پرس‌وگو، آیا چامک به همه‌ی انواع کوتاه شعری اطلاق می‌شود؟ علی‌رضا پنجه‌ای

 

پرسش یکی از تازه‌نفس‌های چامک‌ساز

آیا  از دید و نظر شما همه‌ی انواع شعر کوتاه مثل رباعی ، دو بیتی، و انواع نوظهور چامک محسوب می‌شوند؟

چامک  در مفهوم عام به همه‌ی کوتاه‌شعرهای جهان اطلاق می‌شود، در این میان چامک در معنای خاصش نظر به جوهره و ذات دارد، در واقع می‌توان گفت  هر چامکی چامک نیست و هر چامکی  چامک است، چامک در  مقامی  به معنای هر نوع شعر کوتاه ملل و  در مقامی خاص و دیگر دلالت بر همان وضعیت اتمیک کند، چامکی که جوهره‌ی نخبگی، نوآوری و اقتصاد کلام در آن رعایت شده و ماهیتن "دیگر" است، طوری که هرگونه دستکاری و ویرایش نتواند بر جوهره و ذات آن به‌افزاید. چامکی که در خود کامل است آن چامک "چامک دیگر " یا چامک نخبه و خاص است. پس چامک از نگاه ما دو گونه جلوه کند: یک گزاره‌ای که دلالت کند بر  وجه قالب، که آن اشارت دارد به گونه‌ها و انواع،   مانند: هایکو، دوبیتی، رباعی، تک‌بیت، طرح، خسروانی، و هر گونه شعر کوتاه  ملل، و دیگر  گزاره‌ای که دلالت کند بر جوهره و وجه اتمیک و نوآورانه، طوری که اگر سعی بر ویرایش شود چهارچوب شعر درهم ریزد. شعری  که جامع از جمیع جهات است و مانع  است از  آمد و شد هر تغییری. نخبگی نشان "چامک ِ دیگر" یا چامک  در مفهوم خاصش است، هم‌از‌این‌رو  در مفهوم عام،  به هر نوع، قالب و فرمت کوتاه شعری ملل اطلاق می‌‌شود.

یک چامک تازه از علی‌رضا پنجه‌ای

همه
در
همیم و
تن‌ها

۲۵خرداد۹۹
#علی_رضا_پنجه_ای
#چامک
https://t.me/Alirezapanjeei/3534

چامکی تازه از علی‌رضا پنجه‌ای

 

این‌جا
پر از
فردای فرداهای
فرداست

۱۹ خرداد۹۹
#علی_رضا_پنجه_ای
#چامک
https://t.me/Alirezapanjeei/3520

چامکی تازه از علی‌رضا پنجه‌ای

هیچ
اسپی
باورم را
هی نکرد

۱۵خرداد۹۹
#علی_رضا_پنجه_ای
#چامک
https://t.me/Alirezapanjeei/3522

چاردانه

چاردانه

با آن‌که ز دیده خون فشانم همه شب

جز ذکر تو نیست بر زبانم همه شب

شیرین تر از این سکوت حرفی که نزد

چون باور تلخی‌ست که دانم همه شب

۲۹ دی ۹۱

ترجمه‌ی چامکی از علی‌رضا پنجه‌ای توسط ماهان سیارمنش

هیاهویی به‌جز چشمانِ لیلی
نه‌می‌پیچد به‌گوشِ هوشِ مجنون
#علی_رضا_پنجه‌_ای

_
No fuss
but lily's eyes will not be heard by the ears of (Majnoon*
A Poem by
#Ali_reza_panjeei
_
* Majnoon is a symbolic character whose love has reached extreme of rapture

Translated by
Mahan sayarmanesh

 

رباعی/کرونا:علی‌رضا پنجه‌ای

از فلسفه‌ی زمانه آمد چو پدید
هر گل که شنید عطر خوش دارد چید
ناگاه جهان به‌ دست و پایش افتاد
وقتی که به‌چشم،  قدرت برتر دید 
۱۴ فروردین۹۹
#علی_رضا_پنجه_ای
#کرونا
t.me/Alirezapanjeei

چامک چیستان از علی‌رضا پنجه‌ای

زمانی که تو بودی
کرونا نبود

ی  د  ا  ش🔑
۱۰اسپند۹۸
#چامک
#چامک_ چیستان
#چیستانه

سقالکسار چامک_چیستانه ای نو از علی‌رضا پنجه‌ای

خالی آبی 
و مداری همه شادی
پرگاری پر از  این‌همه رشت

ر  ا  س  ک  ل  ا  ق   س 🔑
_____________۱۰ بهمن ۹۸
علی رضا پنجه‌ای
#چامک
#چیستانه
#چامک_چیستان

از رشت سوی شفت میانه‌ی راه سمت چپ کمی پس از بقعه‌ی آقاسید شریف  همه‌اش چهارده کیلومتر، راهی برای دیدار با طبیعتی دوست‌داشتنی، استخر طبیعی سقالکسار. 

https://t.me/Alirezapanjeei/3347

شعر دوران ما شعر چندرسانه‌ای‌ست مصاحبه‌‌ی ماهان سیارمنش از روزنامه‌ی اعتماد با علی‌رضا پنجه‌ای

گفت‌ و گو با علي‌رضا پنجه‌اي به بهانه‌ی انتشار مجموعه شعر از خويش مي‌دوم

شعر دوران ما، شعر چند رسانه‌اي است

ماهان سيارمنش

روزنامه‌ی اعتماد، سه‌شنبه ۲۴ دی ۹۸، ص۸ و ۹

علی‌رضا پنجه‌ای ۵۸ سال پيش در ۲۷ اَمرداد ۱۳۴۰ خورشيدي در ساوه به دنيا آمد؛ از پدر و مادري كه هر دو اهل رشت بودند. در سال‌هاي نوجواني به نوشتن علاقه‌مند شد و قالب شعر را براي آزمودن طبع خود براي نوشتن برگزيد. چنانكه خود مي‌گويد، نخستين شعرهايش را سال ۱۳۵۶ نوشت. با اين وصف بايد گفت، حاصل بيش از ۴ دهه شاعري او ۱۲ كتاب شعر است كه اولين آنها به سال مهم تاريخ معاصر يعني ۱۳۵۷ و آخرين‌شان امسال منتشر شد. از ديگر كتاب‌‌هاي شعر پنجه‌اي مي‌توان به عشق اول، پيامبر كوچك و شب هيچ‌وقت نمي‌خوابد اشاره كرد. با او به بهانه انتشار از خويش مي‌دوم آخرين كتاب شعرش، گفت‌وگويي انجام شده است كه مي‌خوانيد.

نوشتن شعر معمولا آميزه‌اي از ساختن و جوشش شاعرانه است. شما هنگام سرودن يك شعر با چه چالش‌هايي روبه‌رو مي‌شويد؟

غالبا كشف و شهودي شعر مي‌گويم. البته به لحاظ علمي نمي‌دانم اين واكنش ناگهاني از چه لابرينتي مي‌گذرد و ماهيتش چيست كه منجر به خلق اثر مي‌شود. چون در اين زمان بخش اكتسابات، خاطرات، مطالعات و هوش دچار قلياني مي‌شوند و همزمان به كار مي‌افتند. مسلما علم برايش از اين فرآيند تعريفي نزديك به حقيقت دارد. به عنوان نمونه كسي كه سكته قلبي مي‌كند يك‌سري عوامل در اين بيماري دخيل است؛ مانند مصرف دخانيات، خوردن غذاهاي چرب، عدم فعاليت لازم و كم ارج ‌نهي به ورزش و عناصر ژنتيكي؛ همين موضوع را بايد در شعر هم بررسي كرد تا به يك جمع‌بندي علمي رسيد. اما آنچه ما مي‌توانيم به لحاظ تجربي بگوييم، فرهنگ شاعر، گذشته شاعر، دغدغه‌ها و حساسيت‌هايش در پديد آمدن اثر خلاقه موثر است. فرض كنيد، حادثه‌اي طبيعي بسان زلزله پيش بيايد، من بعد از زلزله ۳۱ خرداد سال ۶۹ چندين ماه شعر نگفتم؛ طوري كه زنده‌ياد محمدتقي صالح‌پور مي‌گفت چطور چندين ماه شعر نگفته‌اي؟ مدتي طول كشيد تالمات زلزله فروكش كرد. از آن آه و واويلاهاي شاعرانه بسيار شنيديم. ولي خب ذات هنر به‌جست‌وجوي زبان ديگر است در آفرينش هنري. شعرهايي كه آقاي باباچاهي در گزاره‌هاي منفرد به عنوان نمونه كارهاي من استفاده كردند- و در نشريات هم بسيار بازخورد يافت- دو شعر من در خصوص زلزله بود. در آن شعرها كارگاه ذهن من از تمام ويراني و خسران‌هاي مادي و معنوي كه در زلزله ۶۹ اتفاق افتاده بود، متمركز شده بود بر يك دوچرخه و از دريچه تخريب آن زير آوار و ناكارآمدي‌اش به عنوان بازيچه كه به گونه‌اي استعاري و تشبيهي به آلام انساني در اين حادثه مي‌پردازد؛ شعر بازيچه چنين است:به زمين كه نلرزد دوچرخه‌اي بي‌ركاب/ بي‌دستگيره/ /كودكي/ هراسان روي كپه كپه خاك/ روياي بازيچه‌ی كودك/ فردا در كدام كوچه مي‌چرخد. بين همه آن ويراني و مرگ، ذهن من رفت پي ِ كودكي دبستاني؛ چراكه زلزله درست در ۳۱خرداد روي داد كه فردايش اول تابستان و روز رهايي دانش‌آموزان از قيد درس بود و با عشق دوچرخه‌سواري كودك دبستاني شب مي‌خوابد و فرداي اولين روز تابستان با ويراني خانه‌ها و كوچه و دوچرخه و مرگ خانواده و هم‌محلي‌ها و آشنايان مواجه مي‌شود. بنابراين تمام روياها، شور و شوق و دلبستگي‌هاي آن كودك را تحت لواي دوچرخه‌ روايت كردم. بوكوفوسكي مي‌گويد سعي نكن! اين جمله معني تنبلي را نمي‌دهد، بلكه منظورش جز اين نمي‌تواند باشد. يعني كه طبيعي باش. نيما هم مي‌خواهد بگويد آن‌ طور كه زندگي مي‌كني، بنويس. در شعري ديگر هم كه آقاي باباچاهي در گزاره‌هاي منفرد آورده، باد هم‌چون لالايي مادرانه در فضاي ييلاق در نظر گرفته شده كه گهواره بدون نوزاد را تكان مي‌دهد. كودك باد عنوان اين شعري سمبليستي انسان‌گراست:به زمين كه نلرزد:

مي‌جنباند گهواره‌ی خالي را / مي‌گويم: هواي چادر چه سرد است / چيزي نمي‌گويد؛ هيس! خوابيده كودك او آيا؟ / باد كه هوهوكشان تن مي‌سايد به‌صخره‌ها/  و غبار از کف ویرانه می‌برد/لختي درنگ مي‌كند/ سر مي‌آورد به چادر/ صداي گريه‌ی شبانه‌اي مي‌آيد/ مي‌جنباند او هنوز گهواره‌ی خالي را.

شعر قبل تمركزش روي شي است. از نظر من شما نمي‌تواني به شعري بگويي كه براي نمونه شعر قدمايي يا نو نيمايي باشد يا شعر منثور سپيد، حجم. موج نو، شعر ديگر يا انواع اشعار ديداري... برو روي شي يا انسان تمركز كن شعر و شاعرانگي شاعر و بررسي باقي عوامل دخيل است تا به چند و چون و چرايي پديدار شدن شعر پي بريم. شعر خودش قوانينش را در دم نگاريدن مشخص مي‌كند. شعر قانون و بخشنامه‌پذير نيست و تنها لذت زيباشناسانه را از همين ظرف و مظروف مطالبه مي‌كند به نظرم از طرف ديگر مساله نقد وجود دارد. در نقد بايد تعارف را كنار گذاشت و با آفريننده صادق بود. چون يك منتقد هوشمند مي‌تواند از دغدغه‌هاي آفرينشگر آگاه شود و به مخاطبان آفرينه بگويد كه در ذهن خالق اثر چه مي‌گذرد.

