برزخ، چامک ، علی‌رضا پنجه‌ای ،

می‌روم

که 

نه‌بمیرم

 

۱۷ اسپند۱۴۰۰

#علی_رضا_پنجه_ای

روایت در چامک، پرسش دکتر نادر مسلمی و پاسخ علی‌رضا پنجه‌ای

دکتر نادر مسلمی،آیا چامک یک شعر روایی است، یعنی روایتی است که راوی نقل می کند؟

وضعیت اتمیک ماهیتن رخصت روایت  کلان  نمی‌دهد، اما تحلیل و هرمنوتیک متن و  بینامتنیتش گاه اگر چه در چند کلمه خود روایتی کلان از متن در پی خواهد داشت.‌ با این همه ذات چامک با روایت منافات ندارد، منتها تحلیل مشخص از شرایط مشخص باید داشت. از کودکی در باره‌ی نقاشی‌اش پرسیدم پس آدم‌های این خونه‌ی  کجا هستند، چرا نکشیدی، گفت دودکش‌ها را نگاه کن دارند دود می‌کنند، پس آدما تو اتاق‌ها هستند. ذهن یک کودک را ببینید چه‌گونه  از خرده روایت کلان روایت رصد می‌کند، بازگویی هنری و خلاقانه و نمادین بینامتنیت آن نقاشی هم‌چو روایت در چامک خاص است. 
#،علی‌_رضا_پنجه_ای
۸ پروردین ۱۴۰۱

گویه،چامک نیازمند ابرهوش است،علی‌رضا پنجه‌یی/ علی‌رضا پنجه‌ای

گویه:

چامک نیازمند ابرهوش است، چامک‌‌اندیشان این را به‌خاطر داشته باشند.
اول اسپند ۱۴۰۰
#علی_رضا_پنجه_ای

چگونه چامک را نقد کنیم و در نقد به چه مقوله‌هایی باید دقت کرد و اساسا بر چه اصولی چامک را می توان نق

 دکتر نادر مسلمی:  چگونه چامک را نقد کنیم و در نقد به چه مقوله‌هایی باید دقت کرد و اساسا بر چه اصولی چامک را می توان نقد و بررسی نمود؟

نقد هر آفرینه بر اساس دیتاهای خود آفرینه و با نه یک سنگ محک همه‌کاره صورت می‌پذیرد، با این تاکید می‌توان گفت که هر آفرینه سنگ محک خود دارد، مقوله‌ی نقد دانش و مطالعات همه‌جانبه می‌طلبد، و جَنَمی خودبسنده می‌خواهد، لزومن تحصیلات آکادمیک از کسی منتقد بار نه‌می‌آورد، کارشناس چرا ، یعنی بر اساس گواهینامه‌ی صادره می‌توان این‌جا و آن‌جا مدعی برخورداری از تحصیلات مرتبط شد، اما این گواهی‌نامه مانند بسیاری از عزیزانی که تصدیق رانندگی دارند اما لزومن دارای تبحر در رانندگی نیستند، پس تحصیلات و حتا مطالعه‌ی آزاد مبشر منتقد ادبی نیست، البته مطالعه، سطح و دید هر آدمی را ارتقا خواهد بخشید، اما منتقد شدن جَنَم و جوهره و استعداد مورد لزوم خود را می‌طلبد؛ با این پیشاسخن خواستم به‌افزایم، ادبیات از زمره علوم انسانی‌ست و ساز و کارش با علوم نظری تفاوت ماهوی دارد، در کار نو بر خلاف قالب‌های سنتی که پیش‌تعریفی دارند برای نقد و بررسی‌ خود چه به لحاظ آرایه‌های لفظی و چه معنوی و مباحث پیرامون علم عروض و قافیه، در انواع شعر منثور همان آفرینه مصالح خاص سازه‌ی خود را در اختیارتان قرار می‌دهد، هم از این رو در خروجی آفرینه‌ی تولید شده می‌توان دید که در کمیت و کیفیت تا چه قدر آفرینش‌گر توانسته آفرینه را به 《اثر》 ارتقا دهد، ورنه هر آفرینه لزومن بدل به اثر نمی‌شود.‌ مطالعات همه جانبه در انواع ادبی، تاریخ و سیر تطور تاریخ تمدن، فلسفه، بهره‌ی کارآمد از آفرینه‌ها در رشته‌های متنوع، ارتقای سطح زیباشناسانه، شناخت انواع هنر و ادبیات دوره‌های حیات بشری و صرف تمامیت زندگی و گذشتن از لذت زندگی عادی مردم و حصر خانگی خود، و رنج‌های بسیار که در کفه‌ی نگاه معمول جز جنون نامش را چیز دیگری نمی‌توان نهاد، همه و همه‌ی زندگی تو عصاره‌ی‌است که این معشوقه‌ی تمامیت‌خواه _شعر_از تو می‌ستاند، در قیاس با آن‌ها که زندگی عادی می‌کنند، گیر آدم چیز قابلی نمی‌آید، مگر که با محک و عیار جنون بتوان به سنجه‌اش گذاشت. نقد بی شناخت این همه امکان ندارد. کار شاعر سیاحت و مطالعه‌ی بیرون و درون خود است، از رمان تا سیننا، تا عکس و نقاشی تا موسیقی و نجوم و فلسفه و الی ماشاءالله، شاعر مولدی وسیع‌الطیف و جامع‌الاطراف است، همه‌ی اکتسابات او و معلومات متخذه ذره‌ای بی جوشش درونش در خلق 《اثر》 موثر نخواهند افتاد. نقد در مداومت این همه رنج است که به بار خواهد آمد. در واقع توفیق خاص رفیق رفیق هموست ولا غیر. در نگاهی گذرا شما با مطالعه‌ی مبانی نظری مطروحه و مطالعات بینارشته‌ای ، و در محک با عیار الگوها خواهید توانست به نگاه چالش‌گر معطوف شوید و چون نقد برآیند فلسفیدن است و فلسفیدن یعنی چالش‌گری و ظن به همه چیز ، بنابراین با ارتقای سطح آگاهی در مبانی نظری و نمونه‌ها و مطالعه‌ی متون و گفت و گوهای نخبگان خواهید توانست گوش هوش خود را به فربه‌گی چالش‌گرانه نزدیک بگردانید. هر چامک به شما می‌گوید که با توجه به مصالح در اختیار و امکانات نیز چه‌قدر توانسته‌اید هوش را به فربه‌گی هوش نخبه‌گان نزدیک گردانید.

#کارگاه_چامک

۲۱ دی ۱۴۰۰ #علی‌_رضا_پنجه_ای

گویه از واقعیت تا حقیقت، علی‌رضا پنجه‌یی

گویه:تلاش برای ثبت درست واقعیت کمک به  حقیقتی‌ست که چون چشمه‌ی جان هر لحظه تو را نیز در بر خواهد گرفت.
۵ دی ۱۴۰۰

#علی‌_رضا_پنجه‌_ای

پیامی به چامک اندیشان چامک ساز، علی رضا پنجه ای

سبقت و نخبه‌گی چامک‌اندیشان را  جز  در خلق آفرینه‌هایی که به مکاشفه‌های  جهان‌های نامکشوف  نخواهد انجامید، متصور نیستیم.

