‌كرد. پيش از او، ميراث شعر دهه‌ي 40 را داشتيم، كه از يدالله رؤيايي، بهرام اردبيلي، احمدرضا احمدي، م. مؤيد و... شكل مي‌گرفت، كه گرايش‌هاي مختلف شعر نو را بيان مي‌كردند. اين‌ها كساني بودند كه در مجله‌ي «فردوسي» آن زمان كار مي‌كردند.

ميراحسان افزود: بعد از آن از شعر او بي‌خبر بودم؛ گويي انقلاب ماجراي تازه‌اي را پديد آورده بود كه در چيزهاي مختلف تأثير داشت، و يكي از آن‌ها گرايش به سبك كلاسيك و ديگري غلبه بر آرمان‌هاي ايديولوژيك و همچنين تنگ شدن فضا براي تجربه‌ي مدرنيستي و آوانگارديسم در آن اوايل بود، كه شعر نصري امكان باليدن نمي‌يافت و به اين دليل، مسكوت ماند.

وي در ادامه شعر نصري را يكي از قربانيان فراز و نشيب‌هاي تاريخ شعر نو ما دانست و ادامه داد: ‌اين اتفاق در دوره‌اي پيش آمد كه درگيري و مشغله‌ها، جرياني از شعر نو را كه در دهه‌ي 50 داشت رشد مي‌كرد، به ورطه‌هايي كشاند كه امكان رشد را از آن گرفت. البته بعدها با رشد شعر مواجه شديم. هر چند يكي از مهم‌ترين گرايشات شعر بعد از انقلاب با تكرار شعر نيمايي اتفاق افتاد و در عالي‌ترين شكل به وسيله‌ي شاعران پرورده شد و در بطن انقلاب، شاعراني مانند سيدحسن حسيني و قيصر امين‌پور ظهور كردند.

اين منتقد در پايان يادآور شد: در دهه‌ي 70 با جنبش‌هاي پست‌مدرن روبه‌روييم كه شاعران بيش‌تر با ضدشعر، تجربه‌ي شعري خود را ادامه مي‌دهند، و اين البته با شعر تيرداد نصري متفاوت بود. هرچند در سال‌هاي اخير ديگر چندان در جريان شعرهاي نصري نبودم.

 

تکمله:

*،**: اطلاعات مندرج  از صاحب وبلاگ ( علیرضا پنجه ای) است

باید افزود که نصری از شعر برای همه سهمی قائل بود جز خودش او معلم بزرگی بود که مانند بیلینسکی به شعر و شاعران می نگریست، گاه برای  آنکه در شاعری نبوغی می دید هر طور شده به دیدارش می شتافت و آرای خود را دوستانه و از سر دلسوزی به  شاعر مورد نظر می رساند. مرگش در واقع مصداق واقعی این بیت است: از شمار دو چشم یک تن کم / وز شمار خرد هزاران بیش

 

انتشار شعرهاي پدر ادبيات پسامدرن به فارسي

 

 

خبرگزاري فارس: شعرهاي «ريچارد براتيگان» نويسنده و شاعر قرن بيستم ادبيات آمريكا كه از او به عنوان پدر ادبيات پسامدرن ياد مي‌شود، به فارسي ترجمه و منتشر شد.