فشردگي و بلندي شعر   

مستقيمي با ارتباط برقرار كردن خواننده دارد يا خير؟ شاعراني مانند ادگار آلن پو معتقدند كه اگر شعري در يك نشست خوانده نشود از تاثيرش كاسته مي‌شود، شما تا چه حد با اين حرف موافقيد؟

هر شعري وضعيت خودش را خودش به وجود مي‌‌آورد و بر اساس همان قواعد بر چند و چون خود دلالت مي‌كند. ما نبايد شعر كوتاه فارسي را با نام هايكو صدا كنيم. چون هايكو يك قالب از شعر هجايي شعر كهن ژاپن است و نبايد هر نوع شعر كوتاه را هايكو بناميم. از مشخصه‌هايي كه من براي چامك ارايه كرده‌ام، روزآمد بودن و اتميك بودن آن است. دائو مي‌گويد:كلمات بسيار تباهي معناست. البته از اين عبارت نبايد خِست مستفاد شود. چراكه مي‌توان در يك چامك از چند كلمه استفاده كرد و در يكي چند برابر اما همان متن مختصر بايد بتواند ايجاد بينامتنيت كند. بُعدپذيري و پرهيز از بيان خطي و تك‌ساحتي، محك چامك موفق و چامك‌هاي عام ديگر است. چامك، چامه‌‌اي است كه بر اساس فن‌آوري روز توان انتقال سريع توسط پيام‌رسان‌ها و فضاهاي مجازي را دارد. گونه‌هاي نگاره‌اي پيشنهادي نيز هم‌آهنگ و هم‌‌ساز با ظرفيت‌هاي ديجيتال و گرافيكي اپليكيشن‌هاي موجود و در راه است. فن‌آوري بر اساس روند زندگي و اجتماع امروز بر اساس ضرورت‌ها سياستگذاري سپس هدف‌گذاري مي‌شود. متاسفانه جامعه انساني هنوز اين تغيير فرمت را باور نكرده تا براي بهره درست از آن برنامه‌ريزي هدفمند كند. هم از‌ اين ‌رو گلايه مي‌كند از تقليل فرهنگ چاپ. به ‌رغم گذشت زماني حدود 3 دهه از فراواني سخت‌افزارها و نرم‌افزارهاي گرافيكي و مناسب چاپ، هنوز خود را در شوك مي‌بيند از افت فروش و ورشكستگي تجارت چاپ كتاب و نشريات. البته حس درجا زدن در سنت چاپ، حسي ارتجاعي است اما حس نوستالژيك در بهره از كتاب و مطبوعات كاغذي فقط به عنوان يك نوستالژي مي‌تواند قابليت طرح داشته باشد. غفلت بيش از اين جايز نيست. بايد جامعه را از كودكستان‌ها و مدارس ابتدايي آماده شناخت از محاسن و معايب جهان نو كرد. بايد راه استفاده درست و منطقي از محصولات فن‌آوري را هر چه زودتر گسترش داد.

آنچه شما از آن به چامك ياد مي‌كنيد به لحاظ ساختاري چه مختصاتي دارد؟ به چه شعري مي‌توان چامك گفت؟

من نام چامك را براي هر نوع شعر كوتاه پيشنهاد داده‌ام و در نظرم دو گونه چامك بود. يكي اطلاق چامك به‌ صورت عام و يكي به ‌صورت چامك خاص. در واقع چامك عام هر نوع چامكي است كه همه از آن به عنوان شعر كوتاه نام مي‌برند. مثل متن منظومي كه اغلب بر سر در گرمابه‌ها يا اماكن كسب عمومي نصب مي‌شود؛ اما درك كارشناسانه ادبي دست‌كم به ما مي‌گويد هر كلام منظومي شعر نيست. چامك خاصي كه مورد نظر ماست، شاخصه‌هايي دارد. اين گونه چامك، تك ساحتي نيست روي يك نقطه متمركز است و در عوض ديدن دو يا چند منظر روي يك وضعيت جولان مي‌دهد. يعني اول داخل اتاق را توصيف نمي‌كند و بعد شما را به حياط ببرد. اگر در چامكي به جاي دو يا سه كلمه از چند كلمه بيشتر هم بهره برده شد، عيبي ندارد. به ‌شرط آنكه ماهيت تعريف چامك كه نظر به كوتاهي دارد و اين كوتاهي بر يك سوژه و منظر متمركز مي‌شود؛ اما چامه مي‌تواند بر چند منظر دلالت كند منتها شرط، رعايت جوهره معطوف به پرهيز از پرگويي است و رعايت اقتصاد كلام در قواره و اِشل فراخ‌تر. هم ‌از ‌اين ‌رو با حرف آلن پو كه نقل كرديد، موافق نيستم. چون مي‌توان در يك نشست قسمتي از شعري را خواند و به آن نزديك شد و در نشست بعدي با يادآوري نشست پيش، شعر را ادامه داد. شعر بلند سرزمين هرز تي.اس.اليوت و ايمان بياوريم ‌به آغاز فصل سرد فروغ فرخ‌زاد هم از نمونه‌هاي درخشان شعر بلندند. در شكل نوتر منظومه‌هاي دراماتيك، افسانه نيما از چنين خاصيتي برخوردار است البته بست به نوع گرايش شاعر هم دارد اينكه روايت‌محور است يا زبان محور. در كل ضرورت نيست كه تعيين كنيم يك شعر بايد چه مقدار باشد؛ اما خب تعيين زوايا و مساحت آن البته كاركردي سبك‌شناسانه دارد كه اين كاركرد ربطي به شاعر ندارد. شاعر شعرش را مي‌گويد و كارشناسان نقد و مباني نظري هستند كه به ارزيابي چند و چون آن مي‌نشينند. در دوران زيست ما همه چيز دچار تغيير فزاينده است. چون شتاب از شاخصه‌هاي توانمندي هر انرژي نوپديد آمده است بايد باور كنيم كه انرژي مكانيكي رفته رفته كم رمق شده و در حال بازنشستگي است. وقتي بسياري از اطلاعات را مي‌تواني در يك تراشه ذخيره كني بايد ظرف و مظروف را هم تغيير دهي. انرژي الكترونيكي است كه دارد، سلطه‌گري مي‌كند و طبعا بساط فن‌آوري كهنه‌شده را گنديده تلقي مي‌كند و همه را به جانب تسلط خويش فرامي‌خواند.

نكته ديگري كه در شعر جديد نسبت به شعر قدمايي وجود دارد، رفتن شعر به سمت نوعي فرهنگ مكتوب است. يك جور فاصله ‌گرفتن از شفاهي بودن. در منظر شما اين رويكرد چه دلايلي داشته است؟

نقطه عطف شعر قدمايي بهره از حافظه بود. مانند نگاه سنتي به هنر و قرينگي‌ كه از شاخصه‌هاي  

 هنر به سنت است. در گذشته شفاهيت اصل بود و هنوز كتابت صنعت نشده بود كه فراواني گيرد. كار دست استاد چه خوشنويس چه قلمكار از كميت برخوردار بود. از اين رو محدوديتش ريشه در فناوري خود زمان داشت. هنوز ماشين چاپي نبود، گوتنبرگي. بنابراين براي اينكه شعري حفظ شود، نياز به جناس، مراعات نظير و ديگر آرايه‌هاي شعري بود. شعر توسط حافظه و سينه به سينه نقل مي‌شد. وقتي گوتنبرگ آمد، ديگر نيازي به وزن، قافيه و رديف ديده نمي‌شد. شعر مشروطه نويد آن بزنگاه در راه را مي‌داد، نيما هم‌ چون يك برگزيده ظاهر شد و هم به شعر و هنر و ادبيات ما فرمان داد كه وقت ديگرشدگي است. شعر نيما محصول تغييراتي بود كه عباس ميرزا، اميركبير زمينه‌هاي بروزش را به ايران آورده بودند. مشروطه محصول نوخيزي سياسي، اجتماعي ما بود و نيما آمد و كارستان كرد.

نيما شعر فارسي را متحول كرد و توانست از چارچوب‌هاي شعر قدمايي عبور كند. با اين حال بخشي از پتانسيل شعر فارسي همچنان مشغول نوشتن شعر كلاسيك ماند. آيا نيما بر قالب‌هاي قدمايي و كلاسيك‌سرايان هم تاثير گذاشت؟

نيما فقط بر شعر ما اثر نگذاشت؛ هنرهاي ديگر هم به تبعيت از شعر كه مادر هنرهاي ما بود، مشق نوآمدي كردند. به هر حال نيما يك ضرورت تاريخ‌ساز بود و جدا از شعر به همه هنرهاي ما كمك كرد. بسياري با خواندن نامه‌ها و ارزش احساسات او دگرگون شدند. برخي هم مانند شهريار با سرودن دو مرغ بهشتي تا افسانه به استقبالش شتافتند. سيمين بهبهاني كه آفرينه‌هايش بيشتر ملهم از وضعيت شعر مشروطه و وضعيت شعر نيمايي و پسانيمايي بود چراكه وقتي وضعيتي نو در قالب‌هاي سنتي ارايه مي‌دهيد، خود را بيشتر نشان مي‌دهد چون ‌كه آن قالب‌ها با نمونه شعرهاي خود از شاعران نامدار در پس‌زمينه تاريخي ذهن مخاطبان حك شده‌اند تا فرمت‌هاي نوبنياد! دليلش هم عدم آشنايي لازم مخاطبان با فرم و مضامين آفرينه‌هاي نو است كه به‌ جز شاعران قدمايي امروزه حتي ترانه‌سرايان در كارگاه‌هاي ترانه ياد مي‌گيرند كه روي اشعار آوانگارد شعر نو متمركز شوند چون شاعران آوانگارد مانند سربازان پيشرو هستند كه راه را براي ديگران باز مي‌كنند. البته مسلم است كه محصول كنش آوانگارديستي به نفع شعر رايج است. بخشي جذب بدنه شعر رايج مي‌شود و بخشي هم كه جامعه فعلا قابليت پذيرش آن را ندارد در تاريخ ادبيات به حالت تعليق مي‌ماند تا در رويكردهاي مكرر يا نوآوري ديگر احيا شود. مي‌خواهم برگردم به پرسش‌تان درباره كوتاهي و بلندي بسته به نوع شعر دارد. امروز ما در دنيايي زندگي مي‌كنيم كه امكان دارد، شاعر براي نوع بيانش از انيميشن و يا حتي از بخشي از فيلم استفاده كند.

شما از شاعراني هستيد كه تمايل زيادي به طبع‌آزمايي در فرم‌‌هاي تركيبي از جمله فرم‌هاي گرافيكي داريد. چه ضرورتي شاعران امروز را به آزمودن امكان‌هاي ديگر هنرها و عرصه‌ها در شعر مي‌كشاند؟

شعر دوران ما شعر چند رسانه‌اي است. براي نمونه اينستاگرام به شعر ديداري، شعر اجرا و چند رسانه‌اي كمك كرده است. براي انواع شعرها، فرم‌هاي مختلفي پيشنهاد شد. شايد از بين همه اينها فقط يكي به نتيجه برسد؛ ولي تمام اينها به غنا و امكانات شعري ما كمك مي‌كند؛ بنابراين هميشه بايد آوانگارديسم را پاس بداريم. آوانگارديسم مانع بيهودگي و مرگ هنر و ادبيات است. هميشه نبايد طبق عادت پيش رفت و روش رايج و تثبيت شده‌ را مد نظر قرار داد.

در اين شعرهاي تركيبي نسبت انديشه با احساس در شعر چگونه نسبتي است؟

بسته به آن است كه شما چه انتظاري از انديشه و احساس داشته باشيد. بايد اين مميزه‌ها را در نظر داشت كه انديشه مي‌تواند بر وجاهتي عقلاني دلالت كند و احساس بر وجاهتي غيرعقلاني. وضعيت شعر به ما مي‌گويد كه اين شعر نيازمند عطف بر انديشه است. به هر حال، گاه چند عنصر با هم وضعيت شعري ايجاد مي‌كنند. در شعر هر اتفاقي ممكن است، بيفتد. قوانين شعر بر چگونگي وضعيت خود آن شعر دلالت مي‌كنند. حقيقت شعر به ‌طور ذاتي قوانين محدودكننده را برنمي‌تابد. سطح زيبايي‌شناسانه من آفرينشگر و مخاطب است كه عيار كمي و كيفي شعر را تعيين مي‌كند. براي نمونه زبان بيژن الهي نسبت به روزآمدي وضعيت شعر اكنون زباني كهنه است. در اين چند دهه در شعر ما اتفاق‌هاي خجسته كم نيفتاده است؛ اما كاهلي و منش غلط نقد ادبي و غربت شاعران كه سربازان بي‌مزد و مواجب هر فرهنگ و هر زباني به‌ شمار مي‌روند و عوامل ديگر كه نياز به آسيب‌شناسي جدي دارد در توسعه‌نيافتگي ما بي‌تقصير نيستند. بنابراين برگشت به گذشته، چه به لحاظ تاريخي، چه سياسي و چه در علوم انساني، بيانگر همان آسيب جدي است كه ما بارها گوشزد كرده‌ايم و گاه حتي هزينه‌اش را هم داده‌ايم؛ روشن است كه قدرت در دست سياستگذاران بوده و هم از اين رو نهاد قدرت هيچ‌گاه با توهم بيگانه نيست. بنابراين چون آحاد مختلف از مسوول تا آفرينشگر و مخاطب هر يك وظايف خود را به ‌موقع انجام نداده‌اند بنابراين حتي بين شاعران نيز تلاش يادآوري گذشته به ‌زعم خود طلايي و مكيف شدن از اين يادآوري راه را بر نقد گذشته مي‌بندد. نه دهه تثبيت شده 40 ملك طلق كسي است و نه دهه 70. غوغاسالاري، كنشگر را سر زبان‌ها مي‌اندازد اما در ژرفاي ادبيات به جنم نياز است. به معرفت نياز است تا اثري ماندگار شود. رودي كه به خود پيچيده هرگز به سرچشم‌هاش بازنمي‌گردد؛ اما اگر خودمان را به خويشتن خويش بازگردانيم شايد بتوانيم رود ديگري را از سرچشمه آغاز كنيم.