چامک‌اندیشان ِ چامک‌ساز، سازِ چامک با تکیه بر  جان خجسته‌ی شما می‌رود که جانی جانانه بگیرد، و سوی سازیدنش آهنگی بگیرد که با تسری  فرمت‌ها و ریخت‌های گونه‌گون چامک‌مدار، سبب رُنسانس و نوزایی ماهوی در حیطه‌ی چامه‌ی نوین پارسی شود، هم از این رو در شب چله‌ی ۱۴۰۰ خورشیدی،بار دیگر  میثاق می‌بندیم که با الهام از روح بلند لسان‌الغیب   بر وجه زبانیت و آرایه‌های  خودبسنده پای بفشاریم تا بر  مکاشفه‌های گوهرمند و صیقلیِ چامک ، در اکنون جهانِ آفرینش جامه‌ای نو بپوشانیم، نو از نو، این است کاتالیزور و اتوماسیون  در رمزواره‌گی  سعادت و بالاینده‌گی و پویش چامک‌نواران. اکنون با فراهم آمدی بسترهای روزآمد در فضاهای مجازی و اصول فلسفه‌ی زیبایی‌شناختی فرهنگ، هنر و ادبیات، برای بَر شده‌گی  مهیای دگرگونه‌گی در عرصه‌ی هندسه‌ی  آفرینش چامکبر آن شده‌ایم، با عطف به ملاحظات اجتناب‌ناپذیر چامک، تحت عنوان چامک، همانا بسان  مسیح  جان‌فزای و روح‌القدس، عرصه‌ی چامه‌ی کوتاه جهان را نقش‌های دیگر زنیم، پاری...همه‌ی ابزارها آماده شده تا نام‌گذاری چامک برای هر آفرینه‌ی شعورمند نزد اقوام و زبان‌های ملل  در زبان پارسی  نامی خجسته و فراگیر گیرد، بی که از کنار  آفرینه‌های نخبه و تاپ حتا بداندیشان نسبت به‌خود ، معیار را نه میزان هم‌راهی وهم‌رایی تایید  آفرینه‌هامان، بدانیم، بل‌که به لحاظ کمی بر کیفیت نوزایی و ایجاد لذت بر اساس 《رفتار دیگر》در حیطه‌ی رتوریک و پارادایم‌های  منتهی به لذایذ نوین، کمر همت _محکم_ بربندیم؛  ما  در پی افزودن بر خویشاوند و رفیق هم‌خون و تحت ژنوم هم نیستیم، تکیه‌ی ما بر ژنوم مورد نیاز ما  در رشته‌های خویشاوندی‌ست منتها این نسبت خویشاوندی هرگزا برآمده از این باور غلط نیست که هر که با ما نیست بَر ماست!، چه؟ که این با ما بوده‌گی و محرم‌بوده‌گی، در حلقه‌ی چامک، حکایت از قدر و جای‌گاه رفیع هر آن کس است که  عیار رفاقتش چالش در جهت زیست دانش‌مدار  است که جز به لذت و زیبایی نظر نمی‌بندد، و مدام در پی نقد و چالش است حتا با واضع و شارح(نظریه‌پرداز )چامک، بنابراین عهد ما با شعور و فکر بکر و نوزاست، فکری که در جا نمی‌زند و جز به ابهت ادبیات مباهات نمی‌ورزد، ارج ما در مدار پرگار معطوف به هم آن نقطه‌ای‌ست  که چامک است و چامک همانا چامه‌ی نخبه‌،چامه‌ای که خود را خادم  گوهر وجودی می‌داند که هشیوار است و از ساختار گوهرفشان و چشمه‌ی نوزایی برخوردار است،  سامانه‌ای که حکایت از حلقه‌ای چالش‌مدار دارد و بس! پاری...  بین ما تنها و تنها همانا برآیندی جز افزونه‌های فراوانی‌بخش در حیطه‌ی لذت متن و مجازن متصور نخواهیم بود. بنابراین ژنوم مورد مباهات ما تنها در گرو مکاشفه در حیات  نو نخواهد بود. رشک و حسد نزد چامک‌اندیشان جایگاهی ندارد و سبب بلندمرتبه‌گی ما جز پیرامون آفرینه‌ در 《وضعیت دیگر》 نخواهد بود. اکنون می‌توانید این متن را با سرخط: سبقت و نخبه‌گی چامک‌اندیشان را  جز  در خلق آفرینه‌هایی که به مکاشفه‌های  جهان‌های نامکشوف  نخواهد انجامید، متصور نخواهیم بود،  در  کارگاه‌ها و گروه‌های پر تعداد چامک بپراکنید.

 

نوشتن در  《طرز》 مدنیت و آزادی، به‌مناسبت زادروز احمدشاملو، علی‌رضا پنجه‌ای

نوشتن در «طرز» مدنيت و آزادي

علي‌رضا پنجه‌اي
روزنامه اعتماد، پنج‌شنبه، ۲۵ آذر ۱۴۰۰، شماره ۵۱۰۰ سال نوزدهم ص۱۱ هنر و ادبیات:


هنرمندان به‌واسطه زيست گونه‌گون و متنوع در داده‌ها و باورداشت‌هاي‌شان با هم توفير دارند و هنر آيينه تمام‌نماي همين رنگارنگي و طيف متنوع در هر آفرينش‌گر و آفرينه است. هنگامي كه ناشعرترين واژگان و مضامين با اخذ ويزاي شعري مي‌توانند وارد كشور شعر شوند، اگر ملاحظات برشمرده را شاعران بتوانند رعايت و نوآورانه مطرح كنند، زهي جاي خوش‌وقتي است، منتها به شرطي كه قوانين شهر شعر را رعايت كنند و از ذات شعر كه تسخير ناشناخته‌ها و نو از نوست و معيارش زيباشناسانه است، دور نمانند.
همان‌گونه كه مي‌دانيم قدما در تكثير اثر مشكل داشتند. كار گوتنبرگ را حافظه افراد برعهده داشت؛ وزن رديف، قافيه، جناس، مراعات نظير و... كمك به در حافظه ماندن اثر مي‌كرد. آيا پساگوتنبرگ و چاپ و اكنون كه سال‌هاست با جهان تحت وب مواجهيم و گوشي‌هاي هوشمند آثار را با يك كليك در كسري از ثانيه مي‌پراكنند همواره بايد معطوف به آرايه‌ها و قوانين قدما ماند؟
نيما آمد تا رفته‌رفته شعر را به ذات نثر نزديك كند و نه البته به خود نثر؛ چراكه نثر معمول با نثر شعر اگرچه بعضا به ظاهر دم دستي آيد اما با چند بار خوانش آن به جور ديگر ديدن عادت مي‌بريم. نيما شعر را از عوامل دست‌ و پاگير و هدف‌گذاري شده و قصيده‌وار رهانيد.
در اينجا سعي مي‌كنم به موارد مطروحه از سوي «اعتماد» براي اين يادداشت پاسخ گويم. در واقع طرز شاملويي عبارت از چه مي‌تواند باشد؟
نقل به مضمون از شاملو است كه اصطلاح شعر سپيد نخستين‌بار توسط او در ايران مورد بهره‌برداري قرار گرفته است، اين اصطلاح را پژوهندگان ادبيات امروز بر آمده از زبان فرانسه دانسته‌اند: 
«Blank verse»
همان زمان در اين خصوص ان‌قلتي نيز تراشيدند كه اين معادلِ «شعر آزاد» است و منظور فرانسوي‌ها از شعر سپيد آن شعر مورد نظر و پيشنهادي شاملو نيست، چراكه شعر blank از بزنگاه وزن، خود را رها نمي‌داند و به ‌قولي پاگير وزن است و چون مانند هايكو هجايي‌ و تحديد شده در تعداد خاصي هجاست كه شعر blank بر پايه ده هجا سرشته شده است. اگرچه خود را از قيد قافيه رها مي‌داند، مانند «بهشت از دست شده» ميلتون! كه ولتر در مورد بهشت از دست شده اين شاهكار حماسي آييني كه وامدار عهد جديد و عهد عتيق است، چنين مي‌گويد: «بهشت از دست‌شده، تنها كتاب شاعرانه‌اي است كه يكنواختي و يكپارچگي و سبك نگارش در حدي بسيار عالي و كامل آشكار شده است؛ به گونه‌اي كه ذهن خواننده را به خوبي راضي مي‌سازد بدون آنكه كم و كاستي در حضور پرثمر تخيل وجود داشته باشد.»
اما، شعري كه در اروپا و امريكا خود را از بزنگاه وزن و قافيه رها مي‌داند «freeverse» يا «verselibre» يا شعر آزاد ناميده شده است. به علت ناشناخته ماندن جزييات ساختاري و فرمت اين دو شعر، بعضا در تفكيك شاخصه‌ها بين‌شان تداخل ايجاد مي‌شود، در واقع سوء برداشت‌هاي مطروحه هم از اين‌رو مي‌تواند باشد. شاملو جز روح آييني بهشت از دست شده از اين دست آفرينه‌ها در كنار عهد عتيق و عهد جديد كه منبع الهام ميلتون نيز بوده، بي‌بهره نمانده؛ نيز مشخصا در نحو شعري متاثر از ابوالفضل بيهقي بوده؛ نيز در پاره‌اي از كارهايش از فلكلور كه يكي از دغدغه‌هايش از زمان روزنامه‌نگاري بوده است؛ و اما اگر نيما را پدر شعر آزاد ايران بناميم و طرز نيمايي را با شاخصه سبك نوشتاري‌اش كه او نيز بسيار از منابع شاعرانه و دراماتيك كتب پارسي و اروپايي بهره برده، شاملو نيز با الهام از منابع ذكر آمده، پايه‌گذار شعر منثور ايران است با طرز شاملويي، در واقع هر طرز برخوردار از يك هيستوري و شاخصه‌هاي خود است.
هر شاعري در آغاز متاثر از شاعر الگو است؛ من به واسطه روحيه حماسي و تغزلي، اجتماعي بين شاعران بيشترين نزديكي را در اشعار شاملو مي‌توانستم جست‌وجو كنم؛ هم از اين رو اواخر دهه‌ بيست زندگي هنوز وامدار طرز شاملويي بودم، اما از كتاب «برشي از ستاره هذياني» به نوشته دكتر براهني در تكاپو رفته رفته استقلال را در بيشترينه شعرهاي «برشي از ستاره هذياني» و به‌ويژه مجموعه چامك‌هاي سال ۱۳۷۰ «آن‌سوي مرز باد» كه همزمان با «برشي از ستاره هذياني» چاپ شده بود، به تجربه نشستم.
البته در مباحث مربوط به طرز، طرز يك شاعر مختص هموست و داراي شگردهاي خاص او، شاعران نوجو تا جايي مي‌توانند به آن‌ شگردها نزديك شوند اما ماندن در باتلاق طرز بزرگان از آدمي جز نسخه فيك به بازار ادبيات تحويل نمي‌دهد. متاسفانه ما پساگذشتِ حتي قريبِ شش تا هفت دهه، هنوز شاعراني داريم كه نتوانستند خود را از نزديك شدن به طرز شاملويي برهانند. يعني ره‌توشه بگيرند و سپس قدردان از آن جدا شوند. برخي شاعران كارگاه‌دار ما نيز متاسفانه استقلال و زيست مستقل را به شاعران زيرمجموعه به‌رغم پر سني ياد ندادند كه هنوز دارند از خاطرات همان كارگاه‌ها ارتزاق ادبي مي‌كنند.
شاملو نيز زود راه خود را از نيما جدا كرد، چراكه او شاعر مدني و شهري بود و دل در گرو طبيعت نداشت، چراكه ياد گرفته بود از خود نيما هر كه بايد طبيعت خود را بنويسد و طبيعت شاملو شهر و مراودات شهري بود، دعواي‌شان سر آب و زمين و دام نبود، دعواها در شهر دعواهاي عقيدتي و خاستگاه‌شان از قدرت مدني بود، پس شاملو خود را در هيات ليدر ادبيات مقاومت روشنفكرانه يافت و مانند الوار زير بيرق آزادي سينه زد.
شعر شاملو هم از اين رو دستاورد يك سنت است؛ سنتي كه ريشه در طرز شاملويي دارد، اگرچه كودتاي او توانست نظم سنتي و نيمايي را به چالش گيرد و چرخش شعر از نظم به نثر و گوهر وجودي شعر را در وضعيت منثور صراحت ماهوي بخشد.
هر طرزي پساتوليد آفرينه اگر در خود نوزايي نداشته باشد، خيلي زود نخ‌نما مي‌شود. بخشي از اين نخ‌نماشدگي، ناشي از تغيير ماهوي مناسبات جوامع انساني است. زماني تحزب سبب رشد شاعر مي‌شد اگرچه او را به بردگي فكري دكترين‌هاي سياسي مي‌كشاند اما يك واكاوي گذرا به ما نشان خواهد داد كه خيل قابل‌توجهي از شاعران و هنرمندان محصول پروپاگاندا بوده و هستند، بسا شاعران با استعدادتري كه در عزلت ديده نشدند و اين دستاورد همان زشتي مناسبات مافيايي جوامع محسوب مي‌شود.
نسبت طرز شاملويي با شعر آزاد نسبت زيرمجموعه‌گي است چنانكه طرز نيمايي نيز زيرمجموعه شعر آزاد است اما شعر منثور زيرمجموعه شعر آزاد است و با طرز نيمايي رابطه سويه‌‌گي‌اش جداسرانه است. ما شعر آزاد داريم كه زير مجموعه‌اش به دو بخش منظوم و منثور تقسيم شده است. طرز نيمايي و طرز شاملويي دو سويه شعر آزادند.
طرز شاملويي شق دوم پساطرز نيمايي است. نيما از نظم نهال شعرش را پروراند، شاملو از نثر. در واقع شعر نيمايي در ادبيات ما هنوز مي‌توانست تا مقطع دست‌كم دهه پنجاه حرف‌هاي بيشتر و ديگري بزند اما كودتاي شاملويي اگرچه در ظاهر دست خيلي از نوآموزان شعر منثور را گرفت و به عرصه آورد اما همچون هر جريان پر نفوذي ناخالصي هم داشت، شاعران دست و پاگير شعر منثور و خاصه متاثر از طرز شاملويي كم نيستند كه در واقع هنوز دارند براي دل خود مي‌نويسند و شاعران پاره وقت هستند نه تمام وقت و حرفه‌اي.
در اواخر دهه بيست و اوايل دهه سي اتمسفر سياسي و روشنفكري سبب پيشتازي شعر امروز شد. بخش باسواد جامعه ديگر شعر منثور را به عنوان شعر پذيرفته بودند و نشريات بسياري از پايتخت و رشت محل چاپ اشعار شاعران نوگرا شده بود و شمارگان نشريات روشنفكري بالاي ده هزار نسخه بود. در واقع از دهه سي تا مدت‌ها شعر طرز نيمايي و شعر طرز شاملويي دوشادوش هم پيش رفتند. البته شاهين‌پراكني‌هاي تندر كيا و اشعار آوانگارد و غيركاربردي و افراطي‌گرايانه هوشنگ ايراني تنها توانست در رده تفنن‌هاي شعر منثور جاي گيرد. مداومت نداشتن و پيگير نبودن و عدم برخورداري از جوهره كشف و شهود شاعرانه از دلايل كنار ماندن جريانات ياد شده بوده است. اخوان ثالث، اسماعيل شاهرودي، منوچهر آتشي، سهراب سپهري، فروغ، نصرت و... بدل به طرزهاي ديگر شدند. برخي مانند اخوان ثالث در نحو روايت به‌واسطه نزديكي زبان طبري با خراساني بيشترين قرابت را با نيما داشت يا آتشي كه در پرداختن به نمادهاي جنوب با نيما همداستاني و هم‌رايي كرد.
    
