سایت پیامبر کوچک ، مدیر انتشارات نصیرا:  ادبیات امسال در انتشارات نصیرا ورق می خورد

1-عشق همان اویَ م است( چامک و سایر کوتاه های شعر)2- دونده ی از خود(شعرهای دیداری و زبان محور)3- گزینه اشعار (تو را به اندازه ی تو دوست دارم) از علی رضا پنجه ای

1-بادبادک روزنامه ای مزدک پنجه ای و حدود 150 اثر دیگر توسط نشر نصیرا نشر می یابند.
باباک اباذری
با بیش از 150 کتاب تخصصی؛ ادبیات امسال در انتشارات نصیرا ورق می خورد. * ترتیب اسامی افراد نقشی در جایگاه ادبی این عزیزان ندارد و به طور رندوم می باشد این لیست... نهایی نیست و منتظر شما هم می مانیم... شعرآزاد: مجموعه شعر؛ هرمز علیپورـ مجموعه شعر ؛حافظ موسوی ـ سه مجموعه شعر؛ علیرضا پنجه ای - سجاده روی ماه بینداز؛ منصور خورشیدی ـ نمی دانم دیر آمده ام یا زود؛ واهه آرمن - تایتانیک در خلیج فارس؛ یزدان سلحشور ـ مجموعه شعر؛ مظاهر شهامت- سهمی برای امید؛ مهرداد فلاح ـ کوچه پس کوچه های پر از من؛ ابوالفضل پاشا ـ شهروند افتخاری جهان؛ مهرنوش قربانعلی ـ دانه های برف در کسوف تابستان؛ علیرضا بهنام ـ خونمردگی؛ علیرضا آدینه – خدای مهربان باقی ست؛ آرش اله وردی ـ با لک لک ها در باد؛ فرشته وزیری نسب ـ ولنتاین گوسفند سفید؛ ری را عباسی- اعتراف؛ پوران کاوه – مجموعه شعر؛ اسماعیل یوردشاهیان – دوستت دارم اما آهسته؛ حسن فرهنگی ـ ایران مال من است؛ شهرام گراوندی - در این کتاب یک نفر به دنیا می آید؛ صمد تیمورلو – کرگدن چوبی؛ رویا زرین – مجموعه شعر؛ ناهید عرجونی – تنیدن؛ علیرضا نوری - من آن آبم که خون تو به خون من شباهت نداشته باشد؛ فرهاد پیربال – چهار مجموعه شعر؛ هوشنگ رئوف – آخر هفته اداره سردتر از قطب است؛ حافظ عظیمی – سرناهای میترائیک؛ سریا داودی حموله – مجموعه شعر ؛ وحید ضیایی – ترانه ای راک برای مسیح؛ هرمز سعدالهی- عاشقی با زبان دیپلماتیک؛ راضیه بهرامی – نازی آباد؛ صابر ساده – اجرای عاشقانه ی نارنج؛ فرید حسینیان تهرانی – ماگویه ها؛ بهزاد بهادری – بادباک روزنامه ای؛ مزدک پنجه ای – بن بست ها در من؛ ابوالفضل حسنی – تعمیر با جراحت اضافی؛ محمد علی حسنلو- مکاشفات تن؛ رضا باب المراد- کم کم سرزمین شان را از دست می دهند؛ مرتضی پاشاپور- مانیکور روی ناخن خروس جنگی؛ علیرضا عاشوری- آمدیم و شد؛ شهاب شهیدی – چشم اسفندیار؛ فریده زرین کام- وقت بازی نکردن؛ مرضیه آقارضایی، رومن گاری را من کشتم؛ الناز باباخانی – فنجان خالی یک زن؛ قجاوند- من چیزی را از نزدیک ندیده ام؛ شیوا قدیری، مرگ در اتاق زایمان؛ قدیرقیاسوند، نشانی های نیمه شب؛ مهدی بهروزی- مهمان های نامرئی؛ بهرنگ قاسمی – حرفی در سقوط آزاد؛ افشین شیخ زاده – تمشک اهلی می خواهید؛ سمیرا کرمی – کابوس های همجوار لالایی؛ علی آشنا – ابرها سر زا می میرند؛ محسن جعفری – دستم را از دنیا بیرون می برم؛ آسیه حیدری – نخ این بادبادک در دست باد است؛ سمیرا کریمی- اوراد حاشا؛ فریاد ناصری – جاده لغزنده می شود؛ هومن هویدا- مانیفست ام را روی زمین پهن کرده ام؛ افسانه نجومی – زیباترین زنی نبودی که دیدم؛ رضا یاوری – تفریق در خیابان؛ فرامرز پورافرا- هذیان های زن شرقی؛ سولماز سیستانی – جرح ؛ کیانا برومند – کشوری با دکمه های باز؛ روزبه سوهانی – ماه پنهان در ماهیتابه بن لادن؛ نیلوفر اعتمادی – خرس در سنا؛ حامد حاجی زاده- دیگر اشتهای عاشق شدن ندارم؛ محمدرضا براری- آخر پیاده روهای جهان؛ نرگس صفائیان –آفتاب گردان ها را رو به قطب می کارم؛ علیرضا فراهانی- چوپانی که بوی گرگ می دهد؛ کروب رضایی – بعید است؛ امید صباغ نو – نشانه ها بدند؛ علی کریمی کلایه – تاخیر ندارد نبودنت؛ سیاوش رازانی – عاشقی با قلب مصنوعی؛ مریم موفقی باستانی – آدم برفی ها ردپا ندارند؛ حسن خرمی – دیگر خواب هم نمی بینیم؛ الف خورشید- باد گرگ می آید؛ نرگس دوست – من دیگر من؛ علیرضا توکلی، مجموعه شعر؛ دریا منوچهری – تکه های تنهایی؛ آرش افشار – سرودگان خیابان؛ فرشید حاجی زاده – دست هایی که لمس می کنند؛ مرتضی زارعی – جهنم تاب دار؛ صادق الهه و سعدی م – ناخدای نخل های بی سر؛ کوروش ضیغمی – پاساژ (گزیده شعر کرج)؛ هرمز سعدالهی- تفنگ ها حرف دهانشان را نمی فهمند؛ زهره مرادی – گهواره ای روی گسل؛ بابک اباذری و... غزل امروز و شعر کلاسیک: این مرد مثلث بی ضلع؛ مجید معارف وند- مخفیانه عاشق ات شدم؛ هادی خوانساری-بعد از باران قبل از تبعید؛ سید مهدی موسوی – زن بور؛ صالح سجادی – مجموعه شعر؛ فرامرز راد- پوست اندازی؛ علیرضا عاشوری - سوءزن؛ طاهره خنیا- نت خاکستری گنجشکان؛ احسان قدیمی- کتاب نامقدس؛ فرهاد فریدزاده- جهان مربع گردی ست؛ لیدا تبیانی- کولاژ؛ گزیده شعر کرج (گردآوری حمید چشم آور)- در اتاق شصت و چهار متری؛ مهدی غلامی – تطبیق با شتاب مجازی؛ علی کریمی کلایه- روزی که دختر کوبلن مرد؛ احسان افشاری – خودکشی با تفنگ آبپاشی؛ صدیقه حسینی- نیمه ها به خالی نزدیک ترند؛ سمیرا چراغ پور – می نویسم تا تو؛ محمد علی شکیبایی – وضعیت فوق العاده؛ وحید اشجع – افق ماندگار؛ شهرام زارعی – رقص واژه ها؛ حسن نیکوفرید – اقیانوسی به عمق یک کلیومتر؛ کیوان عابدی – ویولن زدن با اره؛ محمد نصار مرادی – و... ادبیات داستانی: ویلیام آیریش؛ یک داستان باور نکردنی مترجم آسیه حیدری - برخورد کوتاه (جلد اول)؛ یزدان سلحشور – داستان مسافر؛ امیر شهاب رضویان – گزیده داستان های سایت چوک؛ مهدی رضایی و طیبه تیموری – حال هیچ کس خوب نیست؛ نسترن مکارمی – سایه در باغستان؛ آفاق شوهانی - مجموعه داستان؛ سارا رفیعی پور – آسایش؛ گیسو شکرالهی – حجره؛ سعید نیکخواه – راز پروانگی؛ احسان زارع – گرگ ها گریه می کنند؛ مهدی حسنی جلیلیان و... شعر جهان: برای زندگان و مردگان؛ گزیده اشعار توماس ترانس ترومر (ترجمه سهراب رحیمی، آزیتا قهرمان) – در ستایش دور دست (گزیده شعر آلمان ترجمه فرشته وزیری نسب) – هر قلبی بودای خویش است ( گزیده شعر چین ترجمه فرید حسینیان تهرانی) – آینه تنهایی دیگری است؛ اوکتای رفعت (ترجمه حامد رحمتی) – مجموعه آتیلا ایلهان (عفت دیبایی) – شادتر از هفده سالگی پسرم؛ پل ورلن (ترجمه آسیه حیدری) – ساعت چند است؟ ؛ هایکوهای مدرن امی لاول (علیرضا بهنام) – اناری در گلویم ترکیده؛ آنه پریه ( آسیه حیدری) – عاشقانه های وطن، آلکساندر ووازار (آسیه حیدری ) و... اندیشه و نقد ادبی: کودتای دو نفره(بررسی تطبیقی اشعار فروغ فرخزاد با آنا آخماتووا)؛ طاهره میرزایی – بوطیقای شب (علیرضا نوری) – میشل فوکو؛ پیدایش عقل کیفری؛ حمید حیاتی- قاف نقد؛ افسانه نجومی – واکاوی حافظه جهان؛ سعید نصار یوسفی – و... ترانه: مرد تنهای شب؛ مجموعه ترانه های حبیب محبیان( گردآوری بهروز دره قائدی) – گزیده ترانه کودک (گردآوری مهتاب صولتی فر) – درگیر بی خوابی شدم؛ پارسا گودرزی و... طنز ادبی: راحله سلطان از فرنگ برگشت؛ بنفشه حجازی – فانیفست؛ محمدرضا ستوده

گفت‌و‌گوی اختصاصی شمیم‌شمال با علی‌رضا پنجه‌ای:

گفت‌و‌گوی اختصاصی شمیم‌شمال توسط علی‌حسن‌زاده با علی‌رضا پنجه‌ای:

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

همه‌ی شاعران در روند شعر دهه هفتاد نقش داشته اند و این مونوپل عده و محفلی  خاص نیست

v41uxna5ijgbaoqu5oml.jpg

 

اشاره: علی رضا پنجه ای از شاعران، نظریه پردازان و روزنامه نگاران نوگرای ایران است. او که ظهر آدینه ی ۲۷ اَمرداد ۱۳۴۰ از پدر و مادری اهل رشت، در ساوه متولد شد، تا پایان دوره ی متوسطه را در رشت خوانده، سپس برای ادامه ی تحصیلِ دانشگاهی، راهیِ آلمان ـ شهر فرانکفورت ـ می شود. پس از مدتی به علت غم غربت، تحصیل نیمه کاره می ماند و ناگزیر به وطن مألوف بازمی گردد. وی از جمله مؤسسان «خانه ی فرهنگ گیلان» و حلقه ی شاعران پنجشنبه ها همیشه است و هم زمان سردبیر ویژه ی فرهنگ، هنر و ادبیات «گیله وا» که با حمایت این خانه منتشر می شد. در کارنامه ی ادبیِ پنجه ای، مجموعه ی شعرهایی هم چون: «سوگ پائیزی» (۱۳۵۷)، «همنفس سروهای جوان» (۱۳۶۶)، «آن سوی مرز باد» (۱۳۷۰)، «برشی از ستارۀ هذیانی» (۱۳۷۰)، «گزینه شعر گیلان» (۱۳۷۴)، «عشق اوّل» (۱۳۸۳)، «پیامبر کوچک» (۱۳۷۸)، «شب هیچ وقت نمی خوابد» (۱۳۸۷) و نیز سابقه ی سردبیری در نشریات: «گیلان زمین»، «معین»، «گیله وای ادبی» و عضویت در شورای سردبیری هنر و ادبیات «کادح» و دبیری ادبیات «گیلان امروز»، «هاتف» و… دیده می شود. آنچه می-خوانید، متن گفت و گوی من با علی رضا پنجه ای درباره ی شعر دهه ی هفتاد است.

● آقای پنجه ای، چه نظری درباره ی شعر آوانگارد دهه ی هفتاد دارید و ویژگی های این نوع شعر را در چه می بینید؟


ادامه نوشته

یکی از هزاران :تک بیتی های علی رضا پنجه ای

یکی از هزاران :تک بیتی های علی رضا پنجه ای

 v41uxna5ijgbaoqu5oml.jpg

عکس: قطعه ای از عکس مهراب جوزی مراسم شب یلدا-خانه فرهنگ گیلان

آدینه گشت و نگشتیم گرد خویش

ما گرد نقطه ایم و جهان نیز گرد ماست

علی رضا پنجه ای:ماهنامه ره آورد گيل،  شماره 19 و 20 آبان و آذر  1392 منتشر شد


k0lkp7fqrjuh4gl0xhyn.jpg

شماره آبان و آذر  92 ماهنامه ره آورد گيل    منتشر شد

این شماره نیز با سردبیری هوشنگ عباسی و دبیری  سرویس های مختلف نام آشنای   این عرصه با آفرینه هایی پیرامون: شعر پارسی و گیلکی، نقد، نمایش،داستان و... چاپخش شد.