مي‌گويند شعر امروز خودارجاع است و خود را از ارجاعات برون‌متني بي‌نياز مي‌كند. چقدر با اين نظر موافق هستيد و شعر شما آيا در زمره اين شعرهاي خودارجاع قرار مي‌گيرد؟

در شعر من همه چيز را خود متن تعيين مي‌كند. در اين چامك درنگ كنيد:كلمه/ همه/ سر ريز خيابان من بود. استتيك اين نوع اشعار متفاوت است. گاهي يك نام، يك تقديم‌نامه، يك تاريخ و يا يك محل سرودن شعر ممكن است، وضعيت يك متن را از نثر به شعر و چامه ارتقا بخشد. شعر و نثر توفيرشان گاه بسيار نازك‌تر از مو ا‌ست.

در بحث خودارجاعي و برون‌ارجاعي متن، موضوع تقابل عينيت و ذهنيت هم پيش مي‌آيد. شعر شما بيشتر عينيت‌گراست يا ذهنيت‌گرا؟

عينيت و ذهنيت هر دو در شعر بسامدهاي خود را برمي‌تابند. به اين پرسش‌ها بايد منتقدان پاسخ بدهند. من تا اينجا هم ناپرهيزي كرده‌ام. تخيل مي‌تواند موجد تصوير باشد و تصوير هم مي‌تواند تخيل را نمايندگي كند اما خب، شعر بر زبانيت دلالت مي‌كند و زبان است كه نماينده ذهن و انديشه است و اين ذهن و انديشه چه با زبان واژه چه با زبان اشاره و چه زبان ديداري ذهن مخاطب را هدف مي‌گيرد. در سن بيست و چند سالگي و در كتاب برشي از ستاره هذياني كه در سال ۱۳۷۰ چاپ شد، نوشته بودم:به ‌نعل تگرگ تازيده‌ام/ بر خرمن آرزوهاي بامدادي. يا: جغدي بلعيد استخوان رويايي پدرم را/ مادرم گريست. اين نمونه‌ها از دهه ۲۰ تا ۳۰ سالگي زندگي‌ام بودند. از دهه ۶۰. دهه‌اي كه خاستگاه بسياري از كنش‌هاي شعري دهه ۷۰ بود.

ابزارک تصویر

پرسش و پاسخ  چامک‌گزار و چامک‌گذار  کاش پیرامون چامک_چیستان یا #چیستانه

پرسش و پاسخ 
چامک‌گزار و چامک‌گذار

●کاش در چامک_چیستان یا #چیستانه دو گونه تعریف می‌شد ، چیستانی که پاسخ دارد و چیستانی که پاسخش مستتر است.
■شکل لغزگونگی بر عهده‌ی چامک‌ساز است. چامک ماهیت ضد مانیفست دارد چه‌را که واضع آن در صدد القای تفکر خویش نیست، او امکاناتی از جنسدیگر که موجود نبوده برای چامه‌سازان تدارک می‌بیند، امکانات او حاوی بسته‌هاییست که ذهن شما را به چالش می‌گیرد برای چگونه بهره‌ور شدن از آن؛  هم‌از‌این رو چامک  دست شما را نمی‌گیرد تا از تاریکی عبورتان دهد بل امکاناتی در اختیارتان می‌نهد تا خود با خلاقیت متکی به‌خود و به اشارتی از سیاهی گذری با خطر حداقلی داشته باشید. چامک از گفتمانی برآمده که نمی‌خواهد نخبه‌گی را انحصاری کند،بل آمده تا  امکان نخبگی را برای همه‌ی کنشگرانش به اشتراک گذارد، مخاطب چامک از طریق شیرین‌کاری‌های فرمت‌های چندرسانه‌ای و نگاره‌ای آن، نیز اتم‌وارگی در محور اجرای  زبان اندیشه‌  ایجاد جذابیت می‌کند. چامک حواس روزآمد انسان معاصر است.
#علی_رضا_پنجه‌ای 
#چامک_کارگاه
#چامک_چیستان #چیستانه

لزوم برخورداری از تکنولوژی روزآمد و  مظاهر و مناسبات زیباشناسانه‌/علی‌رضا پنجه‌ای

 زیباشناسی کم کم  ارتقا خواهد یافت. ببینید ما در  چامه و چامکِ  روزآمد دم‌بال مراعات نظیر نیستیم. مراعات نظیر و آرایه‌های قدمایی را کنار بگذاریم. چامه و چامک باید لابیرنتی کهکشان‌های تو در تو را از مقابل نگاه ما بگذراند. در چامه و چامک دم‌بال  بالنده‌گی باشیم. از ظرفیت‌های روز بهره‌مند شویم و چامک خود را به‌آفرینیم. چامکی که توان بهره از مظاهر و مناسبات جهان نو با امکانات چند رسانه‌ای‌ را داشته باشد. چامه و چامک لزومن با قلم و کاغذ نوشته نمی‌شود.

ادامه نوشته

از اهم تفاوت‌های چامک با سایر شعرهای کوتاه در چیست؟/علی‌رضا پنجه‌ای

چامک، چامه‌ی  کوتاه روزآمد است که از امکانات جهان نو_ در پدیدآوردن آفرینه‌هایی که سرچشمه‌اش برگرفته از ذات جوهره‌ی لذت زیباشناسانه است،_ هوشمندانه بهره می‌برد. چامک در معنای عام به هر نوع شعر کوتاه پارسی و وارد شده به زبان پارسی می‌تواند اطلاق شود. اما چامک در معنای ویژه و زیباشناسانه‌اش، همان وضعیت موعود چامک است که در کمیت  بتواند کیفیت چندمنظوره ارایه دهد. چامک به آرایه‌های گذشته‌ی چامه  بی‌توجه نیست،  اما برگذشته از عناصر عَرَضی‌ست و با درنگ بر جوهره‌ی آفرینه به مکاشفات نو از منظری دیگر توجه دارد. ذات چامک در رودارودی‌ش است روان اما  پیچاپیچ، منزلش دریاست، آن‌جا هم ناآرام است و می‌موجد مدام. چامه‌نگاران، چامک‌نگاران یا چامه‌سازان و چامک‌سازان یا آفرینشگران چامه و چامک  همان مصداق بیتی هستند که گفت : 《ما زنده به آنیم که آرام نگیریم _موجیم که آسودگی ما عدم ماست》.

 

چه‌طور از تصویر در چامه و چامک بهره بریم؟

 

چه‌طور از قشنگی و قدرت  تصویر  بهره ببریم ؟

و این‌که چه‌طور به شعرمان کمک کنیم ؟

شعر هنر اکمل است. نیاز به تصویرسازی‌اش در چنبره‌ی زبانیت و در جوهره‌ی چامه قابلیت تاویل می‌یابد آن‌هم تحت امکاناتی که حواس به‌طور چند رسانه‌ای در اختیار زبانیت چامه می‌گذارد، اما آن‌گونه چامک‌آرایی که مورد نظرشماست، نه! که اگر به‌ نیت و قصد  مصورسازی شعر باشد، خب هیچ ربطی به استتیک و لذت آن ندارد، اما  عنصر ایماژ _و نه مصورسازی مرسوم شعر و داستان خاصه در دهه‌های دور، _در چامه و  در شعر می‌تواند منبع الهام هر هنرمندی از سایر رشته‌ها قرار  گیرد. این‌که در آنک‌نگاری《بداهه‌》 مشق کنید خب مشق، مشق است و به نیت آن است که عضلات ذهن را تقویت کند. شعر اما وقتی خود را مطرح می‌کند نظر به طرح حرفه‌ای خود به‌عنوان اثر دارد، چامه و شعر البته  از قدیم همیشه در خود عناصر چندرسانه‌ای داشته، صدا داشته، رنگ داشته، حرکت داشته. رقص هم مانند سماع عارفانه در اشعار دیوان شمس و... حضور داشته است. ما در روایت سوم شخص شاهنامه و رجزخوانی‌های پهلوان‌ها  در فردوسی حرکت می‌بینیم.  پرفرمنس  نزد قدما در اشکال سنتی خود احساس می‌شده است. حافظ می‌گوید: 《شاه شیرین سخنان خسرو شیرین دهنان که به‌مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان》. صدای شین صدای چکاچک شمشیر است صدای سان دیدن است برای دیدن پادشاه عشق خسرو یا آن‌جا که گوید: 《لبم از بوسه ربایان بر و دوشش بود》 آن‌قدر لب غنچه می‌شود که نیاز ندارد شما شکل غنچه را بکشید. ولی گاه نگاره  و امکانات جندرسانه‌ای کمک می‌کند به لذت بیش‌تر از درک مناسبات جوهره‌ی چامه. بنابراین آن وجه مصورگردانی اثر با این‌که نگاره و چندرسانگی جزء ذات و جوهره شود و نه عَرض توفیر ماهوی دارد و  علی‌السویه یا جداسرانه است حکایتش. و اما ما را از نقش چندرسانه‌ای چامه و جامک مرا، د بهره از امکانات و مناسبات روزآمد است که به خدمت جوهره و دوات چامه آید.

گپ و گفت اخگرکرفکوهی با علی‌رضا پنجه‌ای در خصوص چامک

 

فرمت‌های گوناگون چامک از زبان واضع چامک
گفت و گوی خودمانی مرتضی اخگرکرفکوهی مدیر پایگاه اینترنتی چامک‌سرا با علی‌رضا پنجه‌ای
□■□