و اما آنچه مهم است تاكيد شود در موخره: 
بين شعر سپيد با شعر منثور، تفاوتي نيست. شعر سپيد در واقع همان شعر آزاد است. آزاد از قيد وزن و قافيه و بسياري از مناسبات شعر كهن. شعري كه آمد تا رتوريك خود را بسامد بخشد، مانند هر جريان نويي.
شاملو بنيانگذار و شاعر مهم يك طرز شعري در ايران است موسوم به شعر سپيد كه با شعر سپيد فرانسوي توفير دارد. شعر سپيد يك طرز از شعر منثور ايران است با شاخصه‌هاي زباني مانند كاربرد زبان فخيم، عبارات و كلمات آركاييك، افعال مصدري، تبديل وزن نيمايي به آهنگ دروني و... كه درصد فراواني‌اش بسيار و تاثيرش نيز چنداچند تاكنون ادامه دارد. اما انواع شعر حجم و موج نو و متفرعاتش شعر ديگر و شعر ناب و... گونه‌هايي ديگر از شعر منثورند كه يك طرزش با شعر سپيد شاملويي آغاز شد. بنابراين مي‌توان شاملو را پدر شعر منثور ايران دانست؛ چنانكه نيما از طرفي پدر شعر آزاد و از سويه‌اي داراي طرز خاص خود است در شعر آزاد.
آدورنو هنر را حتي اگر در بيان و اكسپرسيون (هيجانات انتزاعي) از سرشتي معطوف به فرديت برآمده باشد، در حيطه معناشناختي ماحصل فرهنگ و جامعه‌اي مدني، شهروندي و جمعي مي‌داند. به‌ گمانم او كه با اين اعتقاد آراي كانت، هگل، فرويد و لوكاچ را به‌چالش مي‌نشيند، خواسته به تعادل بين عقل و احساس بنشيند؛ چراكه ذات هنر در جست‌وجوي هدفي بالنده براي رسيدن به چنين تزويجي‌ است.
شعر برآيند انديشه و مجموعه باورهاي شاعر است؛ هم از اين رو به‌ مثابه آيينه زمان و زمانه تلقي مي‌شود. گونه‌اي كه صرفا آيينه دريافت‌ها و آگاهي شاعر از اطلاعات روزآمد است. اين تعهد با رديف‌هايي از ملاحظات زيبا‌‌شناسي در ذات شعر است.
هنرمند (شاعر) براي خلق آفرينه به فرديت نيازمند است؛ فرديت او در تزويج باورها و مشاهداتش بستر انديشه آفرينه‌اش مي‌شود. دخالت افراطي و دستورالعملي به نوعي منجر به افراطي‌گري و نفوذ به فرديت موردنياز آفرينشگر مي‌شود كه مي‌توان آن را مخل ذات آفرينش دانست، چراكه تراريختگي ايجاد مي‌كند و دستكاري درآفرينش آفرينه تلقي مي‌شود. بنابراين نقش انقباضي مي‌يابد. در چنين بزنگاهي‌ است كه جبهه مقابل، بحث هنر براي هنر را علم مي‌كند. مفهومي كه به عبارتي ديگر در خروجي از آن نوعي قلب‌شدگي را مي‌توان به عينه ديد.
مفهوم هنر براي هنر صرفا در مقابل هنر متعهد مطرح مي‌شود. در مقابل يك افراط- تفريط! هنگامي كه مي‌گوييم هنر براي هنر يعني رعايت معيار قشنگ‌شناسي و چون ادبيات و هنر سفارشي و بخشنامه‌اي كاناليزه شده و تماميت‌خواه است، مفهوم هنر براي هنر در مقابل آن افراط- تفريطي مي‌نمايد. در واقع هنر براي هنر: آفرينش هنر با عيار قشنگ‌شناسانه و رعايت استتيك است. گمانم آن مفهوم آدورنو در چنين وضعيتي نمود عيني خواهد يافت. حال ممكن است بگويند اين همه آفرينه‌هاي هنري مگر زير بيرق هنر متعهد آفريده نشده؟ آنجاست كه مي‌توان گفت اگر با ذره‌بين بگرديم در انبار كاه به استثنا شود پيدا سوزن ما، بنابراين استثنا نافي قاعده نيست و جزو ناچيزي از محتملات است و اينكه «اثبات شيء نفي ما ادا نكند» و تصريح كرد كه ديگر گذشت زمان‌هاي كه شاعر، عطار و منجم و حكيم بود. امروزه جهان در يد تخصص است.
بر شاعر ايرادي نيست اگر در گذشته يا حال مي‌تواند زبان توده‌ها باشد؛ اما به ‌شرطي كه به ذات زيباشناسي پشت نكند و دست در دست «شعار» ننهد. در واقع همه شاعران مدرنيست و پسامدرنيست به همگي اتفاقات توجه دارند. منتها شعرشان داراي رمزگان نويي است كه رمزشناسان به راحتي نمي‌توانند به آنها دست يازند. بايد تصريح كرد از همان زمان كه جنگ شعر و هنر متعهد و شعر و هنر غيرمتعهد مطرح شد، اساسا هر دو نهاد و گزاره ناصحيح بيان شدند، چراكه هنر در ذات خود به هيچ چيز جز زيبايي و زيباشناسي متعهد نيست؛ بنابراين اساسا هنر غيرمتعهد نداريم؛ چراكه هنر معطوف به زيبايي است و انديشه هنرمند براساس داده‌ها و باورداشت‌هايش غني شده و آماده آفرينش مي‌شود.
     طرز يك شاعر مختص هموست و داراي شگردهاي خاص او، شاعران نوجو تا جايي مي‌توانند به آن‌ شگردها نزديك شوند اما ماندن در باتلاق طرز بزرگان از آدمي جز نسخه فيك به بازار ادبيات تحويل نمي‌دهد. متاسفانه ما پساگذشتِ حتي قريبِ شش تا هفت دهه، هنوز شاعراني داريم كه نتوانستند خود را نزديك شدن به طرز شاملويي برهانند.
    شاملو شاعر مدني و شهري بود و دل در گرو طبيعت نداشت. ياد گرفته بود از خود نيما هر كه بايد طبيعت خود را بنويسد. طبيعت شاملو، شهر و مراودات شهري بود و دعواها در شهر دعواهاي عقيدتي و خاستگاه‌شان از قدرت مدني. پس خود را در هيات ليدر ادبيات مقاومت روشنفكرانه يافت و مانند الوار زير بيرق آزادي سينه زد.
    كودتاي شاملويي اگرچه در ظاهر دست خيلي از نوآموزان شعر منثور را گرفت و به عرصه آورد اما همچون هر جريان پر نفوذي ناخالصي هم داشت، شاعران دست و پاگير شعر منثور و خاصه متاثر از طرز شاملويي كم نيستند كه در واقع هنوز دارند براي دل خود مي‌نويسند و شاعران پاره وقت هستند نه تمام وقت و حرفه‌اي.
    نسبت طرز شاملويي با شعر آزاد نسبت زيرمجموعه‌گي است چنانكه طرز نيمايي نيز زيرمجموعه شعر آزاد است اما شعر منثور زيرمجموعه شعر آزاد است و با طرز نيمايي رابطه سويه‌‌گي‌اش جداسرانه است. ما شعر آزاد داريم كه زيرمجموعه‌اش به دو بخش منظوم و منثور تقسيم شده است. طرز نيمايي و طرز شاملويي دو سويه شعر آزادند.
    بر شاعر ايرادي نيست اگر زبان توده‌ها باشد؛ اما به‌شرطي كه به ذات زيباشناسي پشت نكند و دست در دست «شعار» ننهد. همه شاعران مدرنيست و پسامدرنيست به همگي اتفاقات توجه دارند. منتها شعرشان داراي رمزگان نويي است كه رمزشناسان به راحتي نمي‌توانند به آنها دست يازند. با آغاز جنگ شعر متعهد و شعر غيرمتعهد، هر دو نهاد و گزاره ناصحيح بيان شدند.
    اگر نيما را پدر شعر آزاد ايران بناميم و طرز نيمايي را با شاخصه سبك نوشتاري‌اش كه او نيز بسيار از منابع شاعرانه و دراماتيك كتب پارسي و اروپايي بهره برده، شاملو نيز با الهام از منابع ذكر آمده، پايه‌گذار شعر منثور ايران است. با طرز شاملويي، در واقع هر طرز برخوردار از يك هيستوري و شاخصه‌هاي خود است.