به گزارش خبرگزاري فارس، در كتابي كه با عنوان «دري لولاشده به فراموشي» به فارسي ترجمه شده اشعاري از «ريچارد براتيگان» آمده كه او در سال‌هاي مختلف زندگي ادبي‌اش سروده است. «براتيگان» در ادبيات جهان بيش از آنكه به اسم يك شاعر شناخته شده باشد به اسم يك نويسنده شهرت يافته است، به ويژه با آن داستان بلندش با عنوان «صيد قزل‌آلا در آمريكا».
اين داستان بلند براي او آنقدر شهرت آورد كه حتي برخي او را به خاطر آن كتاب پدر ادبيات پست‌مدرن لقب دادند. واقعيت اين است كه خود «براتيگان» هم خودش را بيشتر داستان‌نويس مي‌دانست تا شاعر. «صيد قزل‌آلا در آمريكا» شش سال بعد از نوشتنش منتشر شد و «براتيگان» را كه در فقر مطلق به سر مي‌برد نجات داد. اين داستان بلند نمونه منحصر به فردي از ادبيات پسامدرن در چهار دهه اخير به شمار مي‌آيد. مسأله ديگري كه درباره «براتيگان» نبايد فراموش كرد تعلق اوست به جنبش «بيت». اين جنبش اوايل دهه 50 ميلادي در آمريكا شكل گرفت. كساني كه پايه‌هاي آن را شكل دادند نويسندگان جواني بودند كه نسبت به همه چيز نگاه نويي داشتند. اما آنچه از شعرهاي او كه در كتابي با عنوان «دري لولا شده به فراموشي» منتشر شده در اصل شعرهاي پراكنده‌اي هستند كه مترجم از دو سايت اينترنتي جمع كرده است. عنوان كتاب هم از يكي از شعرهاي «براتيگان» گرفته شده كه در متن چيز ديگري ترجمه شده است. ترجمه شعرهائي كه در اين كتاب آمده يك دست نيستند. برخي از آن‌ها زباني محاوره‌اي دارند و برخي نيز زباني رسمي. عنوان يكي از شعر هاي او «همه چيز ما را در برمي‌گيرد» است و شعرش اين: از تصور نوازش دستان او / بر موهاي آن غريبه /حالت تهوع مي‌گيرم. «دري لولا شده به فراموشي» را نشر چشمه با ترجمه «يگانه وصالي» با قيمت 1400 تومان منتشر كرده است.
آنچه از «براتيگان» تاكنون به فارسي ترجمه شده يكي «كلاه كافكا» است كه در واقع گزيده‌اي از اشعار اوست و عليرضا بهنام آن را به فارسي ترجمه كرده است.
از داستان‌هاي او هم علاوه بر «صيد قزل‌آلا در آمريكا» كه دو بار به فارسي ترجمه شده مي‌توان از مجموعه داستان «اتوبوس پير» نام برد كه «عليرضا طاهري‌عراقي» آن را به فارسي برگردانده و نشر مركز منتشر كرده است.
«ريچارد براتيگان» سال 1984 وقتي كه تنها 49 سال داشت با يك تفنگ شكاري كاليبر 44 خودكشي كرد.

مرگ در غربت آه...تیرداد نصری مرد؟ و یک شعر از شاعر

 

                                    TinyPic image

علیرضا پنجه ای  Alireza Panjeei

 

  تیرداد نصری

                تیرداد نصری    Tirdad Nasri

حضورش –

روشن تر از لبخند حرف می زند با تو ؛
انگار سپيده ی پس از شب يلدا –
انگار شعله ای در يک هوای سرد –
انگار حوصله کردن در ايستگاه قطاری
که منتظری …………… و او نرسيد –

پير تو از مرگ است : شبيه حافظه ی ما
جوانتر از رؤيا : شبيه صخره که در توفان

چون ذرّات بهم پيوسته ی برآمده از غبار ، شکل می گيرد
- گُنگ -

و چون واقعيت
با قامتی رسا بر صندلی ی روبروت ، نشسته .
يا با تو راه می رود در پياده رو و آفتاب
يا –

با تو به تماشای پوست لطيف زندگی می ايستد

و با تو حرف می زند از زمان
( زمان های نيامده – زمان های طی نشده )
انگار با تو از تو حرف زده باشد

با چيزهای دوروُبرت حرف می زند با تو :
با گلدان روی ميز ( هديه ِ جشن تولّد تو)
با دفتر تلفن ( لبريز نام رفيقان دور يا نزديک )
با باز و بسته شدن های پنجره ای با نسيم ، در جايی .

با صدای زنگ در –

و غيبتش ؟ :

دفترچه ی تلفن گمشده ی توست –
صدای سوت قطاری ست که هیچوقت نرسيد

 

رفیق شعرهایم مرد

 

TinyPic image

تیرداد نصری شاعر جوان موج نواواخر دهه ی 50 شباهت عجیبی با بلینیسکی داشت؛ یعنی اگر قرار
می شد یکی تو این منتقد ها نگران شعر مدرن ما باشد دنبال کسی نگردین، او همان تیرداد نصری بود.

تو هر کجا که سرک می کشید می دید چیزی از جنس شعر است و آن هم شعر با ریشه و مستعد
می رفت و با شاعر گفت و گو می کرد و نظرات خودش را می داد. مهرداد عارفانی و علی شهسواری این ها را خوب می دانند، مهرداد فلاح هم.

ساعت ها، روزها، هفته ها و ماه ها وقت می گذاشت روی شعر یک شاعر دهه ی هفتاد که دو مجموعه شعر « بررشی از ستاره  ی هذیانی » و « آن سوی مرز باد» من چاپ شد. گویا قطعه ای از شعر مرا در انجمن ادبی تنکابن می خواند.