#روزنامه‌ی آرمان ملی، ش ۵۹۹ سال سوم،ص۱۱، پنج‌شنبه ۷ آذر ۹۸ :
علی‌رضا پنجه‌ای شاعر، نظریه‌پرداز و منتقد  ادبی،  نامِ چامک را معادل انواع شعرکوتاه قدیم و نو ، به‌طور عام پیشنهاد داده است.
این پیشنهاد از ابتدای طرح آن زمزمه‌ی پنهان محافل شعری بوده است و البته ناگفته نماند که در بسیاری از محافل مورد استقبال تنی چند از شاعران نوخاسته‌ی نوپرداز به‌ویژه در فضای مجازی قرار گرفته است.
پنجه‌ای علاوه بر پیشنهاد چامک به‌عنوان آلترناتیو و معادل برای هر‌گونه شعر کوتاه پارسی  پیشنهاد داده  که "حتا هایکو و گونه‌های قدمایی را می‌توان در زبان پارسی چامک بنامیم، چندان که چامه نیز در خصوص اشعار سایر زبان‌ها در پارسی و نیر تمام گونه‌های شعری شایستگی فراوانی بیش‌تری در محافل ادبی دارد، او در قبال تداول تمام گونه‌های چامه و چامک نزد مردم معتقد است :  "چامه  و  چامکِ خاص به‌جوهره و غایت زیباشناسی (Aesthetics)  نظر دارد.‌این گونه‌ها با توجه به رشد فن‌آوری، قابلیت تسری به نسل نو را دارد .
پنجه‌ای در مورد گونه‌های جدید چامک و نیز ضرورت تاکید  بر  چامه‌نگار و چامک‌نگار خطاب کردن به جای چامه‌سرا یا چامک‌سرا  به سایت چامک‌سرا چنین می‌گوید:
"هدف از این تنوع و گونه‌گونی، پیش‌ رو نهادن انواع فرمت‌هایی‌ست که هر یک توان فاصله از وضعیت خطی و پلکانی نویسی دارد،  توان فاصله‌گذاری از نویسش شعر و تغییر به نگاره. چرا که چامه‌سرا یا چامک‌سرا معطوف به وزن و قافیه‌ بوده که آن‌ها در زمان خود  کاربرد مطلوبی داشته‌اند و در دوره‌ای هم نگاریدن چون در آن نقش‌بندی و ترسیم و نویسش هست  نگاریدن در چامه‌ و چامک قابلیت دلالت بر بهره از صوت،  تصویر ، ایموجی ، انیمیشن و پویا نمایه و... را دارد حتا اگر بگوییم چامه‌پرداز یا چامک‌پرداز مشمولیت مقبول‌تری دارد. چون در هر حال چامه و چامک در هر "صورتی" که سیرت نمایاند وسط آفرینش‌گر آن مورد پردازش قرار می‌گیرد. در صورتی  که سراییدن  و سرودن و گفتن و نویسش بیشتر معطوف به شعر موزون و گونه‌های شعر منثور پسا نیمایی‌ و شاملویی‌ست. بنابراین بهتر است  بگوییم چامه‌نگار یا چامه‌‌پرداز تا چامه‌سرا یا چامه‌نویس. چون نگاریدن و پردازیدن بر گونه‌های نو و تجربی نیز متمرکزتر دلالت می‌کند."
و اما در خصوص چرایی پیشنهاد این گونه‌ها می‌افزاید: " این بستگی دارد به ماهیت آن‌ها  که بر آمده است از  پرهیز  و استنکاف از اطلاق یک خوانش از شعر، پرهیز از دیکتاتوری نهفته در زبان ما که ریشه در فرهنگ و تاریخ مطلق‌ اندیش و تمامیت‌ خواه ما دارد.
ما  می‌خواهیم شاعر را از بالا بکشیم پایین تا بشود  چامه‌نگار یا چامه‌پرداز ، ما آمده‌ایم تا  دیوار بین او و مخاطب را بشکنیم، ، ما خواستیم چامه‌ و چامک نگار(پرداز)   در خدمت زبانیت چامه و چامک باشد  نه آمر مطلق آن ،آمدیم بگوییم این گونه‌ها و فرم‌ها هر آن‌چه زبان،  توان برتافتن جلوه‌هاش را دارد، در هسته‌ی مرکزی خود دارند."
او سپس در خصوص تاکید بر بهره از فرمت‌های پیشنهادی‌اش چنین می‌گوید: "دموکراسی در چند صدایی یا پلی‌فونیک، بدون هنجارگریزی ناممکن است. هنجار اعتیادآور است،  اگرچه در گفتم گفتی‌های حافظانه و در  آثار منظوم کلاسیک  و  منظومه‌هایی مانند افسانه‌ی نیما نیز  وجه دراماتیک و نمایشی بوده  ولی زبان باز مطلق از سوی عقل کل بیان می‌شود، اما در نمونه‌‌های چامه و چامک‌ مورد نظر حتا خود چامه‌نگار و چامک‌نگار نمی‌داند کدام خوانش توسط مخاطب ارجح است و هر کسی از ظن خود تواند یار خوانش متن باشد. بنابراین چامه و چامک می‌شوند مانند همان امکانی که یک ارکستر پدید می‌آورد، هماهنگی سازها در جهت ارایه‌ی یک پرفرمنس پر از صدای سازهای ناهمگون اما همآهنگ. نمونه را می‌توان در
"چامک‌چیستان" یا "چیستانه" نمونه‌های روزآمد لغز و معما
"چامک‌چارگوش" یا "چامک‌وسط‌چین" یا "چامک‌چرخانه "که  نمونه‌ی عینی نزدیک به کارکرد چامه و چامک چند صدایی می‌شوند گویی در تالار گفت‌و‌گوهایی که در ذهن شاعر امکان مطلقیت و تمامیت‌خواهی نمی‌یابند، در فرمت‌های پیش روی چامه و چامک امکان بیان می‌یابند، صداهای در ذهن که از پستوی شفاف ذهن به‌در آمده و حیات می‌گیرند در پرفرمنس‌ها. در واقع دموکراسی در پرفرمنس(اجرا و ارائه‌) به‌منظور پرهیز از دیکاتوری زبان مطلق شاعر، تجلی و جسمیت می‌گیرد ، انگار بخواهیم که مخاطبان را مشتری بپنداریم و در  ویترینی از  ماتریال مشخص بخواهیم چند غذای مختلف در معرض انتخاب مشتری بگذاریم.
در گونه‌های متنوع چامه و چامک اما امکان مشارکت را در غذاسازی  برای مخاطب نیز فراهم می‌سازیم؛ چرا که در فرهنگ و باور ما  او صرفن مشتری و مصرف‌کننده‌ نیست."
می‌پرسیم آیا چامه و چامک مورد نظر شما نوعی شعر سپیدند؟ واضع چامک می‌گوید: "چامه و چامک مورد نظر ما شعر سپید نیست بل هم‌چون شعر منثور است.
شعر منثور کلی‌ست که قابلیت زیر مجموعه کردن شعر شاملویی موسوم به سپید، شعر حجم، موج نو ، شعر دیگر، موج ناب،  ... را دارد.
شعرپسا قدمایی را می‌توان  با آغاز انقلاب نیما  به "شعر آزاد(موسوم به نیمایی)"   ، "شعر سپید موسوم به شاملویی" تقسیم کرد که درآمدی  بر  "شعر منثور" بوده، در واقع شاملو با نمونه‌های شعر خود  وزن عروضی شکسته‌ی نیمایی و قافیه را به آهنگ درونی و نوعی  نثر مسجع جدید ملهم از زبان تاریخ بیهقی سوق داد که با بهره‌ از آرکائیسم(احیای واژگان و مفاهیم فراموش‌شده)، استفاده‌ی مصدری از افعال و فرهنگ مردم توانست از شعر نیمایی فاصله بگیرد.  و البته   "شعر چند_رسانه‌ای". به‌گمانم این تقسیم بندی درست‌ترین تقسیم‌بندی‌ای باشد که بر اساس آن می‌توان مکتب‌ها،سبک‌ها، نحله‌ها، جریان‌ها، ژانرها و.... را فرموله و کلاسه کرد.  انواع شعرهای دیداری نیز به عنوان زیر مجموعه‌ی شعر چندرسانه‌ای   دلالت دارد:
ما به بهانه‌ی پیشنهاد کاربرد چامه و چامک جای شعر و انواع شعرهای کوتاه در نظر داریم مبانی نظری خود را وارد یک پارادایم جدید کارکردی کنیم. " این نظریه‌پرداز ادبی در  ادامه‌ی بیان آرایش در خصوص احیای واژگان اصیل چنین می‌گوید:
"چرا نباید به‌جای نثر از واژه‌ی "چانش" استفاده کنیم. ما کلمات اصیل پارسی از اوستایی و پهلوی تا دری را کنار گذاشته‌ایم. ببینید چقدر زیباست این عبارات زادبومی فراموش شده. هم‌از‌این‌رو چرا نباید برای شعر از چامه استفاده کنیم، ما به همین بهانه خواسته‌ایم با طرح واژگان پارسی، پارسی نویسی را با فراوانی مواجه کنیم. هم‌از‌این رو  این دیدگاه تلاش دارد با چنین روی‌کردی  وضعیتی دیگر از امکان بهره‌وری از احیای واژگان اصیل پارسی  ارایه دهد و با بهره از ماحصل  جریانات منظوم و منثور شعر قدمایی می‌خواهد چامه و چامکی دیگر بسازد وز نو مخاطبی دیگر. (آدمی در عالم  خاکی نمی‌آید  به‌دست /  عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی_حافظ)
نیک می‌دانیم که هر گردی‌ای هم گردو نیست."
از پنجه‌ای  در خصوص نقش شاملو در نوزایی ادبیات شعری پرسیدیم او  گفت:" شاملو شاعری بزرگ و آغازگر است، او نخستین تجربه‌ی هم‌زیستی  شعر منثور در کنار شعر قدمایی و شعر آزاد نیمایی را فراهم آورد. شاملو در تداوم انقلاب نیما  ملهم از تاریخ‌بیهقی تاثیر به‌سزایی بر روح و کالبد شعر ایران گذاشت. کار ما اما بخشی از حرکت نوین زیباشناسانه را مد نظر دارد که در راستای انقلاب پسا نیمایی و انقلاب دوم شاملویی است.

چامک منثور و چامک منظوم چه فرقی با هم دارند؟ علی‌رضا پنجه‌ای

منظوم یا منثور بودن اصل نیست، بلکه از فروع شاخصه‌مندی و تعریف چامک است.  اما کوتاه بودن از اصول چامک است. بنابراین به قصد تقرب به شعر هر نیتی چه منظوم و چه منثور چامک تواند شدن و البته که زیر مجموعه‌ی چامک است، یاد آرای رهبرفقید انقلاب شوروی در کتاب سوسیالیزم و مذهب افتادم.  پس از انقلاب رفقای هم‌حزبی‌اش از  او  پرسیدند : آیا کارگران مذهبی هم می‌توانند عضو سندیکای ما شوند(نقل به مضمون)، او گفت چرا که نه،  در واقع مشکل استفتاء رفقای ایشان به‌واسطه‌ی اصل ماتریالیسم دیالکتیک بود، او  در پاسخ گفت این دیگر مشکل ما نیست. در واقع پرسش از لنین رهبر انقلاب اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی  بر این اساس بوده که چون اصالت ماده با تفکر دینی و مذهبی اساسن متفاوت و در دو سویه‌ی مخالف همند این پارادکس را چگونه می‌توان حل کرد که او به‌درستی ضمن محدود نکردن کارگران مذهب‌مدار به گرویدن حزب، شرط را التزام عملی به ماتریالیسم دیالکتیک تعیین نمی‌کند بلکه او اعمال دیکتاتوری نمی‌کند بر خلاف رهبر بعدی شوروی ( استالین ) که چنین معمول نداشت ، او  در آن مقطع حل این پارادکس و تضاد را بر عهده‌ی خود کارگران مذهبی می‌گذارد. حالا حکایت ماست. بسم الله اگر بتوانند  با پس زدن افیون وزن لاقیدانه اما قائم به‌ذاتِ شعر،  بینامتنیتی هم‌چون نمونه‌های منثور چامک به‌آفرینند، ما با نمونه‌های‌شان هیچ مشکلی نداریم، اما یادمان باشد چامک در تراش الماسگون چامک باقی خواهد ماند. و شرط بلاغت حریت شعر است شعر از هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است. هرچه آزادتر باشد دسترسی‌اش به کنج‌های نهان و لایه‌های جادویی کیفی‌تر خواهد بود.  همه‌ی نژاد انسان از شاخصه‌های کم و بیش انسانی برخوردارند اما ابر انسان ضمن برخورداری از خصوصیات عام، در واقع  انسان نخبه‌ و دارای نبوغ است هم‌چون چامک. بنابراین نچسب‌ترین کوتاه‌ها در هر سبکی توانند زیر مجموعه‌ی چامک قرار گیرند اما مصداق چامک الماسگونگی‌ و ابر چامک است. در واقع چامکی چامک خواهد ماند که ابرچامک بماند. بنابراین میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا اسمان است.

بعدالتحریر:
با توجه به صدراندیشی زیبایی‌شناسی در هنر و ادبیات،  چامک نیز به اوج نظر دارد. اگر چه ذاتن اقتدارگرا نیست که پایین‌ دستی‌ها را نفی بلد کند.
#چامک_کارگاه

حسی از حواس شعر


حسی از حواس شعر
_________________
‌‌رسالت ما گل بود،‌ دایره‌ای متمرکز بر نقطه‌ای و پرهایی بر مدارش،  نه برای پرواز که برای زیبایی!گل و پرهایش برای دیده شدن است بی که شما در دیدار  به جست و جوی بوی گل باشید؛ در دیدارِ تصویر،  شما فقط به هندسه و ساختار گل نظر دارید، وقتی این گل بیان می‌شود_ برای نمونه گل یاس سپید_ شما هم به گل نظر دارید و هم به شکل‌اش و به رنگ‌اش، این ناخودآگاه شماست که وجه  ممتازِ یاس سپید را به شما گوش‌زد می‌کند ، بوی فریبای آن را! شما از شکل و یا شنیدن و یا دیدن نام گل یاس سپید در ناخودآگاه به بوی آن می رسید، شعر همان بوی یاس سپید است. 
علی‌رضا پنجه‌ای_ نیمه‌ی اول آبان۹۷

https://t.me/Alirezapanjeei/3260

ترجمه‌ی چامک از علی‌رضا پنجه‌ای

 All the word
Overflowed
My street
translator: Alireza behnam
کلمه‌
همه 
سر ریز  خیابان من بود
علی‌رضا پنجه‌ای

chamak #Alireza_panjeei#
#چامک
# علی_رضا_پنجه_ای

 

نوح چامکی برای معصومیت کودکان از علی‌رضا پنجه‌ای

چامه‌نگار: علی‌رضا پنجه‌ای
Alireza Panjeei
نوح:
جای تو نیست
سرزمین آدم‌ها
یوسف زیبا!

Noah:‌
there is no place for you
in human's land
fair Joseph!