پاسخ علی‌رضا پنجه‌ای به طرح یک پرسش درمورد به‌کارگیری ادات تشبیه درچامک چه نظری داری؟

پاسخ به پرسش ادمین صفحه‌ی چامک‌اندیشان در اینستاگرام:
درمورد به‌کارگیری ادات تشبیه درچامک چه نظری دارید ؟
اساس نوآوری در شعر نو پارسی و هم‌از این رو در عرصه‌ی چامه و چامک گذر از همین بایدها و نبایدها بوده است، هر آرایه‌ و هر چه که فکر می‌کنید، به‌شرط ایجاد لذت نوآورانه و نه مستعمل و مهوع و پرت و پلاگویی به جای نوآوری و آوانگاردیسم و نه از سر ادا و اطوار،  در چامه و چامک محدودیتی ندارد. البته در  موارد مربوط به چامک خاص به‌تر است آرایه‌های قدمایی کارکرد نوآورانه داشته باشند تا چامک را طرفه‌تر و خواستنی‌تر و ماناتر  مطرح کند.  در چامک خاص می‌توانیم از آدات بیاوریم به شرط لذت چنداچند نه خرکیف شدن از تشبیه! نیما آمد تا بیدارمان کند، تشبیه محراب به ابروی یار، قرن‌هاست تکراری شده ، دنیا هر لحظه دارد رنگ دیگر می‌گیرد،  روز به روز،   ما شاهد نوآوری در هر‌ لحظه‌ی اکنون به اندازه‌ی  ده سال زمان گذشته  هستیم، در چنین بزنگاهی شرط انصاف نباشد که برخی به فکر وصل کردن بوق بنز روی ارابه و زین شترِ جلو‌دار کاروان‌ باشند، تعجب من از این است با این همه اطلاعات و دیتا در  زمان حاضر در قیاس با زمان نوآموزی ما  یک کلمه نشد دست کم از جنس کارگاه‌های رایگان مجازی ما کسی به ما یاد دهد، اما  ما  آن زمان که با نامه از هم خبر می‌گرفتیم  و یا توسط تلگراف،اما در مقابل از آخرین کتاب منتشر شده با خبر بودیم، کتاب اگر گران بود کرایه می‌کردیم، قرض می‌کردیم.این‌همه امکانات خواندن به‌صورت مجازی و حقیقی؛ بی پرده بگویم خب مشکل جای دیگر است به‌زور نه‌می‌شود،  سعدی گفته: 《پشه چو پر شد به‌زند پیل را》 تا پر شدن خیلی مانده، تلاش و عرق‌ریزان روح نیاز دارد، جماعت اگر فقط همین مطالب سایت یا کانال بنده را بخوانند اغلب پاسخ‌های از این دست در آن‌جا هست، از نه سالگی هر وقت لغت سختی می‌شنیدیم  از هم خانه‌ای کتاب‌خوان مان نمی‌پرسیدم،با او بحث می‌کردم تا با توجه به ده سال اختلاف  سن بلکه در لابه‌لای حرف‌هاش چیزی در بیابم،  می‌رفتم فرهنگ عمید باز می‌کردم، چه‌را؟ چون وقتی دنبال یک  لغت می‌گردی ده‌ها لغت  هم جلوی چشمت رژه می‌رود و این‌چنین چیز یاد می‌گرفتیم. اغلب پاسخ‌های از این دست در سایت و کانال  تلگرام من هست در قالب گویه، نقد، گفت و گو، چامه، چامک، ترجمه، سرمقاله و... ادبیات لقمه نمی‌کند در دهان کسی بگذارد این را خوب است به  نوآمدگان عزیز در ابتدا  بگوییم. حتا یک چامک هم سال‌ها پیش در خصوص جست و جوگری و دیدن و  نگریستن گقته‌ام:
نگاه کن!
می‌بینی!
#علی‌_رضا_پنجه_ای 
۲۳ آذر۱۴۰۰
#کارگاه_چامک

پاسخ به یک پرسش پیرامون وضعیتی در چامک، علی‌رضا پنجه‌ای

طرح یک پرسش در باره‌ی ادعایی در خصوص یک وضعیت از چامک
پرسش:آیا  چامک  دوسویه هم داریم .

 چامک به دلیل کوتاهی در اغلب موارد از خصیصه‌ی برعکس یا وارونه هم برخوردار است، بنابراین وقتی این خاصیت ماهوی‌ست و  در تعداد قابل توجهی از چامک‌ها قابلیت اطلاق  دارد، ماهیت و  شاخصه‌ی نوولاده بر آن نمی‌توان قایل شد، تا مشمول نام‌گذاری شود. ؛ چون این شاخصه در اغلب آفرینه‌های کوتاه شعر پارسی بوده است، و حتا در برخی ابیات شعر قدمایی، صنعت عکس یا وارونه  بوده، مضافن وقتی ما با وضعیت شعر مربع یا چامک چارگوش یا چرخانه‌چرخ، وسط‌چین و... مواجه می‌شویم که یک شعر را می‌توان چندین و چند بار 《با نحو و خوانش دیگر 》 خواند دیگر  وارونه خوانی چندان  بر نخبگی چامک نه‌می‌افزاید.  و اما ... قرار نیست که ما مدام سعی کنیم تا دیگران را از واضحات، آگاه کنیم؛  یا کارمان این باشد تا دیگران را از افتادن در دام شیادان نجات دهیم. همین که خودمان شمعی به‌افروزیم، از ظلمت کاسته‌ایم. در دنیای ما هرزه‌گویی چند برابر اثر هنرمندانه  و درست  فراوانی یافته است،  حرفه‌ای‌گری به ما گوش‌زد  می‌کند تا معطوف به‌کار خود باشیم ، به‌قول نیما آن‌که می‌‌دارد تیمار مرا، کار من است و  آن‌که غربال دارد از پس قافله خواهد آمد. و اما... کار  ما چامک‌اندیشانِ چامک‌ساز، رساندن مبانی درست و دست اول  به مخاطبان است، تا مانع رشد علف‌های هرز در  زمین حاصل‌خیز چامک شویم. 
نگاه کنید به چامکی از کتاب سوگ پاییزی،که ۲۷ آذر ۱۳۵۷ در  وزارت فرهنگ و هنر گیلان ثبت شده است:  
عشق را اگر در راه دیدی
بگو دیر است
امروز پاییز است

خب حالا از زیر بخوانید چه می‌شود؟
امروز پاییز است
بگو دیر است
عشق را اگر در راه دیدی

پاری...دوسویه‌گی به‌واسطه‌ی کوتاهی و ایجاز چامک در اغلب چامک‌ها ذاتی و فراوانی دارد،  هم از این رو امر متکثر ماهیتن برخوردار از ادعای حق انحصار نخواهد بود. چرا که فراوان است و امر فراوان خاص نیست.
اساسن صنعت عکس یا  به پارسی اگر به شیوه‌ی واضع چامک معادل پارسی‌اش را به‌کار گیریم( دوسویه‌گی) در تاریخ ادبیات شعری  نزد قدما سبقه دارد و اگر ما بخواهیم شکل نوآورانه‌ای از آن  پیشنهاد کنیم نباید پیش از آن  نمونه‌های دیگر وجود داشته باشد، یا نمونه‌ی  پیشنهادی ما باید ملاحظات و جوانب مضاعفی نسبت به نسخه‌ی متاخر داشته باشد. وجه عکس 
 و دوسویه  در  شعر نو بسیار  سبقه دارد ،  در کارهای خود من زیاد بوده و خب اگر کسی این وجه دوسویه‌گی را  از شاخصه‌های شعر من قلمداد کرد، این را او کشف نکرده بلکه   بودنش در شعر مرا قلمی و اعلام کرده است، پس هر اعلام شاخصه و آرایه و یا رتوریکی در چامه و چامک کشف منتقد نیست بل، اذعان اوست به بسامد آن در آثار شاعر مورد نظر. کسب اعتبار دیرپا در ادبیات، به این ساده‌گی‌ها نیست که با یک کلیک در دنیای مجازی بتوان دارای اعتبار شد، به‌تر است  به  مستر فیک‌های ادبیات بگوییم《عِرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری》.
نمونه البته در بین چامک‌های تاریخ ادبیات شعر معاصر کم نیست که بتوان آن‌ها را برعکس و وارونه خواند، پر روشن است که  تصرف در شاخصه‌های شعر دیگران آدم را واضع ، مبدع و مبتکر نمی‌کند، این‌ها البته از زمره بدیهیات ادبیات هستند.
پاینده باشند چامک‌اندیشان ِچامک‌ساز