نقد رضا گویا  در باره ی کتاب اول حسن همایون، خبر جایزه گوگول برای  سهراب رحیمی، شعرهایی از دکتر سلیمانی،گراناز موسوی، لادن نیکنام، زنده یاد کامبیز صدیقی، آریا صدیقی،مهدی ریحانی، شیرکو بی کس، یزدان سلحشور ، در باره ی علی رضا پنجه ای از کوروش جوان روح و....

دو شعر از علی رضا پنجه ای در مجله اینترنتی دو زبانه موج

دو شعر ازعلی رضا پنجه ای در مجله اینترنتی دو زبانه موج : http://mojfarsi.com/%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%87-%D8%A7%DB%8C/

علی رضا پنجه ای:بازنشستگی

توجه!یک آدمی! فکر کرد این شعر است، نه این یک برائت نامه است، هر چیز زیر هم را که شعر نمی گویند؛ وگرنه مادرها همه شعر بودند و پدرها شاعر!

بازنشستگی چیست؟

آزادی از زندان اداره

آزادی از بند ریا است بازنشستگی

آزادی از بند دروغ     سکوت

رها شدن در رهایش است بازنشستگی

رعایت آدمی

بازگشت به  آدمیت است  بازنشستگی

به خود شدن

رعایت خدا

برائت از  عمر و  عاص های زمانه است

                                     بازنشستگی!

1 دی92

"تورا به اندازه ی تو دوست دارم" گزینه اشعار علی رضا پنجه ای تحویل ناشر شد

علی رضا پنجه ای: پیرو خبرهای پیشین در ارتباط با کتاب هایم، پس از تحویل 8 ماهه ی کتاب شعر "کوچه چهرزاد " به انتشارات نگاه، در ماه گذشته کتاب کوتاه های شعرم"عشق همان او یَ م است" ، نیز شعرهای نوبنیادم"دونده ی از خود"در 21 آذر و گزینه اشعارم  (شامل 7 کتاب چاپ شده و 3 کتاب در دست چاپم ) به نام"تورا به اندازه ی تو دوست دارم" که در آبان ماه 92 قراردادش با ناشر منعقد شده بود  پیش از شروع دی ماه امسال به ناشر تحویل شد؛قرار است  سه کتاب اخیرالذکر توسط  انتشارات نصیرا  تا نمایشگاه بین المللی کتاب تهران سال 93 چاپخش شود.



گزینه اشعار


تورا به اندازه ی تو دوست  دارم

علی رضا پنجه ای


zh1p99ywncw0uacolp1.jpg

  1357تا 1392


انتشارات نگاه:کتاب علی رضا پنجه ای" کوچه چهرزاد" برای صدور مجوز به ارشاد رفت

 
کد خبر: 2179535
تاریخ مخابره : ۱۳۹۲/۹/۱ - ۱۱:۳۵
فرهنگ و ادب > ادیبات ایران
انتشار مجموعه «نگاه تازه شعر» با یونیفرم جدید
کتاب‌های جدید مجموعه «نگاه تازه شعر» که توسط انتشارات نگاه چاپ می‌شود، به زودی با یونیفرم جدید چاپ می‌شوند.

به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه «نگاه تازه شعر» که انتشار عناوینش از چند سال پیش آغاز شده است، شامل کتاب‌های شعری از شاعران معاصر کشور است که قرار است به زودی با یونیفرم و طرح جدید وارد بازار نشر شوند.

8 عنوان از این مجموعه آماده چاپ هستند که توزیع‌شان از روزهای آتی آغاز خواهد شد. از این 8 عنوان، 4 عنوان چاپ اولی و 4 عنوان دیگر، چاپ دومی هستند. 4 کتابی که قرار است به چاپ دوم برسند، با نام شاعرشان عبارت‌اند از: «چند رضایی» سروده رضا حیرانی، «و تن فروشی نیست» سروده فریاد شیری، «خواهر خونه» سروده داریوش معمار و «دوست دارم گاهی شاعر نباشم» سروده واهه آرمن.

4 کتابی هم که قرار است به زودی در قالب این مجموعه چاپ شوند، عبارت‌اند از: «از میزم صدای درختی می‌آید» سروده علیرضا آبیز، «دیکته اقلیت» سروده پوریا سوری، «آهوان ملل»‌ سروده علی الفتی و «کافه بامداد» سروده هانا کریمی.

علاوه بر کتاب‌های یادشده، کتاب‌های شعر مریم فتحی و حسن مولایی از این مجموعه، مجوز چاپ را کسب کرده‌اند و کتاب شعر حافظ موسوی نیز باید مورد اصلاح و اعمال اصلاحیه قرار بگیرد. کتاب‌های شعر شاعرانی چون علیرضا پنجه‌‌ای، میثم ریاحی و ابراهیم عادل‌نیا نیز برای گرفتن مجوز چاپ به ارشاد رفته‌اند.

سری جدید فعالیت مجموعه نگاه تازه شعر از پایان بهمن ماه سال جاری آغاز می‌شود و با اعلام فراخوان، پذیرش مجموعه‌های شعر شروع خواهد شد.

علی رضا پنجه ای :سه کتاب از علی رضا پنجه ای توسط انتشارات نصیرا  تا نمایشگاه بین المللی کتاب  تهران

علی رضا پنجه ای به مدیر وب سایت پیامبر کوچک اعلام کرد :سه کتاب از من  توسط انتشارات نصیرا  تا نمایشگاه بین المللی کتاب  تهران در  اردی بهشت سال 93 منتشر خواهد شد.

وی در این خصوص می افزاید: همان گونه که خوانندگان آفرینه هایم، نیز علاقه مندان به ادبیات شعری در اطلاع رسانی دبیر محترم نشر نگاه تازه ی شعر نشر نگاه در وب سایت این انتشارات و خبرگزاری ها خوانده اند، بر اساس اعلام نشر نگاه مجموعه شعرم به نام کوچه چهرزاد برای گرفتن مجوز، ماه هاست به  دایره ی ممیزی کتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی  تحویل شده  و در این چند ماه حسابی  خاک  خورش پر ملات شده است؛ امید که وزیر گرامی دولت تدبیر و امید اهتمامی ویژه بورزند تا  امید رخت بر بسته و تدبیری که 8 سال به خواب ناز بود و درشتی جانشین  شده اش بر تختِ بخت جلوس نماید و کارساز  افتد و جناب جنتی وزیر محترم مربوطه ما را از این افسردگی ناخواسته و لجاجت با فرشته ی الهام رهایی بخشاید و از قدوم مبارک شان دمی  لبخند با لبان مان آشتی نماید.

و اما: خبر خوش  آن که چاپ اولِ سه کتاب شعرم با عناوین: 1-عشق همان اویَ م است _ شامل چامک و  سایر کوتاه های  شعر-، 2-دونده ی از خود_ گونه های نو بنیاد شعرهای دیداری،شعرهای زبان محور و آخرین سروده ها-، هم چنین 3-گزینه ی هفت مجموعه شعر چاپ شده و گزینه ی سه مجموعه شعر در دست انتشارم، توسط انتشارات نصیرا چاپخش خواهد شد، همین گزارش حاکی ست  این کتاب ها که در روزهای اخیر طی سه قرارداد  جداگانه با ناشر،  به امضای طرفین رسیده ، قرار  است  تا  نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در  اردی بهشت93  رونمایی شود.

همین گزارش حاکی ست مجموعه گفت و شنودهای علی رضا پنجه ای، نیز برگردان های پراکنده ی او از  شعر شاعران جهان از دغدغه ها و اولویت های بعدی شاعر است.

شاعر شهر و شالیزار /سه شعر از علی رضا پنجه ای در روزنامه ایران 11 آبان 92

شاعر شهر و شالیزار /سه شعر از علی رضا پنجه ای در روزنامه ایران 11 آبان ۹۲ با یادداشت شمس الدین خاوری  اینجا کلیک کنید: http://www.iran-newspaper.com/1392/8/11/Iran/5500/Page/8/Iran_5500_8.pdf


برش مطبوعاتی

شاعران چند دهه‌اي

شاعر شهر و شاليزار
شمس‌الدين باختري/ علی‌رضا پنجه‌ای/ اوايل دهه شصت بود که شاعري جوان به جمع شاعران حرفه‌اي گيلان و بعد به فاصله کوتاهي، ايران پيوست. در آغاز، هم کلاسيک مي‌سرود هم نو اما دهه به نيمه نرسيده، سمت و سوي شعرش معطوف شد به سويي که رهاورد نيما بود. همزمان وارد حوزه مطبوعات ادبي هم شد. بسياري از کساني که در چهار دهه اخير به نام و آوازه‌اي در شعر رسيدند و البته گيلاني نيز نبودند، انتشار نخستين آثارشان را مديون او هستند. علي‌رضا پنجه‌اي اکنون در چهارمين دهه فعاليت شعري و مطبوعاتي خود هنوز جايگاهي مشخص و درخور، در اذهان عمومي و تاريخ ادبي شعر پس از انقلاب دارد. او از نخستين شاعراني‌ است که به شعر شهرستان اعتبار بخشيد و بي‌آنکه پايتخت‌نشين شود شعرش در پايتخت شنيده و خوانده شد.]

به صداي خاطره*
صدا که نه
آن چه از تو مرا در بر مي‌گيرد
رودخانه اي‌ست
که تا بي‌نهايت جاري‌ست
روان و دوان
صدا که نه
چيزي از تو
اکسيري جادويي
دست مرا مي‌گيرد
تا خيال سرزمين‌هاي همين حوالي بَرَد
به فراموش جمعه بازارها
يا که... راستي
نشد بپرسم
از تو
ديگر براي کدام خروس بازي مي‌جنگد
جينگه جينگه جانت
دريا! دريا! دريا!
توفان خيزتر از تو بود
صدايي
صدايي که از تو گفت
و تو نه هرگز چون او
ليلي! ليلي! ليلي!
تو جمعه بازارها
ساحلِ دريايي که توفان داشت
و جينگه که مي‌جنگيد
رنگارنگي صداي تابلويي از سرزمين سبز شمالي
يکي به سازها و نقاره‌ها فرمان دهد
به گارمون‌ها
ساز دهني‌ها
فرشتگان
که اجزاي صداي پراکنده‌ات را
از آسمان گرد آورند
تو که نيستي شايد
دردهاي غربت ما خيالي شود
آه‌ها خالي
*براي نخستين زاد روز احمد عاشورپور در نخستين سال نبودش


نقش تازه *
پاراگراف اول اين شعر بر سنگ ايستاده مزار زنده ياد حک شد
اين‌گونه که تمام شدي
انگار دنيا
آخرين مسافرش را
از قطار پياده کرده است
کلاه از سر بر مي‌داري
و مقابل ديدگان ما
نقش تازه‌اي از تو جان مي‌گيرد
* براي زنده ياد عباس اميري

يادگاري
اين آسمان و من
آبگيري که
عکس ما را
بر کف ِ خيابان ِ يک روز باراني
قاب کرده است

یک شعرپستال (گلواژه)از علی رضا پنجه ای با نام شام غریبان

آپلود سنتر عکس قشنگ

">شعرپستال شام غریبان

علی رضا پنجه ای:ماه نامه ی ره آورد گیل شهریور و مهر92 منتشر شد

منبع: برای دست رسی اینترنتی به صفحات این نشریه و 100 نشریه ی دیگر با اشتراک سالانه150000 ریال در سایت پایگاه اطلاعات نشریات ایران عضو شوید:http://www.magiran.com/magtoc.asp?mgID=4221&Number=31&Appendix=0&lanf=Fa
ماهنامه ره آورد گيل

ماهنامه علوم انساني(تاريخ)

سال دهم، شماره 30-31، شهريور و مهر 1392

 
مدیر مسسول: دکتر محمد علی فائق/ سردبیر هوشنگ عباسی
مسوول صفحات ادبیات و شعر فارسی :علی رضا پنجه ای
ادبيات و هنر
 زبانِ انديشه (نقدي بر نظرات دكتر رضا براهني)
هومن ربيعي   ص 6
مشاهده متن    [PDF 131KB]    


 تيرداد نصري شاعر و منتقد
مهدي حسين زاده   ص 9
مشاهده متن    [PDF 95KB]    


 ماجراي يك قتل (خوانشِ شعري از حافظ موسوي)
حامد توكلي دارستاني   ص 13
مشاهده متن    [PDF 102KB]    




شعر
 ضياءالدين خالقي، ابوالفضل پاشا، آفاق شوهاني، حميدرضا اقبا لدوست، ليلا فرجامي، مسعود آهنگري، سعيد اسكندري، پريچهر مستمند، مهدي رضازاده صص 15-21
مشاهده متن    [PDF 363KB]    


_________________________________________________________________________________
داستان
 خيس
هادي غلام دوست   ص 22
مشاهده متن    [PDF 64KB]    