translator: Mahan Sayarmanesh

چامک تک‌سلولی‌ و انفرادی‌ست علی‌رضا پنجه‌ای

نخستین کتاب چامک و سایر کوتاه‌های چامه در تداوم آن‌سوی مرز باد ۱۳۷۰ با نام عشق همان اوی‌َم است سال ۱۳۹۳ به پیشنهاد نامایاد بابک اباذری برای انتشارات نصیرا تدوین و در نظر گرفته شد.  اساسن اگر چامه را با اِ آخر چسبان در نظر گیریم شاید نشود کاف تصغیر بر آن افزود ، اما چون زبان ما از زبان اوستایی و پهلوی و سپس دری ریشه‌گرفته اما با اغماض به‌نیت ساخت کلمه‌ی تازه‌_  شاعرانه _ از قواعد زبان‌شناسی مفر و استثنایی جست و به‌جای اطلاق نادرست هایکو  که قالبی‌ست برای شعر کوتاه و  هجایی ژاپونی برای هر شعر کوتاه چه داخلی و چه کوتاه‌شعرهای خارجی نام چامک را فراوانی بخشید، در همین راستا کوشید تا چامه را برای شعر نیز چکامک را برای قصیده و ترانه  که معادل‌آن‌ها به‌شمار می‌رفت فراوانی بخشیم. اگرچه من با دو نیت، چامک‌عام  و چامک خاص ، سعی داشتم اطلاق شعر کوتاه را برای چامک در دهه‌ی هشتاد پیشنهاد دهم، اما از همان ابتدا برای چامک خاص به‌جست‌و‌جوی فراوانی به نوعی خاص از  کوتاه‌های شعری نظر داشته‌ام. بی که بر بایدها و نبایدهای جز ذاتی چامک پای فشرم، در واقع چامک خاص را  بر اساس یک آنتی مانیفست بنا نهادم، چرا که جز هویت شعر کوتاه و وجه اتمیک و تک‌سلولی و رعایت اقتصاد کلام بر اساس سخن دائو که گفته کلمات بسیار تباهی معناست در چشم‌انداز شعر کوتاه پارسی معطوف به زبان و وجوه بینامتنیت  که در وضعیت اتمیک نه به کمیت واژه که به تناسب قواره‌گی‌اش قایل و معطوف به همان وضعیت تک‌سلولی بوده‌ام، چرا که چامک ذاتن در نظرم تک‌منظری و تک‌سلولی‌ست بسا که توفیر چامک مورد نظر من اجتناب از نگاه چند منظری‌ست در روایت. یعنی سوژه معطوف و متمرکز بر مرکزیت است و چشم‌اندازش بر محور نقاط بینامتنیتی که دایره‌‌‌ای از تداعی‌ها ایجاد می‌کند در گردش است. چامک متمرکز بر جوهره است و در وضعیت آرمانی می‌خواهد از هنجارهای استتیک رایج بگذرد و به روزآمدی و فراروزآمدی(پیشروانه و در فرادست) نظر بر بندد. به‌گونه‌ای که دیگر‌گونگی رفتار چامه‌نگار یا چامه‌پرداز (جای چامه‌سرا یا چامه‌نویس) به جوهره چنان مشغول آید که بتوان برای مناسبات درون متنی یک چامک، سطراسطر نوشت تا چامک را به‌چالشی حرفه‌ای کشاند: یک نمونه از چامک آرمانی  مورد نظرم را شاید بتوان در این چامک چندسال پیشم که در اینستاگرام ثبت شد پی‌جست : کلمه‌/ همه/ سر ریزِ خیابانِ من بود. 
چامک اما با توجه به امکانات فضاهای موجود در گوشی‌های هوشمند و با تکیه بر  امکانات گرافیکی پیام‌رسان‌های موجود و آتی و اپلیکیشن‌های رایانه‌ای قابلیت دیداری و چند رسانه‌ای با فرمت‌های گونه‌گون و متنوع که برخی از آن‌ها با هشتگ مشخص شده‌اند در مدتی کوتاه توانسته مورد استقبال نوخاستگان و  دغدغه‌مندان به نوآوری قرار گیرد. فرمت‌های پیشنهادی نیز با تکیه بر وجوه دیداری فراهم آمده که انواع آن  در اینستاگرام و تلگرام در دست‌رس است .امید که چنین پبشنهادهایی بر غنای شعر به‌افزاید، ایدون باد.

ضرورت روزآمدی واژگان در زبان رسمی ما نوشته‌ی علی‌رضا پنجه‌ای

ضرورت روزآمدی واژگان در زبان رسمی ما
#علی_رضا_پنجه‌_ای 
پیشنهادهای من طی گفت‌و‌گوها، یادداشت‌ها، نقدها و کنش‌های فرهنگی و ادبی‌ام در کنار معرفی فرمت‌هایی روزآمد برای شعر یا (#چامه)چنین بوده است که  هم از دغدغه‌ی پارسی‌نگاری‌ام حکایت دارد، هم به طرح پیشنهادهایم پیرامون فرمت‌ها و وضع وضعیت‌های جدید در گستره‌ی چامه نظر داشته است.در این فرصت لازم دانسته‌ام به‌واسطه‌ی طرح پرسش‌های مدام از سوی کنش‌گران ادبیات شعری، برخی از این ملاحظات و دغدغه‌ها را با شما مخاطبان ارج‌مند در میان نهم: به‌تر است در ایجاد فراوانی و بسامد چامه بیش‌تر بکوشیم. به‌جاگزینی شعر چامه را فراوانی بخشیم، یا چکامه را به‌طورویژه جای‌گزین ترانه کنیم اگر چه به قصیده هم گفته آمده و چکامک  را جای‌گزین دوبیتی. چامک جاگزین هر نوع شعر کوتاه چه خارجی چه قدمایی و کلاسیک چه نو. سپس به هر شعر کوتاهی بگویین چامک‌نو، چامک دیرینه، چامک جهان و گونه‌های نوبنیاد هر یک بر اساس چامه و چکامه و چامک و چکامک نامیده شوند. من حتا شعرتوگراف را به "چامه نگاره، شع؛ دیجیتال را که در اوایل دهه‌ی هشتاد پیشنهاد دادم را چامه_چند رسانه‌ای، شعر مدور را چرخانه، " شعر مربع را "چامه چارگوش و چامک چارگوش"  شعر معما را به "چامه چیستان"، "چامک چیستان، یا به‌طور قراردادی پیشنهاد  می‌توان "چیستانه" نامیدش جای لغز و معما و چیستان‌های شعری. هم‌از‌این‌رو شاعر را چامه‌نگار، ترانه‌سرا را چکامه‌نگار.نیز نگاریدن را روزآمدتر و فراگستر می‌دانمنسبت به سراییدن. امر سراییدن نظر به قالب‌های کهن دارد در حالی که وضعیت‌های دیگر در شعر مانند گونه‌های چندرسانهای متداول شده است. نقد را چالش و  منتقد را چالش‌گر. نثر را چانش که اشاره به چانه دارد. بداهه‌ را : "آن"،  بداهه‌سرایی،    آنک‌ نگاری، دم‌نگاری، ناگه‌نگاری یا حتا می‌توان پیشنهاد کرد طبق قرارداد  به هر کنش خلق‌الساعه گفته شود: ناگهانه. یعنی یک اثر هنری برساخته از بداهه را ناگهانه بنامیم. در صورت تلاش برای فراوانی کاربرد این واژگان، ما به گستره‌ی واژه‌سازی کمک کرده‌ایم و یا واژگان کم‌کاربرد را پر کاربرد کرده‌ایم که خود خدمت بزرگی‌ست به گسترای فرهنگ  پارسی. پاری...پارسی یکی از پرامکان‌ترین زبانی‌هاست برای معادل‌سازی. منتها ذوق سرشار و آگاهی از زبان و کنش‌های آن لازم است و همت والا! البته تمام این‌ها نافی کاربرد زبان روزمره نیست که از واژگان عربی، ترکی و گونه‌های بومی و لاتین برخوردار است. اما خب تلاش برای زبان زادبومی از فراموشی و کم‌رمق‌شدگی آن جلوگیری خواهد کرد. ایدون باد.
پنجم آبان۹۸
#علی_رضا_پنجه‌_ای 

دوبیتی علی‌رضا پنجه‌ای


دوبیتی
خوش آن روزی که  در بازی کم و  بیش
پیاده شاه را می‌داد هی کیش

دمی هم رفع فتنه کار رخ بود
که چون آیینه  دل  می‌داد بر خویش
۱۱ مهر ۹۸
#علی_رضا_پنجه‌_ای
#چامک

#chamak
#chameh
#علی_رضا_پنجه_ای  #دیداری  #شعرتوگراف  #شعرپستال  #شعررنگ  #شعردیجیتال  #پیامک #چامک_پیامک #اپل  #سامسونگ_گلکسی  #شعرنو #کتاب_باز  #دوات
#شعردیجیتال
#شعرنو
#avantgardemakeup
#modernart  #modernpoet
#poetrylovers #france #iranian  #Afghanestan  #tattoo  #tajik  #interiordesign  #china
#lovely
شعرهایم  در کانال  اختصاصی تلگرامی #علی‌_رضا_پنجه_ای  و کانال  شعر من و جهان بخوانید: httos://t.me/Alirezapanjeei
و
https://t.me/worldpoem/
https://t.me/Alirezapanjeei/3214

آیا چامک فقط یک نام‌گذاری‌ست؟

آیا چامک فقط یک نام‌گذاری‌ست؟
حسن نام‌گذاری یک وجه کار ماست که نسبت به نام هنر اول خود حساس باشیم. چرا باید چامه جای واژه‌ی شعر که عربی‌ست متداول نشود.  اما پس از نام‌گذاری  نظریه‌پردازی درست مهم است و تبیین فرمولاسیون مبانی نظری مورد نظر و سعی در ایجاد پارادایم(الگوواره). و استمرار و گسترش وضعیت جدید خواهد توانست بسامد و فراوانی مبانی نظری ما را تثبیت کند. پس تمام تلاش من در کنار  طرح پیشنهاد نام و ایجاد فضاها و وضعیت نو در چامه و چامک برای شعر و شعرهای کوتاه، افزودن فرمت‌ها و اشکال جدید به شعر بوده و این تلاش‌ها بعضن می‌تواند در سایر زبان‌های غیر پارسی هم مورد استفاده قرار گیرد. ما پس از تثبیت وضعیت چامه و چامک _که شعر زمانه است چرا که  انسان  و قشنگ‌شناسی معاصر با توجه به نوع غالب زیست جامعه‌ی انسانی وقت خوانش آفرینه‌های مطول را کم‌تر دارد _  ما با یک زنجیره از نظریه‌های شعری که دارای مابه‌ازاست و از منطق مناسبات دانش اقتصادی در  تعادل بین بازاریابی و عرضه و تقاضا برخوردار است  با ذکر نمونه یعنی از تئوری به سویه‌ی پارادایم و الگوواره  معطوف شده‌ایم، تا شاهد خلاقیت‌های نو پسا پارادایم باشیم. در واقع زنجیره‌ی حرف و عمل ما با هم انطباق یافته‌اند. مانند پیشنهاد انواع فرمت‌ها برای چامه و چامک که با هشتگ در فضاهای مجازی هم معرفی شده‌اند. پس ما فقط یک نام‌گذاری نداشته‌ایم بل زنجیره‌ای از مفاهیم نو را برای  درک وضعیت نوبنیاد شعری که قصد گسترش و غنایش را داریم پیشنهاد داده‌ایم. چامک شعر دوران است. توان پارادایم شدن دارد. اما محدود به آن نیست و به پسا پارادایم می‌اندیشد.  چرا که الگوواره‌گی را دوره‌ای گذار می‌داند.
پاری...روس‌ها بیشترین خلق ادبی‌شان بین داستان کوتاه (نول) و رمان بوده. می‌پرسید چرا ؟ بگذارید برای نخستین بار این نظر را با شما در میان نهم،  نظری که دیروز موقع اعلام نوبل ادبی به ذهنم رسید. در کشوری که اغلب یک ماه در سال تابستان دارد و کشور  زمستانی‌ست مسلم است که رمان‌ راهی‌ست برای برون‌رفت از واماندگی و کاهلی و افسردگی  آدم‌ها،  خاصه زمانی که هنوزا  ارتباطات و رسانه‌ها به این گستردگی همه‌گیر و اپیدمی نشده بود. بالاخره ماه‌ها پشت کوه برف در خانه ماندن نیاز به رمان و رفتن به بیرون برای هواخوری نیاز به  الکل را برای افزایش دمای بدن‌ مردمانی در چنین موقعیت جغرافیایی و مکانی  بیش از بیش فراهم می‌آورد. چامک را برای گسترش شعر توسط  رواج پیامک‌ و سپس مناسب گوشی‌های هوشمند یافتیم. چامک  برای اشاعه و ایجاد فراوانی شعر و قشنگ‌شناسی ادب پارسی با گرایش به روزآمدی و بهره از ظرف‌های روز  که توان ارایه‌ی هرچه کیفی‌تر مظروف را داشته باشد وضعیت کارآمدی را پیش روی خالق اثر و مخاطب قرار می‌دهد.
#چامک_کارگاه

آیا چامه و چامک میراست؟

آیا چامه و چامک میراست؟
چامک  تناسخ پذیر است، یعنی مدام آپدیت  و روزآمد می‌شود، جسم و عَرَض‌ها  فرم و صورت‌ و جسم‌شان که  مستعمل شد به تاریخ ادبیات می‌پیوندد لیک جوهره‌اش چون روح‌پرور  نامیراست و با خلعت نو که تابع فن‌آوری روز است  با صورتی دیگر  خواهد توانست نسخه‌ی نوتر ارایه دهد.
چامک میوه‌‌ای‌است بر شاخسار کهکشان تو در تو و لایتناهی، هر کس به‌قدر بضاعت  قد و قامت و  شعورمندی‌ش  توانِ دستاچین میوه‌ی چامک  دارد، هم‌از‌این رو ذات چامک در دستاچینی، معطوف به  دست‌نا یافتنی‌هاست. هر چه نادسترس‌تر جلوه کند نخبه‌تر است. درختش ریشه در خالق آن و خالقش ریشه در فرهنگ و دانستگی‌های دوران  دارد و شاخسارش چنان بسیط و گسترده و در بلندا  واقع شده که تا هزاران هزار سال نوری هم که هست  ماهیتن خلعتی نو به تن کرده و هم‌چنان رخشا و بی‌همتا نامش اما باقی خواهد ماند. چرا که هر دوره‌ی تاریخی چامه و چامک  با ماهیتی "دیگر" خود می‌نمایاند و هیچ تحدید(محدودیت) و مانع ذاتی و ساختی هم برای جلوه‌ی خود نمی‌بیند. شرایط زمان و مکان و لازمانی و لامکانی‌ش دلالتی‌ست بر تعریف‌ناپذیری‌ش. هم‌از‌این روست که چامه و چامک با حفظ جوهره از ابزار و فن‌آوری دوران، خود را محروم نخواهد داشت. در فرآیندِ چامه و چامک فقط بسترها متغیرند و استتیک(قشنگ‌شناسی‌)ش هر چه بتواند حد فاصل جوهره و عَرَض را روزآمدتر کند، نخبه‌تر جلوه‌گر شود.
#چامک_کارگاه