#علی‌_رضا_پنجه_ای
کارگاه_چامک

آه آذر ۱۴۰۰

نگاهی مجمل به شعر  تمام سلول‌هایم انفرادی‌ست از مجموعه شعر عشق اول علی‌رضا پنجه‌ای ، فرزادمیراحمدی

آنی نگاه به نگاه تمام سلول‌های انفرادی شعری که بیست سال پیش تقریر یافته است:
#کریسمس_پابرهنه‌ها
#علی‌رضا_پنجه‌ای 
دکتر #فرزاد‌میراحمدی

کریسمس پابرهنه‌ها 

آنی نگاه به نگاه تمام سلول‌های انفرادی شعری که بیست سال پیش تقریر یافته است:
#کریسمس_پا_برهنه‌_ها
#علی‌رضا_پنجه‌_ای 
#فرزاد‌میراحمدی

کریسمس پابرهنه‌ها
«تمام سلول‌هایم انفرادی ست/ من حق ندارم/ تمام راه بی‌راهت بگویم/ امشب خدا حتما به زیرشیروانی سر می‌زند/ امشب برف می‌بارد/ به کاج‌های رنگارنگ بالادست نگاه!»
کریسمس پابرهنه‌ها/ص۹۶/مجموعه‌شعر عشق‌اول/علی‌رضا‌پنجه‌ای/انتشارات‌فرهنگ‌ایلیا/چاپ‌سوم۱۳۹۰/
«تمام »خیلی مهم است،« تمام»، «راه »،٬«تمام سلول ها»در شعر ،حجم« تمام »،همه ، سبب می شود که پدیده به پدیدار برسد و یک مفهوم وسیع شکل بگیرد، البته بدون خروجی در جامعه ؛ این شعر هم آن نگاه پدیدارشناسانه« نوئما» ،«نوئسیس» «هوسرل»ی را رصد کرده، هم خروجی معنامدارانه و زیستی اندیشه‌‌مدار را هدایت نموده است و واژه‌ی «حتما» و «خدا» ؛خدا قدیم است و حتما حکمی مطلق ،وقتی «شیروانی» و«کاج» و رنگ می آیند یک نگاه فلسفی_شبیه هستنده  بودن تا باشنده شدن_ زیستی _شاعرانه تا باشنده شدن _شکل زیبایی از زیبایی شناسی را شکل می دهد.
تمام راه                این فاصله سفید تداعی برف را برای مخاطب ایجاد می کند یک سفید خوانی برای یک مصداق قابل رؤیت به اسم «برف» .اما بند آخر شعر /«به کاج های رنگارنگ بالا‌دست نگاه !»
حذف«کن»به قرینه‌ی این‌جا (بازی ) سبب می‌شود دیالوگ ایجاد شده که طی  فرآیند / «تمام سلول‌هایم انفرادی‌است»/ که یک گزاره‌ی خبری است در خصوص «من» به «توی» مشخص و معین ختم نگردد ،یعنی ناتمامی «من» ٬ «تو» و «او» در تصریفی معلق باقی می ماند 
دوباره به این واژه گان  نگاه کنیم 
«حق ندارم» ،«حتما »،«می بارد» ،«تمام »و همه به نگاهی معلق ختم می شوند .

کریسمس پابرهنه‌ها/ص۹۶/مجموعه‌شعر عشق‌اول/علی‌رضا‌پنجه‌ای/انتشارات‌فرهنگ‌ایلیا/چاپ‌سوم۱۳۹۰/

ترجمه‌ی شعر کریسمس پابرهنه‌ها توسط شهرام خوش‌نیاز:

Natale degli scalzi 
Tutte le mie cellule sono in isolamento.
Io non ho ragione.
Tutta la strada ti dico deviato.
Questa notte il dio passa sotto le grondaie.
Questa notte nevica.
Lo sguardo aiuto pini colorati sopra le mani.

چامک آرزو تک‌بیت علی‌رضا پنجه‌ای

آرزو

روزگارا! تلخی‌ات از ما بگیر
 کام ما را تلخ‌تر از این مکن

علی‌رضا پنجه‌ای
#چامک تک‌بیت

چامک در چهارچوب دوبیتی گیلکی  از علی‌رضا پنجه‌ای(گویا گیلانی)

شوگون ناری دِ مئره لاکو دانه

بوشو اوشتر بوخور تی آب‌ُ دانه

هچین دِ چشمه‌کول تی مویه فئندر

نوکون می قهره دیله دِ دیوانه

۲۱ و ۲۲مهر۱۴۰۰

علی‌رضا پنجه‌ای(گویا گیلانی)

واگردان:
میمنت نداری‌ام دیگر ای دختر یکه
برو آن‌سوی‌تر بخور آب و دانه‌ات را
دیگر بی‌هوده بالای چشمه نگاه بر گیسوت نکن
دیوانه نکن (بیش از این) دل قهریده‌ام را 

چیستانه (چامک چیستان) علی‌رضا پنجه‌ای

https://t.me/Alirezapanjeei/3857

#چیستانه
_____________
این همه ستاره و سیاره و من
کجای کهکشان
اسیر هم‌ایم

روزگارا
چنین که من‌ام
تو چه‌گونه‌ایی
...
باور می‌کنم

یاهنوگهچ👉
۷ تیر۱۳۹۷
#علی_رضا_پنجه‌_ای
@Alirezapanjeei
  #چامک #چامکچیستان یا چیستانه

تازه‌ترین شعر علی‌رضا پنجه‌ای برای مقاومت پنج‌شیر

 

تاجِ نو

رخ داده تنم 
به اندام آهو 
هو... هو می‌کند 
  باد
جانبِ از هزار دره که می‌خزد 
جانبِ رو به پنج‌شیر
گرفتار
در آدابِ قبله‌گاه
آه 
آه از این زمین 
که دوزخِ  زیستن‌گاهِ ماست

هیچ می‌دانی 
هیچ بهشتی طول نمی‌کشد
و نه‌می‌عرضد
  به‌ کردار آدمی
که با چشم می‌‌چکاند
و با انگشتِ اشارت  که می‌بیند 
چیک!  چیک!  چیک! 
بی جیک 
جیکاجیک 
  که 
  می‌افتند 
هان!' نو آواز! 
تاج‌های جوان
  دور نمی‌افتد  بامدادان
که هراسی اگر که بود 
از بود نبود  نبود بود
بودی به غایت 
که افسانه سازند 
ها!  افسانه! 
از شاه  شاهِ جوان 
مسعود  مسعودِ دیگری 
دیگری  هان مسعودی
که به غایت 
 همیشگیِ آفتاب است 

نوزدهم شهریور(سنبله)۱۴۰۰ خورشیدی
ایران، رشت

https://www.instagram.com/tv/CTuBPaGK_pe/?utm_medium=copy_link

alireza_panjehee@ لوح فن‌پیج شاعر توسط ادمین

ar_panjeei@  لوح رسمی اینستاگرام شاعر

چامکی تازه از علی‌رضا پنجه‌ای

تا نگاه از تو نه‌گیرم
نه‌نگاهیده تورایم
۱۱ اَمرداد۱۴۰۰
#علی_رضا_پنجه‌_ای 
#چامک 
.
#شعر  #ایران #رشت #گیلان #شمال #نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_کردی_تاتی ‏
#شعر #شعر_پارسی #شعر_فارسی #نقد #فرم  #شاعر
#کتاب_شعر #عاشقانه #شعر_کوتاه #شاعر #ایران #رشت #گیلان #شعر_اجتماعی #شعر_ایران #شعر_سپید_کوتاه 
 #chamak #gilan #rasht #ilovemydog
 ww.panjeei.ir
#afghanistan  #tajikistan 
#poetry