 خانه ي خيابان مانگو
ساندرا سيسنروز  مترجم: رضا ستوده ديلمي ص 24
مشاهده متن    [PDF 79KB]    




هنرهاي تجسمي
 تعزيه، فرهنگ عاشورايي (گفت وگو با استاد عنايت الله صمصام بزرگي، تعزيه گردان، تعزيه آرا و تعزيه خوان)
علي صديقي   ص 27
مشاهده متن    [PDF 260KB]    


 اجسام از آنچه در آينه مي بينيد، به شما نزديكترند
كوروش رنجبر   ص 33
مشاهده متن    [PDF 250KB]    


 معرفي عكاس، سيد حسين حدائقي ص 35
مشاهده متن    [PDF 950KB]    


 چاي، گپ، فرهنگ (بار ديگر جشنواره ي استاني تئاتر)
نصير ابرچي   ص 38
مشاهده متن    [PDF 420KB]    




نقد و بررسي كتاب
 نقد و بررسي كتاب جريان شناسي سياسي جنبش جنگل
دكتر فريدون شايسته   ص 41
مشاهده متن    [PDF 218KB]    




فرهنگ و ادبيات گيلكي
 شناسه ي نخستين جايزه ي ادبي « ولگ »
محسن آرياپاد   ص 51
مشاهده متن    [PDF 201KB]    




شعر
 ابراهيم شكري، علي اكبر مراديان گروسي، محمدرضا خيرخواه حسن كياده، محمد ملكي قاضياني، حسين فدايي، زهرا عليزاده، عباس احمدي، هوشنگ عباسي، فريده صفرنژاد، محمد بشري، محسن آرياپاد صص 57-61
مشاهده متن    [PDF 155KB]    




تاريخ
 نگاهي به عوامل و خواسته هاي جنبش دهقانان گيلان در دور هي مشروطه
قربان فاخته   ص 63
مشاهده متن    [PDF 558KB]    




ميراث فرهنگي و مردم شناسي
 از جشن سده تا جشن آتش در گيلان و مازندران
جهانگير داناي علمي   ص 72
مشاهده متن    [PDF 494KB]    


 آثار تاريخي فراموش شده ي روستاي رينه ي رضوانشهر
دكتر ولي جهاني   ص 75
مشاهده متن    [PDF 495KB]    


 جستاري در جامعه شناسي سياسي: قدرت، مشروعيت، اقتدار
عباس نعيمي   ص 79
مشاهده متن    [PDF 117KB]    


 انواع معشوق در شعر حافظ
دكتر ولي دژآباد   ص 93
مشاهده متن    [PDF 125KB]    


 روابط اجتماعي در فضاهاي عمومي شهر
مجيد حسيني نثار   ص 99
مشاهده متن    [PDF 130KB]    


 باورداشت هاي گالش ها در مورد اجنه
ايرج هدايتي شهيداني   ص 103
مشاهده متن    [PDF 126KB]    


 ريشه يابي ضرب المثل ها
سيد مهدي ميرصالحي   ص 106
مشاهده متن    [PDF 84KB]    




گزارش ها و رويدادهاي فرهنگي
 درگذشت حسن سراج زاهدي، مترجم گيلاني/ همايش شعر « شالي زار »/ بزرگداشت زنده ياد استاد فريدون پوررضا ؛ بازتاب: موسيقي ديارمان را چه مي شود؟ صص 108-110
مشاهده متن    [PDF 141KB]    






 كتاب ها و نشريه هاي رسيده ص 111
مشاهده متن    [PDF 276KB]    




سلامت
 حكايت پزشك و بيمار
دكتر محمدعلي فائق   ص 114
مشاهده متن    [PDF 60KB]    


 آن چه كه براي خود مي پسنديم، از ديگران دريغ نداريم
دكتر نصرت اله آصف پور   ص 115
مشاهده متن    [PDF 76KB]    


 موضوع خون ريزي هاي گاسترو انتيستينال
دكتر عبدالحسين صابر   ص 116
مشاهده متن    [PDF 103KB]    


 يادداشت هاي يك پزشك
دكتر عبدالرضا دزفولي   ص 118
مشاهده متن    [PDF 86KB]    


 اهدا تخمك
دكتر سعيده صدري   ص 121
مشاهده متن    [PDF 142KB]    


قيمت: 35000 ريال
تاريخ انتشار: 10/7/92
تلفن: 3222889 (0131)

علی رضا پنجه ای: قرارداد عشق همان اویَ م است با نشر نصیرا بسته شد

امروز 7  آبان 92 است و  طی قرارداد مکتوبی  که به امضای جناب بابک  اباذری مدیر انتشارات نصیرا و من  رسید قرار شده تا پیش از اردی بهشت سال 93(نمایشگاه بین المللی کتاب تهران)  مجموعه چامک و کوتاه های شعرم با عنوان" عشق همان اویَ م است" منتشر شود.شایان ذکر آن که:جناب اباذری که خود پیش از ناشر بودن شاعر هستند، بر رعایت حقوق شاعران حرفه یی تاکید  دارند. امید که این انتشاراتی خانه ی بی ریای باشندگان فلم این کهن بوم و بر باشد.  آمین.

یک چامک تازه از علی رضا پنجه ای در سایتWww.panjeei.ir


چامک:


مشق کن
خود باشی!
                          28مهر92 

                                             علی رضا پنجه ایAlireza panjeei poet&journalist


روزنامه آرمان ص9  -17  مهر92:در قسمت دوم مصاحبه با  علی رضا پنجه ای: شعر باباچاهی پایبندی به برخی سن

روزنامه آرمان ص9 -17 مهر92:در قسمت دوم مصاحبه با علی رضا پنجه ای: شعر باباچاهی پایبندی به برخی سنت ها است
توضیح این که مصاحبه کننده طی پیامکی اعلام داشته : بخش هایی از مصاحبه بدون اطلاع اینجانب توسط نشریه حذف و برخی ویرایش شده است.کاستی های یحتمل دستوری و گسست ها در چند جا ی متن هم از این روست.
نام های :عفت کیمیایی، رقیه کاویانی،گیتی خوشدل، منیره پرورش، رزا جمالی بنفشه حجازی و.. از قسمت پاسخ به پرسش در باره زنان، حذف شده است و پاسخ در باره رضا براهنی و سیمین بهبهانی و غزل نویسان پست مدرن و...

علی رضا پنجه ای:

شعر باباچاهی پایبندی به برخی سنت‌های مشترک است
 

محمد مهدی پور/ بخش پایانی
 
http://armandaily.ir/Modules/Main/NewsCrop.aspx?News_Id=55755&V_News_Id=

در بخش نخست از گفت‌وگوی علیرضا پنجه‌ای که در صفحه پیشین ادبیات روزنامه آرمان به چاپ رسید، جریان‌های شعر در دهه‌های 40 تا 70 و برخی ویژگی‌های آن اشاره شد: « شعر ما در دهه ۴۰ در کنار چهره شدن بزرگان شعر، شعر حجم و موج نو و شعر دیگر را با خیل شاعران بزرگ و مدرنش به شعر ما افزود که برآیند چاپ آثار و آرایشان ذهن و زبان شعر امروز ما را پی انگیخت. شعر دهه ۶۰ هم شعر دوره گذار بود از شعری با آن همه تجربه‌های متنوع زیبایی‌شناسانی شعر رایج زمان، شعر مدرن و پیشرو و البته در مقابل شعر سیاسی و آرمانی. در دهه ۶۰ شعر ما مشغول سبک سنگین گذشته بود و برنامه ریزی برای شعر سال‌های دهه ۷۰». در بخش دوم اما بیشتر از شعر دهه هفتاد پرسیده‌ایم که خواهید خواند:

ما در نیمه اول دهه هفتاد با شعرهای شاعرانی همچون رضا چایچی (بی چتر بی چراغ)، کورش همه خانی (سکوت با نگاه شما فرو می‌ریزد)،ضیاءالدین خالقی و... روبه‌رو هستیم.آیا شعر این شاعران در حوزه شعر دهه هفتاد صورت‌بندی می‌شود؟

این‌ها به همان اندازه دیگرانی که نام بردید اثر چاپ کردند. حالا یکی کمتر و یکی بیشتر. اما چون وجه درویش خصالی‌شان بیشتر بود، کمتر مطرح شدند وگرنه عرض کردم؛ این قطار با کوپه‌های عدیده و مسلسل گونه در حرکت بوده است. بسا کسانی که در محافل استان‌ها مطرح شدند و کمتر رسانه‌های مرکز سراغ شان رفته اند. ببینید با آدمی مانند ضیایی که چند کتاب متفاوت شعر اشیا چاپ کرده کلی مصاحبه و نقد می‌شود اما در کارگاه خانه فرهنگ خودمان بسیاری از علاقه‌مندان به شعر او را نمی‌شناختند یا م. موید را، مهدی ریحانی، یا جوزی که در جوانی شروع کرد به خط زدن و ویرگول گذاشتن کنار لبخند و صورت معشوق و بسی از او تقلید کردند حتی بزرگان! و البته او بین جان وجانان یکی را انتخاب کرد و مدت هاست که خود را از شعرگفتن دور داشته است و سلحشور که در حلقه شاعران گیلانی هنوز به جست‌وجوی زندگی و شعر به تهران نرفته بود و هنوز در هوای شعر حلقه رشت نفس می‌کشید و لابه لای شعرش می‌شد به تاثیر از ذهن و زبان رگه‌های شعر زادبومی رسید. سلحشور جایزه نخستین کتاب شعر کارنامه را گرفت، البته صدیق هم همراه چند تن دیگر خود را به این جایزه رساند. نجدی اما برای یوزپلنگانش در داستان جایزه گردون گرفته بود و هنوز در محافل شعری گیلان و البته نشریاتش مطرح بود. اما گفته باشم به صرف وجه معلمی شعر و این شعر و آن نظریه من نمی‌توان شعر یک دوره را در مونوپل خود دانست.این مناسبات بیمارگون یکی اش به سبب نقاط تاریک بررسی تحلیلی شعر ما در تمام دوره هایش است.

از آنجا که در نیمه اول دهه هفتاد شعر شاعران زن دهه هفتاد در شعر شاعرانی مانند: شیوا ارسطویی،نازنین نظام شهیدی، اعظم شاه بداغی و..ظهور می‌کند.از این رو می‌خواهم در مورد جایگاه شعر زنان در دهه هفتاد برایمان صحبت کنید.

اشاره شما به چند اسم، البته می‌تواند حق برخی را ضایع کند خاصه از اول مصاحبه چنین رویه رخ در رخی پیش گرفته شده و من اصلا با این شیوه مخالفم، ولی به احترام دیدگاه تان که لابد لااقل برای شما کسانی این اسامی را بولد کرده‌اند پاسخ می‌دهم. این عزیزان فقط نبودند،شما شعر سال‌های 70 را بدون نام بردن از ساری،گراناز موسوی، رویا تفتی،آزیتا قهرمان، نسرین جافری و ... با پوزش از ارجمندانی که در این کوتاه دم در حافظه ندارم اما روی نام یکایک شان صحه می‌گذارم نمی‌توانید به نقد بکشید. حتی جوان ترهای سال‌های شعری دهه 70 با بد و خوب شان و هر یک چه با 50 سهم چه یک سهم در این روند تاثیر گذاشته‌اند . در چنین مواقعی حق، چه بسا کسی که از خیلی از این نام‌های شما و من برحق تر باشد اما چون در روح مصاحبه ماهیتا پژوهش نیست که دقیق و مستند صحبت کند و به جنبه برانگیزانندگی برای تامل و تفحص بیشتر بسنده می‌شود، ممکن است همین کاستی شائبه ایجاد کند و برخی را که حق کمتری دارند به واسطه فعالیت بیشتر رسانه‌ای، چه بسا بیش از سهمشان در جریان سازی شعر مطرح شوند که البته همین جا گفته باشم نام بردن یا مصاحبه بیشتر کردن با کسی دال بر نخبگی اش نیست؛ بلکه نشان بضاعت و میزان آشنایی مصاحبه کننده‌ها با اشخاص دارد و لا غیر.

مطمئنا همه این دوستان که شما ذکر کردید شاعران تاثیر گذاری بوده‌اند و بنده هم با همه این دوستان آشنایی کامل دارم واینکه اگر اسم کسی در جریان سوالات ذکر شد یا کسی از قلم افتاد تعمدی در کار نبوده است چون امکان ذکر اسم تک تک افراد در سوالات امکان پذیر نیست و روند مصاحبه هم به همین گونه است وهیچ جانبداری خاصی از شخص یا گروهی مطرح نیست.

منظور منم همین بود که این بیشتر به‌خاطر بضاعت مصاحبه است که امکان آوردن اسم تمام افراد در آن نیست.

اگر اجازه بفرمایید به شعر دهه 70 در نیمه دوم دهه مذکور بپردازیم.بنابراین اگر ممکن است در باره شعرهای شاعرانی مانند :محمد آزرم،علی قنبری،بهزاد خواجات و ..که به طور کلی شعرهای شاعران مذکور در نیمه دوم دهه هفتاد مورد توجه قرار گرفت، صحبت کنید.