فرق چامک عام با چامک خاص نوشته‌ی علی‌رضا پنجه‌ای

متن چامک‌نگار در سایت چامک‌سرا:
ابرها از سنگ‌اند
دیوارها از ابر
و پل شعر کوتاهی
که خوانده نمی‌شود
#مرجان_شرهان
#چامک
متن ویراسته:
پل
شعر کوتاهی که
خوانده نمی‌شود
#چامک
این متن اگر چه چامک خوب و بی کم و کاستی‌ست اما چامک عام است چامک خاص نمونه‌ی ویراسته است.چرا که  چامک عام نمونه‌ی ویراسته نشدا اگر چه کوتاه است اما مانند چامک خاص ماهیت اتمیک ندارد،  یعنی شما تشبیه ابر  و سنگ و  دیوار  دارید و بعد به بیان اتمیک پل و شعر کوتاهی که خوانده نمی‌شود می رسید در حالی که چامک خاص نمونه‌ی ویراسته‌ است. در یک نگاه معطوف به پل در کمترین واژه و نگاهی متمرکز مارا به رمز و رموز از راه نشانه‌ی پل می‌کشاند. چامک خاثص مورد نظر ما همان بینامتنیت در وضعیت اتمیک است.
بعدالتحریر:اکنون با این نمونه دیگر مرز بین چامک خاص و چامک  عام  مشخص شده است. این البته بر عهده‌ی چامک‌نگار است که بخواهد چامکش در وضعیت عام بماند یا خاص. هر کدام امتیاز خود را دارد. این‌جا چامه‌نگار در وضعیت آچمز قرار می‌گیرد. کدام را باید انتخاب کند؟
#چامک_کارگاه

علی‌رضا پنجه‌ای هشتم مهر۹۸

تفاوت شعر سپید و شعر منثور علی‌رضا پنجه‌ای

تفاوت شعر سپید با شعر منثور

شاملو بنیان‌گذار و شاعر مهم یک طرز شعری در ایران است موسوم به شعر سپید  که با شعر سپید فرانسوی توفیر دارد. شعر سپید یک طرز از شعر منثور ایران. با شاخصه‌های زبانی مانند مانند  کاربرد زبان فخیم، عبارات و کلمات آرکائیک  افعال مصدری، تبدیل وزن نیمایی به آهنگ درونی و... که درصد فراوانی‌اش بسیار و تاثیرش نیز چنداچند تا کنون ادامه دارد. اما انواع شعر حجم و موج نو و  متفرعاتش شعر دیگر و شعر ناب و ... گونه‌هایی دیگر از  شعر منثورند که یک طرزش با شعر سپید شاملویی آغاز شد، بنابراین می‌توان شاملو را پدر شعر منثور ایران دانست چنان‌که نیما  پدر شعر آزاد نیمایی‌ست..
#چامک_کارگاه
#علی_رضا_پنجه_ای

چامک چیستان چگونه چامکی‌ست علی‌رضا پنجه‌ای

چامک چیستان چگونه چامکی‌ست
 #چامک_چیستان  فرمی‌ست پیشنهادی ملهم از لُغُزهای  قدمایی که می‌گفت مرغی‌ست بی پر و بال /تا سرش نَبُری خبر ندهد بعد برعکس پایین لغز می‌نوشتند "نامه" که یعنی: جواب لغز! 
ما در چامک_چیستان آن لغز قدمایی را احیا و جانی روزآمد به آن بخشیده‌ایم با این تفاوت که در برخی شعرهای کوتاه و چامک به‌زعم ما اسم شعر خود شعر را تقلیل می‌دهد  و محتوای شعر را پیشا هر خوانشی بر ملا می‌کند،  برای چنین چامک‌هایی که اسم لازمه‌ی آن است و  اگر در بالای شعر بگذاریم شعر را لو می‌دهد از قالب لغزها و چیستان‌های منظوم قدمایی بهره‌ای روزآمد برده‌ایم. در #چامک_چیستان چاپ شده‌ی من در رسانه‌های کاغذی و مجازی و کتاب‌ عشق اول _که سه بار چاپ شده تا کنون و  در دهه‌ی هشتاد_ از این فرم بارها استفاده کرده‌ام. 
کسی
روبه‌روی من
تن‌هاست
________
سپس زیرش برعکس نوشتم "آینه" البته در تلگرام این امکان برعکس کردن نیست اما در ورد اگر بپرسید هست یا در نرم‌افزارهای فتو شاپ و این‌دیزاین و...  
#چامک_چیستان چامکی دیداری نیز هست. اساس کلیت چامک آن است که  مضافن بر چامه‌های قدمایی که دارای وزن و ردیف و آرایه‌های موسیقایی‌اند دارای وجه دیداری نیز هست و با توجه به رشد فزاینده‌ی اسمارت‌فون‌ها ( گوشی‌های هوشمند) و لوازم دیجیتال در زندگی، یکی از ارکان روزآمدی همانا تکیه‌ی انواع هنر و آفرینش ادبی بر فن‌آوری مسلط زمان است.
#چامک_کارگاه
#علی_رضا_پنجه‌_ای

مسیر کاروان شعر پنجه ای از چهارراه اندیشه می‌گذرد!

 

خدا بزرگ اگر نبود

کوچکی این همه آدم را تحمل نمی‌کرد!

 

مسیر کاروان شعر پنجه ای از چهارراه اندیشه می‌گذرد!
 

در این میان بدون شک شمال کشور  همانند پایتخت و جنوب کشور ظرف یک صد سال گذشته مهد بزرگان شعر معاصر بوده است و در پیشبرد شعر معاصر شاعرانی بسیاری از این خطه سرسبز قدم برداشته‌اند که از جمله آنان می‌توان به کاظم سادات اشکوری که  به­خاطر وصف طبیعت  برخی او را سهراب دوم می‌خوانند، نیز محمود طیاری و علی رضا پنجه‌ای[1] و البته فهرستی پر پیمان دیگر که می­توان بر این طومار افزود... شاعران بخش حاشیه‌نشین دریای کاسپین و دشت سرسبز شمال در شکل‌گیری جریان‌های شعر اقلیم و رونق بخشیدن به دیگر جریان‌های  شعری نقش بسزایی داشته‌اند و  اغلب در جریان شعر اجتماعی و عاشقانه قلم زده‌اند، در این   میان   یکی از چهره‌های شاخص آن‌ها علی رضا پنجه‌ای است که از دیرباز نه تنها نقش عمده‌ای در پیشبرد شعر سپید و منثور داشته است بلکه در خلق قالب‌های جدید بیانی و زبانی  و گونه های چندگانه­ی دیداری هم رفتارهای تازه­ای به جان شعر پیوند زده که  از قضا مؤثر نیز بوده است.

پنجه‌ای پدر و پنجه‌ای پسر در طی این سال‌ها در خطه­ی  سرسبز شمال بسیار کوشیده‌اند نه تنها به فرهنگ و هنر بلکه به شعر این منطقه جان تازه‌ای ببخشند و با اینکه با کاستی‌های فرهنگی بسیاری مواجه بوده‌اند، اما مستقل از هر زد و بندی  همواره راه توفیق پیموده اند ،  هر چند که پنجه‌ای پدر  رمانتیسم و حماسه را به شیوه­ی خاص خود رقم زده  و این گرایش بر مدار  اجتماع  چرخیده و همواره اجتماعی زیسته و زندگی کرده است در این راستا مهم بوده که  پنجه‌ای­های شعر همواره مهم‌ترین اصول اخلاقی و انسانی را مورد نقد و پژوهش در شعر قرار داده اند و به تناسب هر شعر و نوع آن  با سادگی بیان و زبان چالش آفرین بوده است.

 

گوش‌هایی به من دروغ گفته‌اند

چشم‌هایی به من دروغ گفته‌اند

قلبی اما

هرگز به من دروغ نگفته است.[2]

 

این شعر علی­رضا پنجه­ای  در ابتدا ساده به نظر می‌رسد اگرچه کلید شعر در نگاه سعدی وار و نو به  اخلاقیات جوامع انسانی­ست،    هم از این روست که شاعر در دنیای پیرامونش مسئله دروغ را از همه مهم‌تر می‌داند،  حال آنکه در ادیان ابراهیمی   نیز دروغ را مادر انواع  ناهنجاری­ها می­دانند نیز در عهد باستان  هم دعای داریوش کبیر به همین مساله پرداخته است تا جایی که داریوش در کتیبه­ی تخت جمشید چنین می‌گوید: «خدایا این کشور را از دشمن، از خشکسالی، از دروغ محفوظ دارد.»

توجه­مان را به شعر یاد شده  معطوف می­داریم: شعر دارای سه بلند کوتاه و سه استعاره­ی زیباست که مخلوق  قلم پنجه‌ای است،  پنجه‌ای به‌خوبی از جمع و مفرد در این شعر بهره می‌برد گوش‌هایی و چشم‌هایی  نماد گونه ها و طیف­های جامعه است  که نشان از کثرت و زیادی  دارد در یک تضاد  و تقارن نایافتگی  در کفه­ ای به هماوردی  یک قلب می­آید. قلب هم نقش واقع شدن در کفه را بازی می­کند هم خود شاهین است. و قلب نیز دگرگونی  و باژگونگی را هم حکایت­گر است.  بنابراین این قلب این باژگونگی و این وزن ثقیل عشق و مامن محبت و عاطفه و احساس که  می­تواند استعاره­ای از معشوقه یا کسی در شعر است» به‌صورت مفرد به کار برده شده است. مفردی که خود  نماد ذات حقیقت و معنویت و معرفت است، قدرت اعجازگون عشق در بر ابر این­همه »ها» و پسوند جمع!  شعر نه بلند بلند است نه کوتاه کوتاه، از ویژگی او نیز  همین  مهم است که ساختمان شعرش همواره متناسب با فضای زبانی او شکل می­گیرد طراحی در حین اجرا قابل بسط و قبض است. او خالق کوتاه‌های ناب شعری است. که مدتی­ست با عنوان و هشتگ چامک در فضاهای مجازی نیز پرشمار  و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است. او چامک  را نیاز زمانه می­داند و برای آن تعاریف قابل تاملی ارایه داده است. که با جستجو در رسانه های حقیقی و مجازی می­توان به جستارهای متنوعی در این خصوص دست یافت. او بسیاری از آرا و نطریات نو خود را در گفت­و گوها و لابه لای نقدهای ادبی­اش ارایه داده است.

رازی موفقیت زبان شعری و ماندگاری کلام پنجه‌ای در انتخاب مضامین و تجربه‌های نوگرا برای درس‌آموزی به انسان معاصر است. پنجه‌ای همواره در مجموعه‌های شعری‌اش رویکردی اخلاق محور و انسان‌محور داشته به‌راستی که پیامبر کوچک است و معجزه‌اش شعرهای ناب که سرچشمه از اندیشه زلال و فطرت انسانی و آئینی کهن و تقدس گرایانه میان ایرانیان باستان دارند.

پنجه‌ای در شعرهای کوتاهش   به ‌سبک   نیم بیت و تک بیت­های اشعار قدمایی و نه نمونه­هایی چون هایکو که نوعی شعر هجایی­ست و مانند اشعار کلاسیک شعر فارسی  در تعداد هجاهای مشخص متعین شده­اند  دست به خلاقیت­های خاصی در نوع نوساخت  ایرانی زده است.  رعایت اقتصاد کلمه و   بهره­ی گرافیکی  و اعتقادش به این­که کلمات بسیار  سبب تباهی معناست  تلاش موفقی داشته در خلق  انواع چامک چه بیانی چه دیداری و چه احیای نو از نو رفتارهای شعری. در واقع باید در یک  پژوهش و نقد صرفن به  انواع چامک­های او پرداخت.

ابر می­بارد /

 لیوان تشنگی لبالب! 3

شعرک‌های کوتاه‌اش همگی از دل طبیعت و جاندارگرایی بر می‌خیزند. طبیعت برای او حکم مادر و وطن دارد و بسیار مقدس است قبله‌اش گل سرخ سهراب نیست شالیزار است به همین خاطر اشعار او حاوی طراوت سرسبزی و نجابت اسب وارنه شاعرند. تنه اصلی شعر شاعران این خطه سرشار از عطر روستا، نجابت اسب و سادگی بیان و صفا و صمیمیت مردمان اصیل ایرانی است. سروده‌های پنجه‌ای در بیشتر موارد ریشه دینی و عرفانی ندارند به همین خاطر ردپای شعرهای آیینی و نمادهای شعرهای ادیانی همچون یهودی، مسیحی، اسلامی در آن یافت نمی‌شود اما اندیشه‌ها و اسطوره‌های ناسیونالیستی که ریشه در فرهنگ کهن ایرانی و باورهای مردمان این سرزمین دارد در شعر او نمود بسیار دارد به همین خاطر او بیشتر شاعری اخلاق مدار و هنردوست بوده است.