https://www.instagram.com/p/CSlsWgeqRhK/?utm_medium=copy_link

چامک آه از علی‌رضا پنجه‌ای

آه از آه
که بی من
گم شد
من رفیق همه‌ آهم 
آه از این همه آه

۲۱ اَمرداد ۱۴۰۰
علی‌رضا پنجه‌ای
 

چامک در وضعیت خاص، همان یک چیز دیگر است تازه‌ترین تعریف چامک علی‌رضا  پنجه‌ای

چامک که در معنای عام خود  پیشنهاد شده به کلیه‌ی شعرهای قدمایی هم‌چون دوبیتی ، رباعی و...اطلاق شود و نیز به ترجمه‌ی اشعار کوتاه جهان در زبان پارسی مانند هایکو و هر شعر مینی‌مال ،  نیز در وضعیت نوآورانه به تمام گونه‌های شعر  کوتاه ؛  و  چامک خاص نیز به شعری اطلاق می‌شود  با شاخصه‌ی اتمیک و همان گونه‌های کوتاه که با حفظ وضعیت اتمیک،   آفرینش آن شعر کوتاه  آرزوی هر شاعری با سطح زیبایی‌شناسی روزآمد ، نوآورانه و پیش‌رو است، مانند  جمله‌ای که در مراودات روزانه متداول است که:《 این هم شعره! اما این شعر  یه چیز دیگه‌ست.》، چامک در وضعیت خاص، همان یک چیز دیگر است. تفاوت این دو چامک عام و خاص را می‌توان در انگاره‌ای به زر و زرگری(چامک عام) و گوهر و گوهری(چامک خاص) متصور شد.

علی‌رضا پنجه‌ای

۱۳ اَمرداد ۱۴۰۰

هبوط تازه‌ترین شعر علی‌رضا پنجه‌ای

هبوط

داغ پشت داغ
این‌روزها وطنم را گم کرده‌ام
نکند_اشتباهی شده _انگار 
سرگرم هبوطی دوباره‌ایم 
افتاده‌ام به سرزمینی که داغ‌ستان
خطابش می‌کنند
لطفن  به آسمان ایرانم بازگردانید
دست کم می‌روم 
لابه لای آدم‌ها
دم‌بال هم‌بازی‌هایم

: سُک سُک!
۱۱ اَمرداد ۱۴۰۰
#علی‌_رضا_پنجه‌_ای

https://www.instagram.com/p/CSHZh62qC_p/?utm_medium=copy_link

چامک تعلیق علی‌رضا پنجه‌ای

تعلیق

تا نگاه از تو نه‌گیرم

نه‌نگاهیده تورایم

۱۱ اَمرداد۱۴۰۰

#علی_رضا_پنجه_ای

 

 

https://instagram.com/stories/ar_panjeei/2631490180072605541?utm_medium=share_sheet

شرکت هشتگ شعرتوگراف تازه‌ای از علی‌رضا پنجه‌ای

شرکت هشتگ

یک روز آن وُ

روز دیگرم این

چه‌قدر زحمت #آن

چه‌قدر زحمت #این

چه‌قدر جای تفکر

وَ بعد نوشتن

شدن فعله‌ی #آن و

شدیم فعله‌ی #این

۲ اَمرداد۱۴۰۰

علی‌رضا پنجه‌ای

Alireza panjeei

 

#چامک

 

 

تازه‌تربن  چامک ِ علی‌رضا پنجه‌ای

این‌همه کوچه
که از من
به من از من
دور است

۲۶ تیر۱۴۰۰

#علی‌_رضا_پنجه_ای
#چامک

https://instagram.com/stories/ar_panjeei/2619366670441326831?utm_medium=share_sheet

چامک قدمایی  علی‌رضا پنجه‌ای

ما بیش‌تر ز بیش اما کمی کم‌ایم

چون شاد از غم‌ایم زی‌را نمی‌غم‌ایم

 ۱۱تیر۱۴۰۰ #چامک

چامک قدمایی تک‌بیت  از علی‌رضا پنجه‌ای


در امانم که اگر فرصت دیداری نیست
گاه یاد نظری بس که مرا می‌پاید

۲۰ اردی‌بهشت ۱۴۰۰
علی‌رضا پنجه‌ای
#چامک

یک چامک در مرگ قاسم آهنین‌جان از علی‌رضا پنجه‌ای

 

وقتی یک شاعر می‌میرد
گنجشکی کم می‌شود 
از حیاط خانه

۱۵ اردی‌بهشت ۱۴۰۰
#علی_رضا_پنجه_ای

#چامک

https://www.iranketab.ir/profile/17391-%D9%82%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A2%D9%87%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%A7%D9%86

مسیح   بار دیگر شعری از کتاب برگزین ده کتاب علی‌رضا پنجه‌ای

مسیح بار دیگر 

به سید محمد‌رضا روحانی،برای مرتضی

 گفتند فواره‌ها ستایش تو‌اَند

آبی‌های تو را نمی‌دیدم

بهار نمی‌ماند

به یادم می‌آمدی

دست‌هایت را که بر می‌داشتند

در آینه قاب می‌کردند

آن‌گاه

تمام آفتاب به دست‌هایت رخنه می‌کرد

سبز می‌شد

عشق نبرد اندوه

و شکست فصل باژگونه‌ی پیروزی

گفتند خون خسته نمی‌خواهیم

و پاییز طلوع تو بود

آن‌روز گفتی

بنقشه‌ها را از کوه نچیده‌ام

و من دیدم

پنهانه‌های تو عطرافشانی می‌کردند

خوب امروز دیگر چه می‌کنی

با مورچه‌گان به خواب می‌روم

و صبح

کلاغ‌ها نامم را

تا نوکِ آخرین شاخه‌ی چنار بالا می‌برند

باید دوباره تو را ببینم

راستی فردا چه روزی‌ست

و امروز چندمین روز ماه؟

گفتند تو چهارشنبه خواهی آمد

تمام چهارشنبه شب‌ها با مورچه‌گان خوابیدی

و صبح کلاغ‌ها تو را تا آخرین شاخه‌ی چنار بالا می‌کشیدند خیز بر می‌داری

و هم‌آواز شیهه‌ی رعدی که در چشم‌هایت می‌شکند

سنگ‌پوش مرگ کنار می‌رود

تو در می‌یابی

دیری‌ست مرده‌ای

و علف‌ها

نام تو را از یاد برده‌اند

۲۳ آبان ۱۳۷۰

________________________

از کتاب تو را به اندازه ی تو دوست دارم  برگزین ده کتاب ۱۳۹۶، از انتشارات دوات معاصر

چاپ از اهرام، شعر غنایی علی‌رضا پنجه‌یی در روزنامه‌ی ایران

از اهرام

علی‌رضا پنجه‌ای

هوای زمستان خالی من است

از تو به سر می‌برم

                   این مسافرخانه را

راه راه این راه

                        سخت سخت است     می‌دانم

راهی جز یاری نیست

                         سد سدید این راه را

                         تا که بشکنم

                         از بامداد     تا تیره‌ی شبانه

                         بیا بشکوفم

                         در بهاران وعده‌گاهت

من همان زلیخای برده‌ی عشق توام

آفتاب عمرم

                بتاب بر من

۱۹ آذر ۱۳۹۹ خورشیدی

https://www.instagram.com/p/CL6hXLuBwx4/?igshid=1phztu1zfw00t

چامک چیستانه‌ای از علی‌رضا پنجه‌ای

چیستانه

غصه‌ها از بس زیاد شده‌اند
جای قصه‌ها را گرفته‌اند

د  ا  ز  ر  ه  ش👉
۱۵ بهمن ۱۳۹۹
#علی_رضا_پنجه_ای
#چامک
#چیستانه 
برای‌همه‌ی غم‌هایی که رهامان نمی‌کنند، به‌بهانه‌ی مرگ مترجم  آثار یاشارکمال، ناظم حکمت  و تاریخ عثمانی  دکتر ایرج نوبخت
https://t.me/Alirezapanjeei/3713
https://t.me/Alirezapanjeei/3712