درست است ما قاسم آهنین جان را هم از جنوب داشتیم،علی آمخته نژاد هم بود، بعدها موسی بندری هم که چند کار درخشانش را به من سپرد و من پس از یک آشنایی حضوری با او در سال 75 در رشت و شنیدن شعرهایش دریافتم که همه شعر این مرز وبوم نزد ما نیست من شعرهایش را در مجله گیلان زمین چاپ کردم و افتخار هم می‌کنم، نامش بیشتر سر زبان‌ها افتاد. چنانکه افتخار می‌کنم به انتخاب شعر نام تمام مردگان یحیی ست بهترین اثر شاعر نامدار منظومه‌ها سپانلودر زمان جنگ که همراه با مصاحبه‌ای در ویژه هنرو ادبیات کادح چاپ کردم.آن موقع اینترنت نبود و باید برای طرح پرسش هایت کلی کتاب و نوشته در باره آن شاعر می‌خواندی و آگاهی از چند و چون یک شاعر زحمت بسیار داشت.! من پس از شماره اول ویژه هنرو ادبیات کادح به عنوان سردبیر دیگر نبودم و ویژه‌ها با سرپرستی صالح پور و زیر نظر شورای نویسندگان که من و صالح پور و بهزاد عشقی در می‌آمد هر یک هم مسئول مستقیم سرویس‌های تخصصی خود بودیم.در خانه هم تلفن نداشتم، برای صحبت با او در باره مصاحبه زنده یاد صالح پور گفتم به او زنگ زد و البته یک پرسش هم او افزود که چرا در فیلم شناسایی بازی کرده است؟ ببینید این که یکی برای نمونه هر ماه چند اثرش در همین روزنامه آرمان چاپ شود و چون آرمان پر مخاطب است پس نتیجه بگیریم که طرف نخبه است. نه این طور نیست؛ برای نمونه اگر نام من در انتخاب کتاب شعر توسط مجله تجربه نیست شما نباید فکر کنید پنجه ای را به حساب نیاورده اند، نه از من خواستند،اما من طی یادداشتی برای مجله تجربه نوشتم که چرا در انتخاب کتاب شعر سال جدید شرکت نمی‌کنم. چون نمی‌شد در این انتخاب داور خوبی بود، چون داوران به همه کتاب‌های منتشر شده دسترسی نداشتند چون در قاعده توافق نبود. من رای ندادم تا در بی عدالتی جای نگیرم.

نظرتان درباره جریان موسوم به غزل پست مدرن که توسط افرادی نظیر:سید مهدی موسوی،هادی خوانساری،محمد سعید میرزایی و. ..دردهه 70 پیش کشیده شد؛که به نظر می‌رسد نه تنها ریشه در شعر پست مدرن فارسی نداشت بلکه ریشه در شعر مدرن فارسی هم نداشت و حتی با شعر کلاسیک فارسی هم نسبتی بر نمی‌ساخت و بدین سبب جریانی فاقد هویت ادبی و هنری محسوب می‌شود چیست؟

تلاش برای نو شدن ستودنی است،هرچند نمونه‌های مردمی و پابلیکی مانند بهبهانی و یا بهمنی یا جوان‌تر‌های مورد نظر شما، اما من پس از انقلاب نیما، روی آوردن به هر نوع قالب گذشته با هر گرایش و محتوایی را مانند شنا در دریا و سپس در استخری شیک! می‌دانم. چه قهرمان‌های شنایی در دریای کاسپین غرق شده‌اند چرا که شنا در دریا با استخر از زمین تا آسمان توفیر دارد. که هر چند عکس دریا بر دیواره اش به صورت دکور باشد و بتوان در عکس طوری وانمود کرد که کنار دریا هستی و پاهایت توی دریاست! در باره غزلیات خانم بهبهانی هم من در 30 سالگی در مصاحبه‌ام با صفحه ادبیات کادح توسط بهزاد عشقی چنین نظری ارائه داده‌ام.

در مورد کارکرد نظریه و نقد ادبی در شعر دهه 70 چه نظری دارید؟

یکی از آسیب شناسی ها، عزم شاعران برای این بود که بر اساس تئوری شعر بگویند .اصلا جانم برایتان بگوید: در سال‌های شعری دهه 70 بیش از شعر، نظریه تاخت بر داشته بود و شاعران نوآمده دغدغه شان گوی سبقت بردن از هم در تئوری خوانی بود و جالب آنکه نوشته هاشان هم متاثر از زبان ترجمه برای بیان ناگزیر برخی مفاهیم نارسا بود و از جوهره فارسی نویسی بسیار دور مانده بود.

نظرتان در مورد ارتباط شعر دهه 70 با نظریات نیما یوشیج درباره شعر و شاعری چیست؟

نیما اما معلم بزرگ شعر زمانه ماست، من نظرات نیما را برجسته تر می‌بینم، و او را منبع الهام هر جریان نویی در شعر می‌دانم. البته بافت سنتی جامعه و شعر ما اجازه نمی‌داد نیما شعر را آن طور که دریافته دگرگون کند،نیما بسیار زود فهمید باید با اعتدال انقلاب
شعری اش
را پیش ببرد.

و رابطه شعر دهه شصت و شعر دهه هفتاد چیست؟

همان طور که گفتم شعر سال‌های 60 شعر دوره گذار است و خاصیت این دوره انتقالی‌ا ست. بدون سال‌های دهه 60 فکر شعر سال‌های دهه 70 را از ذهن تان بیرون کنید.توضیح بیشتر را در این خصوص به پاسخ بالا ارجاع می‌دهم.

به نظر می‌رسد برخی شاعران دهه 60 مثل سید علی صالحی،مسعود احمدی و شمس لنگرودی نسبت به شعر دهه 70 نظر موافقی ندارند و به بسیاری از پیشنهادهای شعر دهه هفتاد توجه نمی‌کنند و از آنها سود نمی‌برند با این حال شعر دهه 70 در دهه 80 (به‌ویژه در نیمه اول دهه مذکور) در شعرهای شاعرانی مثل ناصر پیرزاد، کوروش کرم پور، محمد آشور و... ادامه می‌یابد و به امروز(شعر دهه نود) وصل می‌شود.با این همه به نظر شما چرا برخی شاعران دهه شصتی مثل شمس لنگرودی،حافظ موسوی و شاعران دنباله رو دهه 80 مانند گروس عبدالملکیان،مهدی مظفری ساوجی،داریوش معمار و... از شعر دهه هفتاد بهره نمی‌برند؟

من چنین اعتقادی ندارم. این مطلق اندیشی از کجا آمده است؟ نظر مگر می‌شود نداشته باشند؟ منتها نظرشان با برخی نوآمدگان یکی نیست. البته اگر شاعری از شعر دوره‌ای الهام نمی‌گیرد و از شعر دوره‌ای دیگر اشکالی ندارد.در شعر باید به دنبال گونه‌های متفاوت باشیم و اجازه دهیم هر ژانری مطرح شود چرا شاخصه‌های عالی اش جذب و زوائدش دفع شدنی است. در مسعود احمدی من دغدغه‌های البته نه ژورنالیستی که جریان‌های دیگر شعری که در سال‌های 70 مرسوم بود را دیده ام. مصاحبه‌ها و همچنین میزگردهایی هم در نشریاتی که دبیر شعرشان بود.رفتار دیگری هم با اشیا دارد که ژانرش را از ایرج ضیایی جدا می‌کند. راستی چرا سراغ شاعر شعر اشیا ایرج ضیایی کسی نمی‌رود تاثیر او بر شعر ما از دهه 70 با انتشار حرکت ناگهانی اشیا غیر قابل انکار است.کتاب اخیرشان هم این پرنده ازدوره سلجوقیان آمده است نیز فضا و روح سفرنامه نویسی را به شعر ما پیشنهاد داده و توسط نشر چشمه منتشر شده است. البته شمس به شعر تصویرگرای عاشقانه که از ارائه‌های ساده تر بهره می‌برد سوق می‌یابد و خیلی پیش تر از او سید علی صالحی به شعر گفتار روی نموده که برپاشنه ارائه‌های ساده روایی و گفتاری (دکلماسیون)در چرخش است.حال همه ما خوب است، اما توباور نکن قطعه‌ای از شعر مورد نظر او موسوم به گفتار است که زبان زد شده است! با شعر بقیه شاعران ارجمند نیز آشنایم و چون در باره شان یا صحبت کرده‌ام یا نظراتم در مصاحبه علی حسن زاده برای خوانش هست صرف نظر می‌کنم.

ازجایگاه شعر علی باباچاهی در دهه هفتاد حرفی نمی‌زنید؟

باباچاهی شعر خود را در فرم دگرگون کرد و ژانر شعری اش منحصر ماند والبته برخی که به کارکرد زبانی شعرش دراین دهه نزدیک شدند، سوختند. باید بگویم در مفصل شعری باباچاهی پایبندی به برخی سنتهاهرچند با دلمشغولیهای متفاوت- مشترک است که در یک فرصت مناسب باید به چالش آنها بنشینیم. اما با همه اینها نمی‌توان شعر را معطوف به فرد یا گروه معدودی دانست. قضیه نیما یک انقلاب بود نه یک موج و جریان.

به باور شاعران و منتقدان دهه 90، شعر دهه 90 در ادامه شعر دهه هفتاد ادامه می‌یابد بنابراین در پایان این گفت‌وگو خواهشمندم درباره جایگاه گونه‌های مختلف شعر دیداری که توسط شاعرانی همچون :علی رضا پنجه‌ای (شعر توگراف)،مهرداد فلاح(خواندیدنی) و محمد آزرم(شعر عکس) برای مخاطبانتان صحبت کنیدمطرح و بسط داده شده است

جهان دارد در بهره از سخت افزار‌ها و نرم افزارهای دیجیتالی شتابناک پیش می‌رود، در آینده از شعر دیجیتال که من در نخستین سال دوره ریاست جمهوری پیشین در نمایشگاه کتاب آن را معرفی کردم و البته پیش تر آن را در ویژه و روزنامه گیلان امروز و وبلاگم منتشر کرده بودم نیز دیگرشعرهای دیداری بیشتر استفاده کاربردی خواهند کرد. حتی امروزه در شعرهای زبانی نیز پاره‌هایی از عناصر دیداری دیده می‌شود. دانشگاه‌ها هم در سال 90 روی شعرهای من، دکترطاهره صفارزاده، هوشنگ ایرانی، کیومرث منشی زاده و مزدک پنجه‌ای در مقطع فوق لیسانس دو پایان نامه را پذیرقته که یکی در همایش بین‌المللی دانشگاه علامه توسط خانم مونا نصیبی و دکتر اسماعیل زاده مورد سخنرانی قرار گرفت و برگزیده همایش نیز شد.با همه این تفاسیر می‌توان حقوق دیگران را نادیده گرفت و گفت: فکر می‌کنم من وفلاح و مزدک سه تنه داریم جور شعر دیداری را می‌کشیم و آزرم سرگرم مبانی نظری است بیشتر.در هر حال شعر دیداری یادگار نیاکان حجری ماست که نیازها و احساسات شان را بر دیواره غارها حک می‌کردند.به نظر من در آینده ازانواع شعر دیداری بسیار خواهید شنید

روزنامه آرمان17 مهر92 ص9


منبع: http://armandaily.ir/?News_Id=55755 

محمد مهدی پور /در گفت و گو با علی رضا پنجه ای قسمت اول//قطاری پر از کوپه های تسلسل

روزنامه آرمان  ۱۵ مهر ۹۲ ص ۹ /محمد مهدی پور/در گفت و گو با علی رضا پنجه ای/ فسمت اول/قطاری پر از کوپه های تسلسل

 

 

 
قطاری پر از کوپه‌های تسلسل
 
محمد مهدی‌پور
                                                                  قسمت اول

علیرضا پنجه‌ای با انتشار آثارش از دهه ۶۰ یکی از شاعران، منتقدان، نظریه پردازان و روزنامه‌نگاران ادبی در دهه ۷۰ ایران بوده است؛ نظرات او در باره شعر معاصر و به‌ویژه شعر دیداری که در اغلب روزنامه‌ها انعکاس داشته‌است. افزون بر این سردبیری نشریات ادبی چون «ویژه هنر و ادبیات کادح»، «گیلان زمین»، «گیله‌وا ادبی» و «روزنامه معین» را نیز در کارنامه خود دارد. تا به امروز «آن سوی مرز باد»، «برشی از ستاره هذیانی»، «عشق اول»، «پیامبر کوچک» و «شب هیچ وقت نمی‌خوابد» از مهم‌ترین کتاب‌های دیداری و زبانی شعر او به شمار می‌آیند که به چاپ رسیده‌اند. پنجه‌ای از دهه 60 علاوه بر تاثیر بر جوانانی که در دهه 70 فعالیت کردند، در معرفی چهرهای جوان در شعر، ادبیات و روزنامه‌نگاری بسیار کوشیده است، به همین خاطر به سراغ علیرضا پنجه‌ای رفتیم تا با او درباره خوانش متفاوتی که از شعر دهه هفتاد دارد گفت‌وگو کنیم؛ هرچند من در بسیاری از موارد با ایشان موافق نیستم ولی به دلیل کتبی بودن گفت‌وگو امکان دیالوگ و واکاوی نظرات ایشان وجود نداشت.