 

دست دلم کوتاه نبود

وگرنه می‌شد چاره‌ای ساخت برای این ‌همه آه 

که تسکینی بگیرد  هول و ولا

با هق هقی از اعماق دل 

یا نمی‌دانم دست به کاری زدن که پایان غصه‌های قصه سرانجامی خوش گیرد

آه چه ‌بگویم چه می‌شود گفت

در نمایشگاه یکی خواست بر لوح سازمان کتاب‌خانه‌های عمومی کشور

یادگار نامه‌ای بنویسم

لابد از این ‌همه آه

که خروار خروار

نشسته

بر سینه‌‌‌ی قفس

نوشتم:

کتاب را از ما نگیرید! 4

3-  آن سوی مرز باد /بی دروغ/علیرضا پنجه‌ای            

4-  26آبان 1397 خورشیدی، لوح، علی­رضا پنجه­ای کانال رسمی تلگرامی شاعر:https:/t.me/Alirezapanjeei/2672

 

 

 

پنجه‌ای به خاطر شخصیت هنری خلاق، حضور مستمر و تجربه­ی چندین دهه حضور و همنشینی با بزرگان اهل قلم جستجوگر و نواندیش بودن و از همه مهمتر جهان‌بینی خاصش همواره با استفاده از تکنیک‌های زبانی و بیانی و شناخت پتانسیل شعر نو سعی در خلق ترسیم چهره‌های تازه­  و گونه­های  ژانری در شعر بوده که از جمله­ی آن می‌توان به شعر دیجیتال، شعرتوگراف، شعر مربع جادویی، شعر وسط‌چین، ، چامک، شعر رنگ، شعر دیداری ، شعر شنوشنیداری  و احیای چیستان نو عنوان کرد؛ باید اذعان داشت که تصویر در شعر پنجه‌ای همواره یکی از عناصر مهم بوده که در کنار سادگی بیان منجر به خلق زیباشناسی خاص مختص به خود او شده است.

کارنامه­ی  شعر پنجه‌ای بخشی بزرگ  از دوره ­ی پُر فراز و نشیب شعرنو  ایران بعد از شاملو، فروغ، سهراب، اخوان، رحمانی، کسرایی و ... است او و  شاعرانی دیگر همچون ، براهنی، باباچاهی،  شمس لنگرودی ، جواد مجابی سییدعلی صالحی، ابوالفضل پاشا ، اشکوری و ...  در طی این سال‌ها چراغ شعر را در تندباد سیاست‌های غیرفرهنگی و مدیریتی و فضای غیر دموکراتیک ایران روشن نگه داشته‌اند و با همه­ی  نا ملایمات روزگار خویش دست و پنجه نرم کرده‌اند و چون سرو  قایم به ذات ایستاده‌اند.

شعر پنجه‌ای مسیر طولانی را همچون جاده­ی ابریشم گذرانده است که از مهم­ترین کارهایش« آن سوی مرز باد» شروع شده و از شعرهای دیداری و زبان محور پیامبر کوچک عبور کرده به­طوری که در نقطه­ی اوج  خودِ انسانی در  عشق اول می­توان به تاملی در خور ، به پختگی و پیشنهادهای تازه­ی شعری­اش نظر بست.  و  در لابه لای شعرها به زبان غنی  و مملو  از احساس ناب عاشقان این مرز و بوم  و توان جادویی  عاشقانه‌هایی که یادآور عشق شیرین و فرهاد و بیژن و منیژه ایرانی هستند، رسید. از دیگر سو در این محاکات  است که می­توان  به این نکته مهم توجه داشت که عشق در شعر پنجه‌ای پایه و اساس تفکر شاعرانه­ی اوست، شاعر به جنس دوم بسیار اهمیت می‌دهد اما زن حضوری انتزاعی و تصویری مه‌آلود در دفترهای شعری پنجه‌ای دارد به­گونه­ای که میs­توان تصریح کرد  تصویر روشن   جنس دوم در شعرهای او   از نوع شخصیت آیدا در شعر شاملو، و یا ری‌را در شعر نیما نیست. معشوق  در شعرهای پنجه­ای همواره پنهان در مه صبحگاهی شمال و همنشین کوه و دشت بیابان است و گاهی برای شاعر گیسو به باد می‌سپارد

بدون شک رمانتیسم حاکم بر اندیشه­ی شعرهای علی­رضا  پنجه‌ای بر گرفته از رمانتیسم ایرانی متأثر از فضای اجتماعی و جغرافیای زیستی تلفیق یافته با فرهنگ غنی ماست که آبدیده­گی­اش در  صیقل اندیشه­ی آوانگارد زلالیت  وآینگی  برگرفته است ، مضافا  که پنجه‌ای در طی این سال‌ها با پرورش چامک‌ها و سرایش عاشقانه‌های ناب در پرده‌های شعر شنیداری و شعر گفتاری نیز به طور اخص  در انواع شعرهای دیداری­اش  ثابت کرده است که  تفاوت‌های بنیادی بین اندیشه­ی شعر ایرانی و جهان‌بینی زبانی به لحاظ فرهنگی با دیگر مناطق شعر در آسیا و اروپا دارد، تفاوت‌های بنیادی  که متأثر از خلاقیت‌های فردی شاعران این دیار است.

 

بادهای موافق

هرگز مرا به تأمل رنج عادت نداده‌اند

و قافله‌های شک

مرا به شهر مقدس یقین نرانده‌اند

اگرچه با مرکب تصمیم

 

 

پناهگاه خدایان

ایمان سُست ماست

 

خون مهربان من

به آوازهای خیس

علف‌های تشنگی را

سیراب می‌کند

می‌خواهم از تشنگی آفتاب بگویم

از سبویی با مشعل‌های خاکستری

 

بی هی هی ئی

رمه ستارگان

از حوالی سکوت می‌رمند5

 

 

 

شعرهای  پنجه‌ای  در هر گونه و ژانری که حادث می­شود دیگر شعر پنجه­ای خطاب می­شود چرا که دارای جهان­بینی­ست که  در قرایت و غور و محشور شدگی با آن به کلید آن دست خواهید یافت. هویت شاعرانگی پس از برخورداری از جهان­بینی­ست که ممتاز می­شود و این فقدان جهان­بینی از آسیب­شناسی­های مهم شعر ما از دیرباز بوده است. که با دقت و عطف به داده­های شعری پنجه­ای دیر نمی­گذرد که به دلیل تفاوت ماهوی در نقد و تفکیک مقامات شعری شاعرانی دارای جهان­بینی  در مقام قیاس با شاعران در جستجوی شهرت کاذب و قیل و قال­گر  دست شاعران پوپولیست و سطحی­نگر رو می­شود چرا که هویت شاعرانه به خاطر گرایش فکری سیال و دغدغه‌های  شاعر همواره جنبه‌های عارفانه و اجتماعی داشته است.  پنجه‌ای در شعر از اسطوره‌ها و نمادهای زیست بوم خویش که متأثر از زنگ و بوی شمال هستند بهره­ی گسترده­ای  می‌برد،  به­همین خاطر عمق شعر پنجه­ای  به ژرف­ساخت نظر دارد و نیز همسنگ با آن  به زلالیت  و مخاطب­پسند است.  منتها مخاطب پاپلیک و در سطح مانده خیر،  بلکه مخاطب جستجوگر و مباشر  معرفت. 

بی‌شک نسل جوان شعر برای دست‌یابی به زبان غنی شعر باید اندیشه­ی خود را با شاعرانی مانند پنجه‌ای گره بزند و مسیر طی شده ­ی او را با اسب اندیشه بپیماید تا به مرز جاودانگی در شعر برسد.

 

تمام سلول‌هايم انفرادي‌ست

من حق ندارم

تمام راه      بي راهت بگويم

امشب خدا حتماً به زیرشیروانی سر مي‌زند

امشب برف مي‌بارد

به كاج هاي رنگارنگ بالادست نگاه!6

آنچه مهم است ایمان به ذات پاک آفرینشگر است که گاه خردمندانه و ملبس به آرایه­های زیبایی پسندانه  سر از زیر پوسته­ی شعر پنجه‌ای در می‌آورد و خودی نشان می‌دهد   پنجه‌ای در شعرهایش مرزبندی‌های مشخصی دارد همواره توسل جویی او از نوع هنری خود نوآوری در بیان زبان شاعری است که نشان از غنای  اندیشه­ی  ذهنی شاعر در ارائه­ی آثارش دارد. در دو نمونه­ی شعر ارائه شده از شاعر نمادها و کلیدهای انسانی که با ترکیب‌بندی تازه و نوآورانه،  خود گواه ساختار سازی و پیشرفت  در زبان شاعرانه است که نمونه­ی  بارز آن‌:  «قافله‌های شک» و« شهر مقدس یقین» است که با  ساختن استعاره­ی  هنرمندانه از قلم پنجه‌ای نمودی بدیع آفریده است.

 

یک عشق کافی نیست

اصلاً عشق یعنی بی‌وفایی

ناکامی

همین کافی‌ست تا چوگان باز ما

بی اسب کنار میدان بماند

تا تاوان دوستی‌اش  با شاعری که

اسبش را برای شعر وام گرفته   بپردازد

وقت خوبی‌ست برای من

باید به دردهایم بگویم

خدای بزرگی هست

که شما را به هیچ می‌گیرد7

 

اما به طور کلی ساختار و ماهیت شعر پنجه‌ای را می‌توان چنین برشمرد، اشیاء در شعر پنجه‌ای دارای هویت و نقش کلیدی هستند،  کما اینکه نمادهای همچون «خدا»، «اسب»، «عشق»، «دریا» و از همه مهم‌تر «تو یا دوم شخص غایبی که رازدار و هم آواز پنجه ای است»  اغلب  پایه و اساس تفکر شعرهای پنجه‌ای  را تشکیل می­دهند،  به همین خاطر است که همواره خطابه در شعر پنجه‌ای بیشتر گفت و گوهای مونولوگی با دوم شخص است یک «تو» صمیمی در شعر پنجه‌ای فاقد از نقش جنسیتی (مرد بودن یا زن بودن) در شعر او موج می‌زند که ارتباط شاعر با مخاطب را مشخص می­کند و مرزبندی مشخصی دارد . سنگ صبور شاعر است اگر زن باشد همچون آیدای شاملو برای پنجه‌ای است یعنی مقدس و قابل ستایش و اگر مرد باشد بی‌گمان مزدک است،  یعنی ماهیتی پیامبرگونه دارد و  دارای ذات پاک و سیرت زیباست    ارتباطش نیز  از نوع  ارتباطی­ست  تعریف شده  حدفاصل  کسوت آفرینشگر و آفرینش! به همین خاطر است  که پنجه‌ای در شعرهایش نوعی تقدس شاعرانه  می­آفریند:

 

از کلمه‌ها

چیزی نه­یافتم

پنداشتم

شاید در نگاره‌ها

رد تو نشانی از گم­کرده‌ام باشد

نه­یافتم

به آسمان کتاب‌ها پناه جستم

به هر الف پی نقطه‌ای از تو

به هر لام پی تو که نه­بودی7

 

 

غم‌هایم پهلو ندارند

خدا بزرگ اگر نبود

کوچکی این همه آدم را

تحمل نمی‌کرد 8

 

پنجه ای با خلق آثاری متنوع و منحصر،  شاعران   در  برزخ ساده نویسی و  هذیان  سرایی وامانده  را دعوت به بهره از پیشنهادهای شعری خود می­کند  و می­خواهد بین زبان ساده    و شعر  بحران زده­ی شعر در دهه­ی 90   فضایی که پر از شعرهای سطحی و طرح های  ناقص شعری هستند طوری که همچون زایمان زنان زودرس ناقص به وجود می آیند،  فضای نویی ایجاد کند،  در این راستا نیت  فراگیری  و قابل انعطاف بیشتر شدن شعر برای ارتباط بهتر و بیشتر با مخاطب شعر معاصر ایرانی در فضای بسیار دگرگون  است ، در واقع  آنچه پنجه ای در شعر بدان دسته یافته جام جهان نمایی­ست از رفتار انسانی در شعر معاصر  که  نقش و کارکرد انسان  در مواجهه با شخصیت­های دیگر جامعه اهم از زن و مرد و یا دوست منشی اخلاق محور و ادب پرور است. و این در حالی است که شعر امروز در پاره ای از موارد توسط برخی از شاعران  به هذیان گویی، هرزه گویی برای دست یافتن و عبور از مرزها همواره ناموفق  افتاده  است. شاید ذکر است که گفته شود در واقع  این جستار تلاشی گذراست در راستای اشاره به برخی از شعرهایی که می­توانند نقش مفصلی ایجاد کنند بین گرایش به ساده­نویسی و شعرهای شاعرانی که چون به فرم دلخواه نرسیده­اند شعرشان در برزخ هذیانی یا ساده نویسی در تعلیق­اند، بنابراین  مباحث شعر پیشرو شاعر را کمتر به چالش نشسته است.

بی شک میراث شعر پنجه‌ای   میراث گران ­بهایی است که از  باز شدن مسیرهایی تازه در شاهراه شعر نو فارسی­ جکایت می­کند،   شعری که  جانی تازه بخشیده  سرزمین اندیشه­های   نهان مانده  را  تا  از چشمه‌های تازه­  سیرابشان  کند.