کارگاه چامک، آسیب‌شناسی چامک نزد نوخاستگان،  علی‌رضا پنجه‌ای

آفت کار چامک‌سراها  در جیست؟

خلق هر آفرینه نیاز به زیست خلاقانه و هنری دارد، با عکس گذاشتن و شعر برای عکس و نقاشی گفتن ، هیچ‌کس چامه یا چامک‌ساز نمی‌شود؛ باید زیست شاعرانه داشت، و سپس خودنویس شد و از خودِ زیست  ِ شاعرانه نوشت، از اهم نکته‌‌های مهم پاتولوژیستی و آسیب‌شناسانه  در کارگاه‌های مجازی و حقیقی یکی همین است. به عبارتی صریح‌تر تا زیست شاعرانه نداشته باشیم نخواهیم توانست به  خلق آفرینه‌ی ماندگار نایل آییم. کار و کار و کار، نیما نیک گفته: 《آن‌که می‌دارد| تیمار مرا | کار من است》، زیست شاعرانه  بدون آموزگار مجرب، بدون مطالعه‌ی هدف‌گذاری شده و سیستماتیک  ما را به اهداف حرفه‌ای‌مان نزدیک نخواهد کرد.  چشمه، آب و هوای مطلوب،  و سپس  سیراب شدگی از سفره‌ی آب زیرزمینی‌ می‌طلبد ، سپس بایسته است این غلیان و جوشش با ایجاد آبراهه هدایت شود سوی و  پای نهال مناسب اقلیمی و آب و هوایی آن منطقه تا نهال مورد نظر مطلوب رشد کند و بدل شود به درختی تناور که یا از سایه‌اش بهره‌مند کنی خود و دیگران را،  یا از ثمره‌ و میوه‌اش. کار خلاقانه  نیازمند  دید هنری‌ست، چرا که بدون برخورداری از جوهره‌ و تلاشِ لازم راه به‌جای نمی‌توان برد. بایسته‌است که بدانیم  درخت شعر ، درختی دیربازده است، مانند خوانندگی و بازی‌گری نیست ، که گاه  حتا انگار عمر نوح می‌طلبد، تا بتوانی با هدف‌گذاری درست به ماحصل نیک برسی.  در این گذار الگوهای مناسب چراغ راه تواتد، و درک این مهم لازم می‌نماید  که غوره نشده مویز شدن یکی دیگر از آفت‌های  پیش‌ِ روی هر  نوخاسته‌ای‌ست.

از سویی دیگر قوام کار  هر چامه‌ساز حرفه‌ای در گرو  داشتن جوهره،  تلاش و  مداومت است. با بداهه و آنک نویسی صِرف کسی شاعر و چامه و چامک‌ساز نخواهد شد،  هر 《آنکانه 》* نیز مستلزم ابتدا زیست شاعرانه و مطالعات پیوسته است.  هنگامی فرا می‌رسد که چون نبض کار دستت می‌‌آید،  و  برخوردار  از  ماهیتِ بهره از چراغ هدایت هستیم، دیگر ، خود راه بگویدت که چون باید رفت.

۲۹ اَمرداد ۱۳۹۹ خورشیدی، رشت

علی‌رضا پنجه‌ای

_________________

*آنکانه پیشنهادی برای چامه‌ها و چامک‌هایی که محصول بداهه، و بداهه نویسی و آنک‌سرایی یا به زعم راقم، آنک‌سازی‌ست.

چامک ، علی‌رضا پنجه‌ای


اگر خاطره‌ها را زیر پا له کنی
این زندگی دیگر ایستگاهی نخواهد داشت

پیاده می‌شوم
 

۳۱ تیر ۹۹
#علی‌_رضا_پنجه‌_ای‌_
#چامک
#شعر  #ایران #رشت #گیلان #شمال #نو_در_شعر_گیلکی_مازنی_ترکی_کردی_تاتی ‏
#شعر #شعر_پارسی #شعر_فارسی #نقد #فرم  #شاعر
#ادبیات #چامک #کتاب #کتاب_شعر #عشق #عاشقانه #شعر_کوتاه #شاعر #ایران #رشت #گیلان#شعر_اجتماعی #شعر_ایران #شعر_سپید_کوتاه 
#challengeaccepted #chamak #gilan #rasht
 ww.panjeei.ir #coronavirus
#afghanestan  #tajikestan #poetry
https://www.instagram.com/p/CDPPt-hpMYo/?igshid=1a4coa24pwf8a

انتظار آن اتفاق دیگر ،علی رضا پنجه‌‌ای به‌گل‌های کاغذی پشت دیوار

انتظار آن اتفاق دیگر
#علی_رضا_پنجه‌_ای
#به‌_گل‌_های_کاغذی_پشت_دیوار تازه‌ترین مجموعه شعر #اسماعیل_علی‌_پور است که یک‌ماه می‌شود توسط پست به‌دستم رسیده است، گویند برخی ویروس‌ها تا پنج روز هم روی سطوح می‌مانند ما پس از  یک‌هفته جانب احتیاط را رعایت می‌کنیم و کتاب‌ها و نشریات رسیده را  در محل قرنطینه ‌شان محفوط نگه می‌داریم و سپس به‌ترتیب تورقی می‌کنیم لابه‌لای سطراسطرشان، بالابال فریشتگان در هوای چامه،پاری... اگر حرفی برای گفتن داشتیم که به‌عرض دوستان می‌رسانیم، نشد هم   آرزوی توفیق خود را نثار دوستان می‌کنیم. و اما...این کتاب توسط #انتشارات_هرمز سال ۱۳۹۹ چاپخش شده است.  اسماعیل علی‌پور بین تاثیر از ترجمه‌های هایکو، نمونه طرح‌های دهه‌ی چهل و پنجاه و فضاهای نویی که وضعیت چامک در شعر معاصر پدید آورده نشان داده که توانایی بر شدن دارد، چامک نیاز به نگاه و کنش دیگر دارد، طور دیگر دیدن و طور دیگر با فصاهای شعری رفتار کردن این ظرفیت در برخی کارهای این #چامه‌ساز دیده می‌شود، اما در برخی دیگر چامک در حد مفهوم و اطلاق چامک عام می‌ماند و به هیات چامک خاص و نخبه که باید زیرکی داشته باشد و کلمات را نشود طوری بشود کرد  که بشود چامکی دیگر، در نمی‌آید. چامک‌های او دارند تجربه می‌کنند فضاهای موجود را و اگر پتانسیل دیگرشدگی در او نبود که خب این‌همه سخن مجال نمی‌داد تا با شما دم دمانی بگپیم در هوای چامک‌های اسماعیل علی‌پور، #چامک‌سازی که تا  آن اتفاق دیگر نباید از  فهرست ما برای  مرور آفرینه‌هایش دور بماند.
حدهایی که حد نیست:   باران خوب است| خودش بیاید| بی مقدمه| بی دعا| بی ادعا
شعر ۱۵،ص۲۷: یا این از حد هایکو بالا نشدن: پرنده دریایی| روی طناب لنج| او نمی‌بیند| انگشتان‌ام را |وقت برگشتن! شعر ۳۴ص۴۶
و این چامک که نشان امید چامک‌های  دیگر دارد: کلاغی مرده |خش خشی| بر لب‌های پاییز! شعر ۳۰ ص۴۲
و اما او می‌تواند با چنین چامک‌هایی به رازهای سر به مهر چامک‌های دیگر نظر کند، این چامک می‌توانست نامش سوگند باشد چرا که سوگند به‌خوبی پیش از《 به》 های شعر  در گزاره‌های شعری به‌صورت《 سایه‌روشن》، 《 هست و نیست》، : به درخت پشت پنجره| به‌نارنج‌ها |که صف بسته‌اند| و به این باران| که دیوانه کرده‌ست| علف‌ها را |خیز برمی‌دارم| گل‌زردی می‌چینم |میان علف‌ها| به روایتی تازه
شعر یک صفحه ۵
#چامک #نقدچامک #شعرکوتاه #نقدشعر #کارگاه_چامک

poetry#

www.panjeei.ir

http://www.irannewspaper.ir/?nid=7438&pid=15&type=0
https://t.me/worldpoem/7350