شما یکی از چهره‌های تاثیرگذار شعر دهه۷۰ محسوب می‌شوید، درباره چگونگی شکل‌گیری شعر دهه 70 به‌ویژه از نیمه اول دهه مذکور چه گزارشی دارید؟ به عبارت دیگر می‌خواهم بدانم شکل‌گیری شعر دهه 70 را چگونه تبیین می‌کنید؟

ژوزه ساراماگو می‌گوید: منشا اشتباهات ندانستن نیست، بلکه اعتقاد کورکورانه است. بخش اعظمی از گفت و شنودهای رسانه‌ها با من از دهه هفتاد برای روشنگری پیرامون این مهم بوده است: بازیافت واقعیت به نیت نزدیک شدن به حقیقت. هر چند غیر ممکن می‌نماید، چرا که برخی از نوآمدگان، زحمت بازیابی آرا و خوانش اشعار شاعرانی که شعرشان در دهه ۷۰ چاپ شده را به خود نداده‌اند و در پی نام‌های مطرح شده ژورنالیستی هستند. دوستان واقعیت چیز دیگری است؛ من لااقل بیش از ده مصاحبه در مورد شعر موسوم به دهه ۷۰ داشته‌ام که برخی شاعران نوآمده دهه ۷۰ نگران ناکامی در مطرح شدن خود سعی در قلب واقعیت داشتند. شما در آرشیو سایت پیامبر کوچک
Www. panjeei. ir اگر جست‌و‌جو کنید در خواهید یافت که من چه‌اندازه انرژی برای بازیابی حقیقت گذاشته‌ام، بنابراین هویت جعلی دیر یا زود افشا می‌شود. هم از این رو به شما دوست جویای حقیقتم و مخاطبان فرهیحته روزنامه مورد علاقه ام-آرمان- باید بگویم‌‌ همان‌گونه که آسیب‌شناسی شعر دهه ۵۰ سیاست زدگی‌اش بود، نباید از یاد ببریم که از سوی دیگر در کنار آن آسیب، شعر ناب با هدایت زنده یاد آتشی و شعرهای درخشان شاعران نوگرای آن زمان که بیشترشان جنوبی بودند به راه‌انداخته شد و البته شعر ناب تاثیر خود را بر روند شعر نو فارسی گذاشته است. خوب بودن پرداختن به این نحله‌ها و واکاوی و بازیابی دقایق شعر نو پس از نیما خواهد توانست نتایج پر ثمری در بررسی و تحلیل دقیق جریان‌های مختلف شعری برای علاقه‌مندان بررسی و تحلیل شعر در گذر زمان به بار آورد البته از دریچه زبانی بی‌حب و بغض و هوشمند که نه به شعر رایج بسنده مانده و نه از شعر پیشرو پس بنشیند. شعر ما در دهه ۴۰ هم در کنار چهره شدن بزرگان شعر، شعر حجم و موج نو و شعر دیگر را با خیل شاعران بزرگ و مدرنش به شعر ما افزود که برآیند چاپ آثار و آرایشان ذهن و زبان شعر امروز ما را پی انگیخت. شعر دهه ۶۰ هم شعر دوره گذار بود از شعری با آن همه تجربه‌های متنوع زیبایی‌شناسانه شعر رایج زمان، شعر مدرن و پیشرو و البته در مقابل شعر سیاسی و آرمانی. در دهه ۶۰ شعر ما مشغول سبک سنگین گذشته بود و برنامه‌ریزی برای شعر سال‌های دهه ۷۰. بنابراین این مهم خلق الساعه نبوده و دارای یک پیشینه ۱۰۰۰ ساله درخشان شعر پارسی و صد ساله شعر نو با همه فراز و فرود‌هایش بوده است. شعر در واقع هر چه را که می‌باید کنار بزند زده و هر آنچه باید حل کند را در خود حل کرده است. شعر در دهه ۶۰ به واسطه فضای جنگ و مسائل مبتلا به آن، با آرمان‌گرایی بیشتر همراه بود و همین شرایط سبب شد که در شعر شاعران شاخه‌های جدیدتری پدید آید. شعر ۷۰ مرهون جریان باریک بین و ادغام و در هم ریزی برخی تئوری‌های نظریه‌پردازان ادبی و زبان‌شناسان و فلاسفه معاصر بوده از فوکو تا لیوتار، بارت، سوسور، پل ریکور و ویتگنشتاین و... آثار براتیگان و... بگیر تا شعر بیدل که قریب ۲۰ سال پیش هم در این خصوص گفته بودم و شعر سپهری، رویایی، احمد رضا احمدی و نظرات براهنی که از شعرش البته جداست.، من و نجدی و سعید صدیق هم که دست و دل بازیمان در مهمان نوازی شهره عام و خاص ادبیات بودیم چه از نوآمدگان و چه همولایتی‌ها بگیر تا از هر کجای وطن، بسیار در دسترس بودیم! اما این‌ها را برایتان بگویم که شما با مجموعه بهترین و مترقی‌ترین و صاحب سبک‌ترین شاعران و نظریه پردازان قادر نخواهید بود بنیان شعری را با طراحی از پیش پی افکنید چرا که شعر هنری خلق‌الساعه است و تدبیرناپذیر! شعر راه خودش را می‌رود.

برخی برای بهزاد زرین‌پور در نیمه اول 70 با انتشار مجموعه شعر «ای کاش آفتاب از چهارسو بتابد» نقش مهمی قایلند، به طوری که ازتاثیر شعر زرین‌پور بر شعرهای شاعرانی نظیر علی عبدالرضایی و مهرداد فلاح حرف می‌زنند.با این حساب شما شعر زرین‌پور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سندیتی برای اثبات این تلقی نیست. شعر آقای بهزاد زرین‌پور در برخی پاره‌ها تلاش‌های خوبی نشان می‌داد اما ایشان در آن زمان به عنوان نوآمده مطرح بود، و علت حمایت یکی از نشریات از وی هم بخاطر بکر بودن هویت او بود که دارای شعرهای عینیِ متفاوت تری نسبت به هم سن وسالان خود بود. در چنین وضعیتی حتی آن جمله «بیماری روانی دارد این آب» هم به جز یک کاریکلماتور معمولی کارکرد زیرکانه‌ای در شعر نداشت. نگاه کنید به کاریکلماتورهای زنده یاد پرویزشاپور، خواهید دریافت که معیار‌ها چگونه خواهد بود و شاملو چرا هرگز آن‌ها را شعر ندانست. شعر خطی، روایی و عینی –تصویری این نوآمده مستعد توانایی
جریان‌سازی نداشت، بهترین قسمت‌های کتاب ایشان چون «شعر خرمشهر و تابوت‌های بی‌درو پیکرش» معیارهای زیبایی‌شناسی ویژه‌ای بر نمی‌تابد. کافی است نگاه کنید به شعر شاعران زبان محور آن زمان تا به نادرستی بودن این ادعا‌ها پی برید. من هرگز نخواسته‌ام مانند برخی تنها بروم ماهی خودم را ازرودخانه شعر بگیرم، من دلم برای این نگاه سطحی ژورنالیستی – خام و ناپخته می‌سوزد. البته نبود آدم‌های جریان ساز و آگاه که خود را مصروف ادبیات و هنر کنند در راس رسانه‌ها از مهم‌ترین دلایل آسیب‌شناسی فقدان معیاری برای ممیزه سره از ناسره است. به راستی شعری که دهه ۴۰ را پشت سر گذاشته آیا به ادعاهایی یکجانبه برخی که فقط به خود معتقدند گوش باید داد. ما وامدار ۱۰۰۰ سال شعر فارسی هستیم. بزرگان ما کم نیستند؛ باید در مواجهه با آن سخن نو در چنته داشته باشیم. با همین شعر‌ها مگر برای همیشه می‌خواهیم پرونده شعر در این سرزمین را ببندیم؟ یکی می‌خواهد به نقد بی‌رحمانه و بی‌حب و بغض شعر پس از نیما بنشیند، یعنی شعرهای شاعران مطرح هر دوره را به چالش گیرد و محافظه کار هم نباشد. کسانی مانند شفیعی کدکنی البته کمی مهربان‌تر با آثار نو و نوبنیاد یا محمد حقوقی، مشیت علایی، لادن نیکنام و نه البته دکتر براهنی که برآیند نقد‌هایش در طلا در مس برعکس شد و خود، راه کسانی را رفت که نقدشان می‌کرد. نگاه کنید به «بچه بودای اشرافی»! در باره زنده یاد سهراب سپهری. شعری که نیما آن را از هزار سال سنت و درجا زدن رهانید و در دهه ۴۰ شاملو، فروغ، شاعران بزرگ موج نو و شعر حجم و شاعران شعردیگر و شعر دیداری چون طاهره صفارزاده، رویایی، احمدرضا احمدی، اخوان، آتشی با اسب سپید وحشی و عبدوی جط را داشته است. چگونه در دهه‌ای که شاعرانی چون شاپور بنیاد و کلاهی اهری و ایرج ضیایی و مسعود احمدی و شمس لنگرودی با برخی شعرهای تخیلی لبخند چاک چاک در آن شعر داشته‌اند. و حتی جوانانی مانند موسی بندری و آمخته‌نژاد که بی‌سر و صدا شعر گفتند، به ناگاه بیاییم فقط تیزهوشان ۸-۷ نفره را در دهه ۷۰ معرفی کنیم. نگاه سطحی‌تر از این نمی‌شود. فلاح اگر چه در اوایل دهه ۷۰ آفرینه‌هایش کمتر جدی گرفته می‌شد اما در شعر ۷۰از جمله نوآمدگانی بود که زحمت کشید و از امثال زرین پوربسیار پر مایه‌تر و سر‌تر بوده است. نباید از هوش شعری عبدالرضایی هم بگذریم، راستش باید بگویم که افراد مورد نظر، بیشتر مصرف کننده شعر بودند تا تولید کننده آن. در دوره‌های شعری همیشه درویش خصالانی هستند که شعرهای تاثیر گذاری گفته‌اند و آن را به حافظه تاریخ وا نهاده‌اند و دنبال تاریخ سازی برای خود و آثارشان نبودند. شعر مانند قطار پر از کوپه‌های تسلسل است که در کلیت می‌شود آن را قطار نامید. البته فقط فلاح بعد‌ها در شعر مصور، گونه‌هایی از خط و نقاشی سنتی را در هیات ژانرجدید کانکریت ارائه داد و پیش‌تر البته شعرهای جسته – گریخته خوبی هم داشته است. اما هیچ شاعری به‌اندازه رویایی بر شعر دهه ۷۰ تاثیر نگذاشت و در حوزه ترویج نظرات جدید به لحاظ آگاهی و هوشمندی می‌توان از براهنی نام برد. در واقع شعر موسوم به 70 ترویج برخی پاره‌های درخشان شاعران طراز اول شعر نو، کاریکلماتور، جریان شعرحجم، موج نو، شعر دیگر و شعر ناب است.

رابطه شعر علی رضا پنجه‌ای و شعر دهه 70 را چگونه می‌بینید؟ و با توجه به اینکه مهرداد فلاح (در بهترین انتظار)، علی عبدالرضایی (تن‌ها آدم‌های آهنی در باران زنگ می‌زنند) وابوالفضل پاشا (از آن همه دیروز) شعر‌هایشان را در ابتدای دهه 70 تولید و عرضه کردند، می‌خواهم بدانم شما شعر شاعران مذکور را در شکل‌گیری دهه 70 تا چه‌اندازه موثر می‌بینید.