مسیرهایی که  اسب نجیب  شعر او از شمال  تا  ژرفای  بیکران دریاها و اقیانوس­ها  با شیهه­ی  استعاره‌  به تاخت  گرفته است.    

 

 

  جلال صابری نژاد

اندیمشک/یکم خردادماه 98

 

 

 

 

 

 

«ای سفر کرده»

 

ای

سفر کرده

با سواران جنگل

از مه زمان ما

از «آن سوی مرز باد»[3]

که عبور کردی

به پنجه‌ای که رسیدی

به ایست

بگذار اسب اندیشه‌ات

از آب قنات شعر او سیراب شود

آنجا که شعر صدای  چشمه ها و جویبارهاست

آنجا که شعر شالیزار است

آنجا که شعر طراوت و سبزینگی است

آنجا که شعر شبنم است

کمی از ماسه‌ها و ریگ‌ها،

و گرمای جنوب و ماهی‌ها

به نشانه دوستی

در بقچه‌ی سفرت بگذار

برای او ببر

بگو

کسی این ور خطوط پیام

مشتاق دیدار توست!

 

...

آمدی به سمت ما

برایم کمی

از شالیزارهای دفتر او

برنج بیاور و شبنم ...!

 

 29 آذر ماه اندیمشک
با احترام جلال صابری نژاد، تق

 


[1] - علی رضا پنجه‌ای (زادهٔ ۲۷  امرداد ۱۳۴۰،  از پدر و مادری رشتی در ساوه) شاعر، روزنامه‌نگار، نظریه‌پرداز و منتقد ادبی ایرانی است. وی سردبیر ویژهٔ فرهنگ، هنر و ادبیات گیله‌وا بوده است.  نیز سردبیر مجله­ی جریان­ساز گیلان زمین  در دهه­ی هفتاد  و روزنامه­ی معین  نیز تا اکنون  که سردبیر دوهفته نامه­ی دوات  است به  مدیر مسوولی  پسرش  مزدک .  شعرهای پنجه‌ای تاکنون به زبان‌های عربی، ترکی، آلمانی، سوئدی، ایتالیایی، فرانسه و روسی ترجمه شده‌است. کتاب‌های او عبارت‌اند از:    ۱۳۵۷ - سوگ پائیزی      ۱۳۶۶ - همنفس سروهای جوان      ۱۳۷۰- آن سوی مرز باد      ۱۳۷۰ - برشی از ستارهٔ هذیانی     ۱۳۷۴ - گزینه شعر گیلان، شرح حال و شعرهای دههٔ شصت ۵۴ شاعر نوپرداز گیلانی   ۱۳۸۳ - عشق اول چاپ سوم ۱۳۹۰ - پیامبر کوچک     ۱۳۸۷ - شب هیچ وقت نمی‌خوابد      ۱۳۸۷ - کوچه چهرزاد     ۱۳۹۳ - عشق همان اوی­م است     ۱۳۹۶-برگزین ده کتاب «تورا به اندازه­ی  تو  دوست دارم»  و  «از خویش می­دوم»  پنجه‌ای  از شاعران تاثیرگذار و منتقدان برجسته ­ی ادبیات  شعری ایران زمین است.

[2]   -  آن سوی مرز باد /بی دروغ/علی رضا پنجه‌ای

[3] نام مجموعه شعر شاعر علیرضا پنجه‌ای

چانشی چالشی با چامک


#کارگاه_چامک عنوان برخی از دقایقی‌ست که گمان می‌رود چامه‌نگاران و چامک‌نگاران نوخاسته برآنند از آن آگاهی بیش‌تر یابند، هم‌از‌این رو در سایت چامک‌سرا و کانال آن سعی داشته‌ام تا به قدر وسع  پاسخ‌گوی نوخاستگان باشم. :
بخشی از گفت‌و‌گو در یک گروه:
ارسالی از سوی یک چامک‌نگار:
_:اولا اگر یک نفر که قدرت و توانایی نوشتن شعر نداره ولی بسیار علاقه مند هست و از این رو و نه بر پایه دانش شعری و ادبی قالبی رو اختراع میکنه و چهار نفر  دیگر هم رای و هم عقیده و مشتاق همچون خود را پیدا می کند و اسمش میشه شاعر و منتقد ادبی ما نمیتونیم سبک و قالبش رو به رسمیت بشناسیم .که اگر چنین بود من نمیگویم که باید در کتابی از کتب ادبیات با این درس نوشته ها روبرو شویم بلکه لااقل در یکی از جشن واره ها که در طی سال در کشور برگزار میشه یکی از قالبهای درخواستی همین قالب های من در آوردی باشد .
_: هر کی هر چی میگه رو آدم نباید طوطی وار تکرار کنه
اگه کسی اندک مطالعه ای در شعر داشته باشه میدونه که جامع تریت تعریفی که درباره شعر داریم این هست که :
(شعر کلامی است موزون و مخیل)
که حد اقل اگر موزون نباشد باید مخیل باشد .
_: هیچی نیست
امثال این جناب که علی گفت خودشون رو خسته میکنند و اسمی هم ازشون باقی نخواهد ماند.
با این تعاریف همه در این گروه شاعر و چامک نویس
پریسکه سرا
و از این قالب های من در آوردی هستند .


چانشی چالشی با چامک
چامک‌نگارا!
بخشی از حرف‌های این‌ کنش‌گران راست است، برخی از سر ادعا بی پشتوانه و از سر مُد اسم‌گذاری می‌کنند، نگاه کنید به نام‌گذاری‌ها و وجوه ممیزه‌ی برخی در محدود کردن آزادی عمل خالق اثر با قید تعدد بایدها و نبایدها؛ چامک باید و نبایدش در جوهره و ذاتش و ژنوم آن است.  ما نمی‌گوییم چامک لزومن کم کلمه‌ترین است ما می‌گوییم چامک بازتاب یک تناسب است،  یک فرآیند و نماست. چامک محصول  یک وضعیت است. خلاصگی وضعیت و پدیده‌ی چامک از شاخصه‌های هموست. چامک‌های اجرایی هم داریم مانند چامک سُک سُک خود من .که نوشته شده:
میان این‌همه لبخند
سُک! سُک!
این چامک در وضعیت چامک نیز چامک_پستال و در وضعیت پرفرمنس اجرایی و نمایشی نیز قابلیت ارایه دارد.
شما وضعیت شعر_پستال یا در هویت‌سازی هدف‌مندتر چامک‌_پستال ی‌اش را در اینستاگرام و تلگرام من دیده‌اید. چامک خاص مورد نظر ما  پدیده‌ای‌ست منحصر برای اکنون و آتی شعر کوتاه پارسی و سایر زبان‌های اقوام.  لزومن  و صرفن با محدودیت بهره از کلمه و هر داده‌ی مصور و شنودیداری رخ نمی‌نماید، در حال حاضر  سعی ما با یاری دوستان گرداگرد چامک،  #چامک و #چامه، #چانه و #چانک و #گویه را  با فراوانی کاربران گرونده تسری دهیم. چامک وضعیت‌های آوانگاردی دارد که  گاه فقط به‌صورت پرفرمنس(اجرانمایشی) قابلیت ارایه دارد، چامک،  آزاد آزاد است. و تاریخ انقضایی ندارد مگر که پدیده‌های هستی بخواهند آن را به تاریخ بپیوندانند. چامک در وضعیت پیشرو می‌تواند از امکانات مولتی‌مدیا و حاصل کلمه و  برش شنو دیداری‌ بهره برد  و آمیزه‌ای مختصر و منحصر از هرآن‌ وضعیتی که در تاریخ آتی، بشر به آن خواهد پرداخت باشد. بی هیج محدودیتی. #چامه و #چامک و #چانه و #چانک یعنی شعر و شعر کوتاه و نثر و نثر کوتاه را می‌خواهیم با افزایش  بسامدشان،  پُر کاربُرد   کنیم. و برای هر یک شناخت‌نامه‌ای ارایه دهیم. این پروژه در  مسیر خود بی یاری گروه چامک‌نگاران مُحَقَق نخواهد شد. پاری...چامک در وضعیت اکنونی‌ش  در کمیت و  کیفیت  از موتیوی اتمیک برخوردار است. یعنی هر چامک با تناسب داده‌ها توان آن دارد که   از خروجی‌ منشوری و چند وضعیتی و چند رسانه‌ای برخوردار باشد. برخی از اسامی محفلی و گروهی برای انواع کوتاه‌های شعر پارسی  اساسن اداست، فاقد پشتوانه‌ی نظری‌ست و کار گِل موقتی بیش نیست.  شاعر بندپذیر نیست  تا برایش چگونگی و محدوده‌ی خلق آفرینه تعیین شود. چامک اگرچه با پوزیشن مانیفست‌وار مطرح شده اما در حقیقت از ماهیتی ضد مانیفستی برخوردار است. اگر بپذیریم که اقتصادِ استتیک وابسته‌ی  تناسب بین داده و خروجی‌اش است. خواهیم پذیرفت که چامک عام مادرانه همه‌ی شعرهای کوتاه را زیر چتر خود گرفته است، اما فخر با اصالت آن  در ماهیت مادرانه  و در وضعیت چامکِ خاص، هویتِ  جریان‌ساز و تاریخ‌ساز می‌یابد. چامک بایدی ندارد روزآمدی‌ش و برخورداری از  ماهیت استتیک،  جزو جوهره‌ی آن است. آن ماهیت. این‌که فرزند دم‌باش. "صوفی ابن‌الوقت باشد ای رفیق". پسر زمان، چرا که فرزند زمان و آن  و دم،  ماهیتن از دانش و زیبایی و روزآمدی بسامد قشنگ‌شناسی برخوردار است. بنابراین بر اساس اصل حریت و آزادی و آزادگی،  چامک‌نگار با بهره از  دیتا و داده‌‌های متناسب با هر چامکی در محدوده‌ی استتیک و قشنگ‌شناسی‌ موجب برجستگی و نخبگی چامک می‌شود. بی شناخت گذشته‌ی شعر در ایران و جهان و نقد آن نمی‌توان به نووارگی حتا نزدیک شد چه برسد که به آن دست یازید،  وصله‌ی نو بر جامه‌ی نخ‌نما خطاست. چرا که در چنین بزنگاهی نه از تاک نشان ماند و نه از تاک‌نشان!   :" فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر/سخن نو آر که نو را حلاوتی‌ست دگر". برای ما زمانی خجالت‌آور است که همه‌ی کوتاه‌های شعر و شعرهای کوتاه را به‌نام نوع خاصی از شعر هجایی ژاپن _هایکو_می‌نامند. هنگام که به شعر کوتاه، چه نو و چه کلاسیک می‌گویند:" اخیرن یک هایکو خوانده‌ام از باباطاهر یا خیام. هم از این روست که پیشنهاد کرده‌ایم هر شعر کوتاه چه وطنی و چه در سایر زبان‌ها را چامک بنامیم. این دعوای کهنه و نو همیشه بوده.
می‌گفتند نیما کلاسیک می‌نویسد بعد با پاک کن طرف چپش را بی اختیار پاک می‌کند(جل‌الخالق). دکتر خانلری‌های وزیر فرهنگ و هنر یا توللی‌ها  چنین می نوشتند در خصوص پیرمردی که آمده بود کاری کند کارستان و آب در خوابگه مورچگان ریخت.  ما چامک عام داریم که شامل تمام کوتاه‌های شعر می‌شود در همه‌ی زبان‌ها و چامک خاص که باز در همه‌ی زبان‌هاست. آن چامک اتمیک است و چامک‌نگار کمیت کلمات و اگر مشمول بهره از صوت و تصویر و گراف‌‌ باشد باید همه‌ی اجزایش در خدمت  چامک باشد هیچ کلمه و تصویر و مدیا و دیتایی ماهیتن ناتوان است در تحمیل بارش به چامک. هر کلمه و مدیا و دیتایی جز توجیه کردن  ماهیت وجودی خود  در یک سازه‌ی چامکی نمی‌تواند بدون  اهلیت و باشندگی ِ خود در آن پدیده‌، به قشنگ‌شناسی و استتیک  در محورهای همنشینی متناسب ظاهر شود.
#کارگاه_چامک

با کلیک بر پیوند‌ زیر به سایر نوشته‌های شاعر دست‌رسی خواهید داشت: 

چانشی چالشی با چامک

علی‌رضا پنجه‌ای،  چه‌تفاوتی بین اطلاق شعر کوتاه و چامک هست؟

#علی_رضا_پنجه_ای

چه‌تفاوتی بین اطلاق شعر کوتاه و چامک هست؟
شعر کوتاه اطلاقی است عام برای هر گونه و ژانر شعری  مانند اطلاق" ذره‌" برای هر ماتریال.  اما "چامک" چون گستره‌ی فراخی برای محاصره‌ی مخاطب ندارد، باید اتمیک عمل‌کند. خاصیت چامک عصارگی اتمیک است باید خواب و خیال مخاطب را  تا سرحد نابودی به‌هم بپاشد. بود انگاره‌هایش را تا جهان دیگری را نشانش دهد. پسا این اثرگذاری اتمیک است که : عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی. چامک همان بود پسا چنین جهان نویی‌ست. اگر عصارگی شاخص هر شعر کوتاه است شاخص "چامک"، اتمیک بودگی‌ست. #کارگاه_چامک