به نعل تگرگ تازیده ام / بر خرمن آرزوهای بامدادی خویش

می گفت بچه ها پا شدند، فکر کردند من گفتم این شعر را، بعد گفتم نه بابا این شعر علی رضا پنجه ای است تو کتاب « بررشی از ستاره ی هذیانی » شعر هم در همان دهه ی 70 از بس آن را از رو می خواند تقدیم اش کردم که در وبلاگم چندی پیش آمده بود و دیگر صدای گریه مرا به کوچه سرازیر می کند.    

از خوزستان تا گورستان، به بهانه ی  مرگ قیصر امین پور

 

بايد براي آينه فكري كرد

گفتم كه جاي آينه اينجا نيست

ديوار را

بايد دوباره سيم‌كشي كرد

بايد فضاي تاقچه‌ي پشت پرده را پر كرد بايد هواي پنجره را داشت

بايد دم تمامي درها را ديد

زيرا بدون رابطه،

يك لحظه هم نمي‌شود اينجا

ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ نفس كشيد.

قيصر امين‌پور

 

 

توضیح این یک اثر از یک شاعر است که دیگر نیست بین ما بنابراین چاپ آن نه جانب ارزش گذاری دارد که فقط برای اطلاع رسانی است. مثل چاپ غزلی از سایه یا گاهی کارهای کلاسیک دوره جوانی خودم. من دیگر تنها قائل به کلمه هستم این کلمه گاه حروف است گاه نقش. در ابتدا کلمه بود و ...ع. ر پنجه ای

 

به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، قيصر امين‌پور ـ شاعر و استاد دانشگاه ـ ساعت 3 بامداد امروز سه‌شنبه 8 آبان‌ماه در سن 48 سالگي پس از تحمل سال‌ها درد و بيماري بر اثر ايست قلبي درگذشت.

او چند سال پيش عمل پيوند كليه انجام داده بود و چندي قبل نيز يك جراحي قلب را پشت سر گذاشت.

عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي ديشب در پي احساس درد به بيمارستان دي تهران مراجعه كرد و ديگر بيماري را تاب نياورد و همانجا درگذشت.

تشييع پيكر اين شاعر معاصر احتمالاً صبح فردا چهارشنبه ـ 9 آبان ماه ـ انجام مي‌شود. گفتني است: خانواده او در تهران منتظر رسيدن پدر و ديگر بستگانش از دزفول هستند.

GHISAR.jpg قیصر امین پور


در دوم ارديبهشت 1338 در گتوند خوزستان به دنيا آمد و در سال 1376 مدرك دكتراي خود را در رشته ادبيات فارسي دريافت نمود ،وي سال‌ها مشغول تدريس در دانشگاه‌ها بوده‌است و نيز سردبيري ماهنامه ادبي ، هنري سروش نوجوانان را به عهده داشته‌است.وي هم‌اكنون عضو هيئت مديره انجمن شاعران ايران و دفتر شعر جوان است .


       آثار
   
            
1-  تنفس صبح
2- در كوچه آفتاب
3- مثل چشمه ، مثل رود
4- ظهر روز دهم
5- آينه‏ هاي ناگهان
6- گل‏ها همه آفتابگردانند
7- گزينه اشعار « مرواريد »
8- بي بال پريدن
9- طوفان در پرانتز
10- به قول پرستو « مجموعه شعر نوجوان »
11-سنت و نو آوري در شعر معاصر
  

امین پور ادبیات کلاسیک را نزد بزرگ ترین استاد، استاد استادها حضرت شفیعی کدکنی خواند. من هم تئوری شعر کلاسیک را در مکتب ایشان خوانده ام یعنی استاد کدکنی استاد حضوری قیصر و "نه حضوری" بنده بودند. او  نخستین پایه های  شعری اش را محکم بر زمین نهاد. در کار شعر محافظه کار و غیر پیشرو بود اما در همان محدوده ی کاری خودش جان شعر را می شناخت و به ظرایف آن آشنا بود. گویا چند سالی پیش در جاده شمال تصادف سختی کرد که تا آخر عمرش نتوانست از مشکلات مبتلا به آن نجات یابد. به گزارش ایسنا در زیر توجه کنید. اطلاعات مربوط به کتاب هایش هم از سایت انجمن شاعران ایران برای علاقمندان انتخاب شده است.

علیرضا پنجه ای 

 


ادامه نوشته