به گواه مصاحبه یزدان سلحشور با من در روزنامه ایران در آغاز دهه ۸۰، شعر من از نخستین شعرهای پیشنهاد‌دهنده در دهه ۷۰ بود،. منتها ما هوچی‌گر نبودیم و چندین نشریه ادبی سراسری از رشت منتشر می‌شد که شاعران جنوب و مرکز و شرق و غرب را مورد حمایت خود قرار داده بود. من خودم گیلان زمین را منتشر می‌کردم، علی صدیقی و صالح‌پور هم چند ویژه نقش قلم و گیله وا را و چندین جنگ هم از سوی دوستان دیگر. شما می‌توانید در گیلان زمین نمونه‌های درخشان شعر معاصر را در دهه ۷۰ ببینید؛ اما در این میان هرگز به بدلکاران اجازه خود نمایی ندادم. من خود مشوق نخستین بارقه‌های شعر اشیا توسط ایرج ضیایی بودم به گواه اذعان ایشان در مصاحبه یزدان سلحشور با او در روزنامه ایران. و آثار اکسیر و بچه‌های آستارا و.... را! اما وقت داوری، تنها شعرهایی که نمی‌دیدند این شعر‌ها بود و تنها اشاره به نشریات کم پیمانی که کار‌هایشان را چاپ می‌کرد داشتند. در حالی که مطرح‌ترین شعرهای شاعران در نشریات گیلان چاپ می‌شد. شعرهای من در تداوم شعر پارسی و شعر نوست. شعر من جزئی از اجزای متشکله شعر زمانه ماست. کم و بیش تاثیر پذیر و
تاثیر گذار. بی‌کم و کاست. در باره من و من‌های دیگر تاریخ اگر شایسته باشیم، می‌نویسیم. سخت معتقدم تاریخ فریب نمی‌خورد. و هرکس به‌اندازه نقشش سهم خود از نقش بند می‌گیرد. پس از چاپ یکی از موثر‌ترین کتاب‌های روزهای اول دهه ۷۰، من «برشی از ستاره هذیانی» را با «آن سوی مرز باد» که حاوی شعرهای کوتاهم بودند همزمان چاپ کرده بودم با سرمایه هنر و ادبیات کادح و همکاری پخش کتاب چشمه؛ پس از چاپ کتاب‌هایم که «حاوی شعرهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۰بود، فلاح، از من خواست مراتب چاپ کتابش را با هزینه خودش فراهم کنم، پس از چاپ دو کتابم هم چند نقد مهم و راه گشا برایش نوشتند. برای نمونه مجله ای به زبان تازه من در این کتاب‌ها اشاره کرد و کاظم کریمیان شعری از مرا در رده ۱۰ شعری که تحت عنوان «صدای پای دگرگونی شعر امروز» برشمرده بود، جای داد. باید بگویم تعداد مصاحبه‌های من درباره شعر موسوم به 70 آن قدر زیاد است که ناگزیرم لابه‌لای حرف‌های تازه‌گاه از گذشته - هر چند به تکراری ملال‌آور برای دنبال کنندگان مبانی جدی نظری شعر- تن دهم. در باره کتاب پاشا هم سخن گفته‌ام. آن کتاب در سال ۷۲ و پس از آشنایی این دوستان با من چاپ شده بود. البته نسخه‌ای را برایم ارسال کرده بودند. در دیدار سال ۷۱ عبدالرضایی که گویا تازه غزل را گذاشته بود کنار، کتاب مشترکش را که با خانمی شاعر منتشر کرده بود یکی به نام من و یکی همسرم امضا کرد. او همراه پاشا به دیدارم آمده بودند. پس از آن دیدار هم بلافاصله در مجله مناطق آزاد که مسئول ادبیاتش پاشا بود به گریز از مرکز شعر، و برخی تکنیک‌های دیگرِ مد نظر خود برای تئوریزه کردن و مال خود کردن شعر دهه ۷۰ در شعرهای جدید پنجه‌ای اشاره کرد. بعد‌ها متوجه شدم این عبارات لباسی بود که تن شرکا به زور هم شده می‌کردند تا یار جمع کنند. بازگردیم به روایت سفرعبدالرضایی و پاشا: گویا در آن سفر قصد دیدارمن، نجدی و سعید صدیق را داشتند! البته پاشا بعد‌ها توانست شاخصه‌هایی مشترک را در شعر شاعران آن سال‌ها ممیزه کند و طی مقاله‌ای قبل از چاپ هم به رویت بنده برساند که من فقط در تماس تلفنیشان در پی ارسال مقاله مفصلشان، تلاششان را پاس داشتم و تشکر کردم به واسطه ارسال نسخه بدوی بیانیه شعر حرکت. بعد‌ها پاشایی که «از آن همه دیروز»ش متاثر از شاعران نسل کمی پیش‌تر از او بود توانست شعرش را ارتقا دهد. و همراه همسرش آفاق شوهانی زوج شعری موسوم به شعر حرکت باشند شعرهایی در قواره شعر مورد نظرش به نام حرکت خلق کرد. هر چند برخی بگویند شعر حرکت‌‌ همان شعر گفتار است که البته در باور من نمی‌گنجد و هر کدام شاخصه‌های خودشان را دارند. البته ادبیات راه خود را می‌رود و ما همیشه سنجاق نوشته‌ها و نظراتمان نیستیم که در واقعیت و حقیقت حاصله دستکاری کنیم! بهتر است ما شعرمان را بگوییم و منتظر باشیم تاریخ غربال به دست از پشت سرمان بیاید. چرا که آینده ما در گرو تنها شعر‌هایمان است و بس! و انتظار هم می‌رود که علاقه‌مندان از لابه‌لای اظهارنظرهای ما خود به واقعیت نسبی برسند.


 -->

لینک خبر :  http://armandaily.ir/?News_Id=55508
 

 

پاسخ علی رضا پنجه ای  به پرسش حسن همایون در باره ی شایبه ی سرقت ادبی استاد شهریاراز هفته نامه آسمان

پاسخ علی رضا پنجه ای  به پرسش حسن همایون از هفته نامه آسمان هفته دوم مهر92 :در باره ی شایبه ی سرقت ادبی استاد شهریار

علی رضا پنجه ای

هر گردی یی گردو نیست


از راست :دکتر شفیعی کدکنی، استاد شهریار و هوشنگ ابتهاج(ه.الف. سایه)

از شما می خواهم پیش از ورود به پرسش مطروحه، مخلصی از اخبار  اختراعات زیر را از نظر بگذرانید، البته به جز اراده  حقیقت یابی به شهرت موضوع و شخصیت ها هم توجه کنید آیا می توان به ضرس قاطع داوری کرد؟آن هم با توجه به ‘’گذشت زمان" حق با کیست با این توضیح که دیشب گزارش تاریخ علمی یک شبکه مرا وادار به جست وجو در سایت های مختلف کرد :

به گزارش الکترونیوز و به نقل از اسوشیتد پرس، خبرنگاری به نام ست شولمن در کتاب "بازی تلفن : پیگیری راز الکساندر گراهام بل" بر روی این موضوع بحث می کند که بل با کمک برخی از وکلای زبردست و یکی از مسئولین فاسد ثبت اختراع، توانست به افتخار ثبت اختراعی نائل آید که گری به آن دست یافته بود و بل با زود تر پر کردن اسناد مربوطه و با غلط های بسیار توانسته بود آن را به خود نسبت دهد.

به عقیده ی شولمن، مهمترین مدرک این جرم در دفترچه ی یادداشت آزمایشگاه بل هست  که خانواده ی او از دسترسی به آن تا سال 1976 ممانعت می کردند و پس از آن این سند دیجیتالی شده و در سال 1999 در اختیار عموم قرار گرفت.

این کتاب جدید که وعده داده شده است تا 7 ژانویه ی 2008 عرضه شود، موارد دیگری را بر می شمرد که سوء ظن های دیگری را در مورد محققین مطرح می نماید. به عنوان مثال، به نظر می رسد طرح فرستنده ی بل به صورت عجولانه و شتابان در حاشیه ی پتنت او نوشته شده است؛ بل در مورد نشان دادن دستگاهش به همراه پرزنت گری عصبانی و ناراحت بوده است؛ بل در مقابل تصدیق این موضوع در دادگاه 1878 که برای بررسی این موضوع تشکیل شده بود مخالفت می کرد؛ و بل، گویا به علت شرمساری، به سرعت از حق انحصار تلفن که تحت نام او بود دوری کرد.

و اما این را هم بخوانید تا برای تان از شهریار بنویسم:

دوشنبه, 09 بهمن 1391 نوشته شده توسط دنیای اقتصاد :در نیمه دوم ژانویه سال ۱۷۳۶ مردی به دنیا آمد که اغلب او را به عنوان پایه‌گذاران انقلاب صنعتی می‌شناسند که موتور ماشین بخار را روشن کرد، با این وجود جیمز وات، اولين سازنده ماشين بخار نيست.

"هرو او آلكساندريا" در قرن اول ميلادي ابزارهاي مشابهي را توصيف كرده بود. در سال 1698 «توماس ساوري» ماشين مشابهي را به ثبت رساند كه براي تلمبه كردن آب از آن استفاده مي‌شد و در 1712 «توماس نيوكومن» نوع پيشرفته‌تري از آن را به ثبت رساند. با وجود اين ماشين ساخته شده توسط نيوكومن كارآيي بسيار كمي داشت و آن را فقط براي خارج كردن آب از معادن زغال‌سنگ به كار مي‌گرفتند.

و این دو را: در اين ميان نكته غم انگيز این است که با وجود اهميت اين اختراع بزرگ، اگر امروز نام رابرت برمر را به عنوان يكي از پدران اينترنت جست‌وجو كنيد حداقل در زبان فارسي اطلاعات چندان زيادي از او منتشر نشده و شايد بيشترين خبري كه از او روي اينترنت وجود دارد مربوط به درگذشت او باشد.

او كه به اختراع زبان جهاني كامپيوترها در تبديل متن به عدد كمك كرده و به‌عنوان اولين دانشمند، مساله Y2K را هشدار داده بود، در تاريخ هفت تير سال 1383 در سن 84 سالگي و بر اثر ابتلا به سرطان در تگزاس درگذشت. اما شايد بدون اختراع كامپيوتري ASCII توسط او، امروز حتي صندوقي به نام ايميل نداشتيم و پرينترهاي ليزري و باتري‌هاي ويدئويي هم به شكل ديگري وجود داشتند.

 اما برخلاف رابرت برمر كه كمتر نام او به‌عنوان پدر اينترنت ديده مي‌شود وينتون سرف در اين زمينه بسيار صاحب نام است.

وینتون گری سرف، دانشمند آمریکایی علوم کامپیوتر است که پروتکل‌های تشکیل‌دهنده TCP/IP و استانداردی که امروزه به‌عنوان اینترنت شناخته می‌شود را با همکار خود؛ يعني رابرت کان ایجاد كرد و لقب یکی از «پدران اینترنت» را به خود اختصاص داد.

تمامی این منابع می خواهند به ما بگویند که باید به تمام پدیده ها نسبی نگریست ،. این همه اما ره توشه ای روشن گرانه  ست برای ما انسان های چالش گر که به راحتی به هر روایت تاریخی گیرم مشهورترین آن که در کتاب های درسی هم نقل شده بسنده نمانیم و بدانیم اگر موج و جریانی تلاش کند یک سری نام را بولد کند این ضرورتا  بر اساس نخبگی نیست و برآیند اراده ی  لابی و مهندسی لانسه کردن است، که امروزه این مهم برعهده ی بنگاه های رسانه ای الکترونیکی و مکتوب است،  بنابراین باید ضمن باور و احترام به یک روایت، آن را مطلق نپنداشت ، چه را  که چالشیدن رسم رود و تسلیم شدن به یک باور رسم مرداب است و بس! بنابراین در مبانی  نظری و انسانی باید بر خلاف علوم تجربی به نسخه های تکمیلی نظر داشت، و به هر قولی تنها تا فاصله ی اولی و برتر بعدی تمکین کرد.

گمان می برم با خواندن  و در خاطر داشتن نکات برجسته ی بالا  و با توجه به این مهم  که در این مانندها اصل بر قیاس مع الفارق  است و صرفا برای آگاهی از چند و چون جریاناتی همسان با موضوع واحد  در این جا آمده است، شما را به نمونه های ادبی مقولاتی از این دست دعوت می کنم:در موضوع جنجال برای هیچ سرقت شهریار از مفتون همدانی، باید بگویم  شانیت و توان بالا و ذهن جمال گرایانه ی شهریار و درایتش از ادبیات کهن بوم و بر و هم چنین معاصر از او شخصیتی برجسته در ادبیات کلاسیک ساخته است هم از این رو  گزندی چون این سبک سرانه می نماید؛ در واقع یکی از نکات آسیب شناسانه ی پیرامونی رسانه ها فقدان سردبیران کارآمد و جریان سازاست،به یاد دارم حدود 25 سال پیش نیزاین موضوع مطرح بود که قطران در این وزن و قافیه و به همین منظور شعری دارد که البته در دست رس نبودن دیوان قطران مرا که اصولا به واسطه دغدغه ام در بازیابی حقیقت پی گیر چنین مواردی بودم از این حقیقت یابی محروم داشت. حالا  می بینم یک شاعر شعر آیینی چنین حرفی زده منتها با سند ازمفتون همدانی با خود می گویم لابد از سر حقیقت یابی ست، هرچند هر سخن جایی و ... چون شهریار دیر زیست و از جوانسالی می سرود و بسیار هم ، بنابراین برای خود من هم پیش آمده که با گذشت زمان لابه لای دفتر شعر ی یافته ام که مورد تشکیکم بوده برای بازیافت شعری و گاه نامطمئن بوده ام ازانتساب اصالتش به خود البته من همیشه چنین مواردی را پاره کرده ام گاهی اما محتوا چنان با اندیشه هایت مشترک است گویی خود این پاره نوشته را  از جان سرشته ای .این جا بازیافت شعر با حفظ برخی وجوه ممکن است کار دستت دهد حتی اگر که شهریار سخن باشی!هرچند  چون نسخه متاخر آن شاعر در باره امیرالمونین علی(ع) از نسخه استاد شهریار حکم مس در برابر طلاست، بنابراین می توان حکم کرد که مردم با خیال راحت، شعر بالابلند و عاشقانه ی شهریار که از سر شوریدگی و کشف و شهود سروده شده  را به نام مبارک آن جان شعر خوانده و از آن لذت افزون برند. شعر همای رحمت شهریار نمونه ی موفق  بارز آزادی یک شاعر است که بدون بخش نامه و جشنواره  و بی هیچ صله ی مادی در لببیک به  فتوای دلش برای مظهر عدالت علوی شعر سروده است. در شهریار آن قدر روح بزرگان شعر ما دمیده شده بود که شخصیت آکادمیک نامداری چون دکتر شفیعی کدکنی  که در مطالعات و تدوین نقد ادبی از تاثیرگذارترین شخصیت ها-  حتی  بر خود بنده - بوده است و هوشنگ ابتهاج- حافظ زمان – بی آن که قصد فخری در این قیاس پس از 6 قرن داشته باشم، که معتقدم این لقب با معیار معاصر  مستعمل و ناکارآمد به شمار آید ، لیک در مقام قدرت مهندسی کلام و معنا، گران و ثمین-  با توجه به شانیت  مرتبتی ایشان در غزل کلاسیک او را هم چون استادی فرهیخته به جان یاد کنند و پدر شعر نو نیز در حلقه شاعران اخوانیه و ارادتمندان . شهریار دو مرغ بهشتی را نیز به سبک نیما سرود ، او فرم گرا نبود و رسم اقتراح و تضمین و استقبال بین شاعران شعر قدمایی ما همواره مرسوم بوده است، در واقع  به واسطه ی قدرت  غزلیات و شناخت عمیقش از شعر کلاسیک شاعری بزرگ از نسل غول های باقی مانده به  ادبیات قدمایی در شعر معاصر است.جالب است بدانید که نزدیک ترین دوست و ارادتمند آثار شهریار استاد شفیعی کدکنی خود از افشا گنندگان سرقت شاعری زنجانی الاصل از دیوان حزین  لاهیجی بوده است؛ البته سارق مورد وصف خود در  فنون شعر  استاد بوده که نیما نیز به دیدنش می شتابد.من  گمان می برم در ضمیر ناخودآگاه شهریار چه بسا این وزن و قافیه مانده بود_قدما معتقد بودند برای شاعری حداقل باید بیست  هزار بیت از بر باشی تا وزن بدین طریق ملکه  ذهنت  شود، و چه بسا  از آن جا که شعر مفتون همدانی به تصحیح سعید نفیسی باری به هرجهت بوده، در حافظه  شهریار که بیش از 95 درصدش شعر بوده مانده و  در آن لحظه ی کشف و شهود چنان درخشان قصیده را بدل به غزل نماید و به جای مداحی که در قصیده بیشتر معمول است با معشوق به تغزل و عشق نشسته است. قیاس این هر دو نشان از تبحر وترقص زبان در نمونه شهریار و باقی ماندن در نظم توسط مفتون همدانی ست و بس! مطمئنا استاد شهریارآن قدر به اصول شعر پای بند بود که بتواند تحت عناوین مجاز به استقبال و یا تضمین آن نظم بنشیند و اگر خود می دانست چنین می کرد. پیش از نیما هم شمس کسمایی و خامنه ای و ... وزن را شکسته بودند هرچند شکست وزنشان به واسطه هماهنگی و گنجاندن شعرو سرود در قواره آهنگ بوده، بنابراین هر گردی یی گردو نیست . در هر حال  شعر همای رحمت  در بخش شعرهای آیینی کشف و شهودی و نه سفارشی و بخش نامه ای توسط حزب و دولت و... یکی از درخشان ترین شعرهای آیینی کلاسیک فارسی به شمار می آید و هر که سعی نماید از آن کاهد در واقع  از جان خویش کاسته است. مگر که به چالش زیباشناسانه اش نشیند مانند  نقد هر شعر .

در پایان باید به افزایم: این سطرها را کسی نوشته است که عمری را از دهه 70 و 80 تا 90 در افشای جریان مافیای سرقت ادبی در ایران مصروف داشته و ده ها گفت و گو با او در این زمینه شده است. همو به شما می گوید، همای رحمت شعری ست ملی که با فرهنگ وآیین مذهبی ما در هم سرشته است و کسی زیبنده ی آن عشق و خلاقیت شاعری نیست به جز استاد شهریار و بس.و هرگونه سعی و تلاش در واکاوی آن عایدی یی برای منتقد در بر نخواهد داشت که خواجه لسان الغیب فرموده است:عرض خود می‌بری و زحمت ما می‌داری.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0in 5.4pt 0in 5.4pt; mso-para-margin-top:0in; mso-para-margin-right:0in; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0in; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin;}

پاسخ علی رضا پنجه ای به پرسش هقته نامه آسمان 6 مهر 92: دولتی کردن هنر وادبیات  یعنی :افسار زدن به گر

علی رضا پنجه ای در پاسخ به پرسش حسن همایون ،هقته نامه آسمان 6 مهر 92:

دولتی کردن هنر وادبیات  یعنی :افسار زدن به گردن آفرینشگران !

حسن همایون ،هقته نامه آسمان 6 مهر 92: اگر می گوییم هنروادبیات نباید دولتی باشد به واسطه ی این است که اصل استقلال و آزادی لازمه اش قائم به ذات بودن آفرینشگر در پدیدآوردن آفرینش است؛ مانند پزشکی که سوگند خورده است یا  ورزشکارحرفه یی  و قاضی ؛این استقلال ذاتمند  و جزء اصول است و هرگونه تخطی از آن نقض غرض و نفی اثبات  اصالت است. هم چنان که یک پزشک در کار طبابت باید حرفه یی عمل کند و بر اساس سوگندش نباید بین بیماران  تبعیض قائل شود و اسرار آن ها را  برملا کند و هیچ عاملی به جز میزان بیماری و الویت  در درمان را در نظر گیرد ،  وطن یک  ورزشکار حرفه یی  هم باشگاهش محسوب می شود نه شهر وکشورش، بنابراین ناگزیراست تمام تلاشش را بکند که  علی رغم میل باطنی اش در مسابقه از باشگاه و تیم شهر و کشورش ببرد او تنها  با عذر عضویتش در تیم مقابل نزد وجدانش آسوده می ماند همان گونه که قاضی بر اساس مستندات و قوانین حکم می کند و نباید به جز عدالت به چیز دیگری بیاندیشد، در کار خلقت اثر هم  یک آفرینشگر تنها باید قائم به معیارهای مربوط به اصالت و  زیبایی باشد؛ .باید پذیرفت که دیگر گذشت  آن زمان  که شاعر در علوم مختلف جامع الاطراف بود و  گیرم سلول های خاکستری اش  او را صاحب  حکمت وکرامت معرفی می کردمخلص کلام آن که باید هر آن چه که مانع خلق الساعه بودن آفرینش   آفرینه های هنری و ادبی شود را از میان برداشت ،  چه را که هنر و ادبیات بخشنامه پذیر و سفارشی نمی تواند باشد و  عذری نمی پذیرد که مخل آفرینش است، چه را که ورود هر عامل  بیرونی یی مصنوعی و غیر طبیعی تلقی می شود. هم از این روست که شاعران در دوره ی صفویه به دربار هند پناه بردند و سبک اصفهانی به همین سبب هندی نام گذاشته شد. صفویه "شعر"را تنها شعر آئینی می دانست و در این امر آن قدر اصرار ورزید که به جای اشاعه ی آثار ماندگار در عرصه ی خلق شعر آئینی تنها بر خیل مداحان افزود و به جز استثنای ترجیع بند دوازده گانه محتشم کاشانی که اثرجوششی درخوری پیرامون  واقعه ی کربلا  و شعر آیینی ست ،خروجی مطلوبی برای جهان اسلام نیز به بار نیاورده است. این تصمیم صفویه کمکی به اهداف بالنده ی دین خدا  که نکرد هیچ تاریخ نویسان ادبیات بعضا بی وجدانی کرده و  گناه ایشان را به نام دین شان ثبت کردند، در حالی که تعالیم قرآن مشحون از حریت و آزادگی ست و حتی اگر به شعر و بعضی شعرا تاخته به واسطه اصل ذات شعر است که بر عدالت نیست و غلو دارد و کذبش هر چه بیش تر شعرتر!" در شعر مپیچ و در فن او/ چون اکذب اوست احسن او" و این که دشمنان پیامبر با  شاعر خطاب  کردن او سعی در تخطئه ی نبوتش داشتند  و از سویی  با کلام موزون شعرگون  به  ساحتش قصد تمسخر داشتند. دیگر وقت آن رسیده که تصریح کنیم  مخالفت ما با دولتی نمودن ادبیات و هر آفرینه ی دیگر از این دست، از این روست که محصول کشف و شهود نمی تواند بخش نامه پذیر باشد  و یا به برخی ملاحظات و معاذیر اداری تن دهد، چه را که  ادبیات دولتی ادبیاتی تجلیل گر و شاکر است در حالی که ذات هنر وادبیات چالش و نگاه نوست، این همه اما  به آن معنی نیست که آفرینش گران باید ضد دولت عمل نمایند، نه! بل که  حق بخشی از هنر و ادبیات خواهد بود که برای نمونه از طریق اصل چهارم قانون اساسی یعنی مطبوعات و رسانه ها به عنوان ناظر  بر عملکرد دولت آن را به چالش بگیرد، حسن کار هم زمانی ست که سربازان تیزهوش و نخبه رایگان ناظر بر کارکرد مسوولان می شوند و این نظارت البته سود هنگفتی نصیب کشور و مردم می کند.از سویی گروه دیگری که به هنر و ادبیات به عنوان پدیده ی صرف زیباشناسانه می نگرد نیز خواهد توانست در فضای استقلال ، دستش در آفرینش هرچه اندیشد و بیند و خواهد، بازتر گردد.چه را که همانا توجه دادن به جوهره  و لزوم استقلال زیبایی شناسانه ی ذات هنر وادبیات است ولاغیر! دلیل دشمنی برخی از بالایی ها با آفرینشگران و برعکس عدم وجود گفتمان و تعامل توجیه کننده بین آن دو از طرفی به واسطه ی برخی بی عدالتی و قرائت ناصحیح و برداشت نادرست از قوانین و یا اعمال سلیقه به جای اعمال قوانین بوده  است که این رنجش ها ،خطاها و سهوهای واکنش دیگر بار هر دو طرف را به طور مضاعف در بر داشته است،  در واقع این دشمنی لج بازانه باز می گردد به  عدم تلطیف درک متقابل،  و البته در این میان نباید از نقش آتش بیاران معرکه غافل ماند.اصرار به سوء تفاهمات ماضی چه از بالا و چه پایین و وجود برخی موانع دست و پاگیر و بی عدالتی در مقابل وجه عدالت خواهی آفرینشگران و ... همه  و همه سبب گردیده که دشمنان  منافع ملی نیز از این تنش ها به نفع برنامه های خود بهره برند. عاقبت دگم اندیشی حاکمیت شوروی سبب ننگ ادبیات موسوم به ژدانفی بود و کشوری که می خواست با سوسیالیسم جهان را از قید کاپیتالیسم برهاند و انسان را آزاد کند  و عدالت گستری نماید، خود پس از انقلاب سبب فرار مغزها و تبعید آفرینشگران و نخبگانش شد.کشورهای دیگر بلوک سوسیالیسم  نیز هم چون :چین وکره شمالی تا کوبا و.... از آن در امان نماندند، چه را که تاریخ انقلاب شوروی ، فرانسه و برخی دیگر  نشان داده که  انقلاب  توسط انقلابیون شکل می گیرد ، توسط افراطیون بین فرزندان انقلاب فاصله می افتد و توسط فرصت طلبان اداره می شود، رفته رفته چون انقلاب بچه خوره است فرزندانش از او دورمی شوند و این جاست که می آیند برای مصون ماندن از گزند برخی از فرزندان انقلاب که در هیات خالقان هنر و ادبیات به قلم و درک متاملی رسیده اند، سنگ پیش پایشان می افکنند و مدام نارضایتی ایجاد می کنند.

باری...  دولتی کردن هنر وادبیات  یعنی :افسار زدن به گردن آفرینشگران !دولتی کردن ادبیات یعنی دور ریختن بیت المال در هزینه کرد و گرفتن خروجی نا موفق از آن ، یعنی تبلیغات غلط و ناکارآمد، یعنی افزودن بر خیل ریاکاران، چه را که چابلوسان با هر که امروز قدرت داشته باشد یار هستند  و با آستین پلوخوری روزگار می گذرانند،یعنی افزودن بر خیل شاعران جشنواره های زنجیره ای، که  در ازای مدح پارامترهای تعیین شده  سکه می گیرند، یعنی گرفتن عزت و استقلال در آفرینش از آفرینشگران و استفاده ی ابزاری از هنرو اد بیات که با روح آفرینش منافات دارد و مخلص کلام : یعنی جلوگیری از توسعه ی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی این سرزمین دیر زی!

شعرپستال دریا از علی رضا پنجه ای

آپلود عکس

">شعرپستال دریا

علی رضا پنجه ای در پاسخ به مصاحبه ی خبرگزاری تدبیر:نگاهی به چرایی پایین بودن سرانه مطالعه

نگاهی به چرایی پایین بودن سرانه مطالعه/3 پنجه ای:

کتاب های آموزشی باید محصلین را به مطالعات بیرونی ترغیب کند

کتاب گران است و درآمدها غالبا زیر خط فقر. وقتی در طول یک سال طبق آمار رسمی 32 درصد و طبق آمار حقیقی 132 درصد به قیمت کالاهای مورد نیاز مردم افزوده می شود دیگر توانی برای خرید کتاب نمی ماند.

 
آپلود عکس
">علی رضا پنجه ای (شاعر، نظریه پرداز و روزنامه نگار)
 
 


 

خبرگزاری تدبیر هیج ملتی از این که فرهنگ کتاب خوانی در جامعه‌اش توسعه بیابد لطمه نمی‌بیند و این جریان می‌تواند برای همه مفید باشد. پس دلیل قهر مردم با صفحات کاغذی چیست؟ چرا قیمت کتاب گران است؟ نویسندگان قادر به جذب مخاطب نیستند یا جامعه دل و دماغ مطالعه ندارد؟ نقش دولت‌ها در جا انداختن این فرهنگ چگونه است؟ کار‌شناسان مختلف به سوالات ما در این حوزه پاسخ می‌دهند. پاسخ های «علیرضا پنجه ای» شاعر، نظریه پرداز ،منتقد و روزنامه نگار که تاکنون مجموعه اشعاری همچون «پیامبر کوچک»، «شب هیچ وقت نمی خوابد»، «عشق اول» و... از این قرار است:

 

 

سال هاست که از سیر نزولی کاهش سرانه مطالعه در کشور صحبت به میان می آید، و طبق آخرین اعلام رسمی مدیر نهاد کتاب خانه های کشور، این سرانه در سال 91 به هجده دقیقه در روز رسیده است، شما علل میزان پایین بودن مطالعه در ایران را با توجه به جمیعت و در واقع عدم استقبال قشر وسیعی از جامعه از کتاب خوانی را در چه مسائلی جست و جو می کنید؟

پیش از همه بگویم من اصلا به این آمارها خوشبین نیستم، فکر نکنم سرانه مطالعه در ایران از5 دقیقه تجاوز کند، یک آماری 3-2 سال پیش از سرانه ی مطالعه ی کتاب ، نشریات و... دیدم که آمار رشت و گیلان  را نسبت به کل ایران  نوشته بود، کلی سبب انبساط خاطر آدمی می شد! البته کلمه ی "مطالعه" که واژه ای عربی ست و معادلش در پارسی را می توان به  "روشن شدن"  منتسب کرد ،  البته مطالعه می تواند از دریچه ی  یک پنجره ی حقیقی یا در دنیای جدید توسط رادیو، تلویزیون، انواع آگهی و تبلیغات تصویری:ال سی دی، تی وی های شهری، بنر، تراکت،اطلاعیه، بروشور و آگهی نامه و....، رایانه، اینترنت ، ماهواره و... روی می دهد. در دنیای مجازی که امروز فیس بوک بزرگ ترین و  پر جمعیت  ترین  کشور مجازی جهان  به شمار می رود، چه را که کاربرانش  به رقمی  نزدیک 2 میلیارد می رسند.بنابراین باید آمارگیران و نظرسنجان از دید سنتی فاصله گیرند  و   واژه ی مطالعه  را  پهناور تر و همه جانبه ترببینند.و اما در  شکل بسته و دیتایلی واژه ی  مطالعه یعنی در بررسی  یک پارامتر از آن   می توان گفت: کتاب گران است و درآمد ها غالبا زیر خط فقر. وقتی در طول یک سال طبق آماررسمی 32 در صد و طبق آمار حقیقی برخی اقلام تا 132 در صد به قیمت کالاها ی مورد نیاز مردم افزوده می شود دیگر توانی برای خرید کتاب می ماند؟ دستمزدها  اما 20  تا 25در صد اضافه شده اند در حالی که  پشت جعبه قرص فشار کاملا ایرانی نوشته 1500 تومن اما داروخانه در وسط شهر از ما گرفته 3400 تومن؟!  لابد 32 درصد تورم را می شود این گونه محاسبه کرد! اهل حساب و کتاب لطفا فعلا شاخ در نه آورند! بنابراین خرید کتاب  فقط برای معتادان ِ پیشکسوت  و تعدادی قلیل که تازه معتادِ کتاب خوانی شده اند قابلیت بررسی می یابد. تفریحی خوان ها رفته رفته عطای کتاب را به لقایش می بخشند. از سویی کتاب خوب چون ناشر حرفه ای به معنای بنگاه نشر هم که حرفه ای عمل کند در ایران تا اطلاع بعدی( یوخیمیز دی )= یعنی نه داریم! ناشران یا  بنگاه پول و پخش از شما ، چاپ از ما هستند؛ یا با استخدام جوانان خوش تیپ  تنها برای شاعره های خوش قد و بالا سرمایه گذاری می کنند، این جور آدم ها را می گذارند به عنوان مشاور انتخاب کتاب! برخی ناشران خوش سابقه هم کم کم  دارند به صف  ناشران زرد می پیوندند. پیشترها شما یا  به اعتبار  نویسنده و شاعر  کتابی می خریدید یا  به اعتبار ناشر، الان ناشران دارای اعتبار که بسیار کم شده اند و مولف هم که هر کی از مادرش قهر می کند 800-700 هزاری تومن می دهد صاحب کتاب می شود ، حالا توی  خواننده می مانی با مبلغ ناچیزی که برای خرید کتاب گذاشته ای کنار په گونه سره از ناسره را به یابی! بنابراین می توان نتیجه گرفت:1- تورم اقتصادی و ضعیف شدن درآمد مردم  و اولویت سیر کردن شکم تا سیر کردن ذهن2 – نابسامانی در کارکرد ناشران، عدم توزیع برخی از کتاب ها، عدم وجود منتقد تیز بین و نه باری به هر جهت ، و فقدان فضای کافی نفد سالم کتاب، چند رسانه ای شدن و تنوع در انواع وسیله ها و فورمت های مطالعه، کمبود  کتاب فروشان حرفه ای که خود اهل مطالعه باشند و یارای معرفی کتاب داشته باشند، کمبود افراد توانا و بی حب و بغض  در نشریات و سایت ها برای معرفی و نقد بی طرفانه ی کتاب، همه و همه از جمله بنیان ها و دلایل آسیب شناسانه ی تقلیل جدی آمار کتاب و کتاب خوانی ست.  نهادهای مرتبط هم با تقدیر مولفان  و پرهیز از خودی و ناخودی برگزاری مسابقه ادبی با داوری افراد شایسته و نه نان به نرخ روزخور و دلال! باز هم بگویم؟...

از طرفی استقبال از کتاب های عامه پسندتر(به ویژه در رُمان)وضعیت بهتری دارد، به نظر شما چرا این گونه است؟

کاستی  ظرفیت  های نقد و چالش و محفل های کتاب خوانی، کمبود فضای سالم نقد در رسانه ها، و بسیاری از عوامل برشمرده در پاسخ بالا و البته  دنیای پیچیده ی افتصادی و اجتماعی امروز و هزار توی معضلات پیش پای مردم سبب می شود که دیگر در دریافت برخی مفاهیم پیرامونی،  خود را به زحمت نه اندازند و سراغ کتاب های سهل الوصول باشند.رمان هایی با مناسبات  خاله خان باجی  و سریال های ترکی شبکه های ماهواره ای با مضامین مشترک در اغلب شان و سناریوهای مختلف و بازیگران و نام هایی متفاوت در میان مایه گی مردم و خواننده تاثیربه سزایی گذاشته اند. ما نیازمند آثار درخشان نویسندگانی هستیم که هسته ی زندگی ایرانی را بشناسد و روان شناس و جامعه شناس و مردم شناس باشند و بدانند چه دارند می نویسند و برای که؟ طیف بندی مخاطب لازم است ؛ این که کتاب برای چه گروه سنی و طیفی از جامعه است ، خواهد توانست  تا اندازه ای خواننده را از سردرگمی برهاند.

این وضعیت تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟ و چه راهکارهایی برای برون رفت از آن و افزایش سرانه مطالعه در جامعه وجود دارد؟

من در پرسش اول شما به بسیاری از پاسخ های مورد مطالبه تان جواب گفته ام، برای برون شد هم راه کارهایی ارایه داده ام. دنیای نشر و کتاب و کتاب خوانی نیازمند سازو کار و سامانه ای  قانون مند  و حرفه ای ست.مولف حرفه ای، روشن شدن  سره از ناسره به هنگام انتخاب کتاب و نویسنده ی آن، نشریه و سایت با کادری جریان ساز و حرفه ای ، منتقد حرفه ای، کتاب فروشِ کتاب شناس و حرفه ای، موزع و پخش کننده حرفه ای، مشاور حرفه ای، مدیر قرهنگی کارشناس و نخبه و اهل تعامل، نماینده ی مجلس و مدیری که مردم را ولی نعمت خود بداند ونه مجیزگوی کسانی که موجب رشد ریاستی اش شوند و راه پیشرفت  را برایش  باز کنند نباشد، طوری که در قرن هشتم حافظ از ایشان تبری جسته و به کنایه  برملا کرده  تزویرگران و ریاکاران  وغش صوفیان  و واعظ و زاهد کژراه پیشه و بی عمل و ... را و مخلص کلام  قرآن به سرنیزه کنندگان و ماکیاولیست های وطنی!را سخت مورد شماتت قرار داده است!

نقش نظام آموزشی در این زمینه به چه صورت است؟ نظام آموزشی اغلب و صرفن تاکید بر خوانش کتاب های درسی دارد و کم تر دانش آموزان و دانش جویان را به مطالعه کتاب های متفرقه در زمینه های مختلف علوم انسانی تشویق می کند، فکر می کنید چرا؟ و نظام آموزشی چه کمک اساسی می تواند در این زمینه به ترویج فرهنگ کتاب خوانی داشته باشد؟

راستش نقش کتاب های درسی  مانند آن است که پدر یا مادری کیف پر از پولی پیدا کند و مدت ها  دست  فرزندش را بگیرد و کوی به کوی و برزن به برزن  به دمبال یافتن صاحبش باشد؛ نقش ایت تلاش با هزار کلمه و کتاب از ذهن کودک محو نمی شود. داستان های چوپان دروغگو، تصمیم کبرا، لاک پشت، و... نظم هایی مانند نابرده رنج گنج میسر نمی شود و... این ها شالوده ی شخصیت کودک را می سازند و ادبیات ما پر از این هاست.ما باید به اصل خود باز گردیم و کتاب های آموزشی را از شعار بپیراییم. نسل من غرور ملی اش را در منظومه ی آرش کمانگیر باز جست.باید کتاب های آموزشی ما محصلین را به مطالعات بیرونی ترغیب کند، متاسفانه امروزه ما در جامعه لیسانسیه و فوق لیسانس های بی سواد و کم سواد بسیار داریم. من معتقدم تا مقطع دکترا بدون کنکور باشد رفتن به دانشگاه آسان اما بیرون آمدن از آن فقط کار نخبگان باشد. امروز هر مکتب نه دیده ای رفته انواع مرکز دانش گاهی تاسیس کرده، قرار ما این نه بوده که  به بی سواد مدرک دهیم. به پیرامون مان بنگریم  چه قدر کاردان و کارشناس و کارشناس عالی و ... داریم که اگر استعداد هم داشته باشند در رشته ای غیرداشته اند و به خاطر ملاحظاتی چند در رشته ای تحصیل می کنند که نه ذوقی در آن خصوص  دارند و نه استعدادی در آن! در این میان اگر چه آمار ظاهری تحصیل کردگان دانشگاهی مان فزونی گرفته،  اما جامعه مان نیک می داند که در جاده های پر از مخافت و تقاطع مرگ، این گواهی نامه ی رانندگی نیست که توان رانندگی  به رانندگان می دهد،  بل استعداد و تجربه و ممارست اوست که تواند بار را به سلامت به مقصد رساند.

 

مصاحبه  ی  آسمان پیرامون سانسور و نقش آن در خلاقیت با شاعران و نویسندگان: علی رضا پنجه ای

علی رضا پنجه ای

آیا آن که می آفریند همانند کسی ست که

نمی آفریند،پس چه را متذکر نمی شوید!

 

آپلود عکس

علی رضا پنجه ای">

هفته نامه ی آسمان شماره 57  نهم شهریور92: سانسور را در حروف ابجد  با  عدد 377  نشان می دهند، در  تعاریف لغت نامه ای سانسور آمده که اسم مصدر فرانسوی  است ((censure و ممیزی و تفتیش مطبوعات ومکاتیب و نمایش ها از سوی حاکمیت را گویند. این کلمه در زبان فارسی افعال معین چون کردن و شدنو چیِ نسبت را همراهی می کند .

با این پیش آگاهی اکنون به پرسش شما پیرامون این پدیده ی روزمره در عصر اطلاعات و انواع رسانه(ارتباطات) به ویژه در حیطه ی کار اندیشه ورانی که در عرصه ی آفرینشگری دانش های انسانی (هنر و ادبیات) نیازمند ارایه ی محصول اندیشه شان  در جوامع انسانی هستند، می پردازم. و البته  به نقش سانسور در آفرینش منِِ شاعر می نشینیم  و نه در این سقف چند کلمه نوشتن  به نقش آن در کار روزنامه نگاری ام،  که هر چند از ماهیتی یگانه برخوردار است اما در چه گونه گی مدیریت آن
در کار رسانه توفیرهایی را بازتاب می دهد.

... سانسور خواسته یا ناخواسته بار سیاسی دارد، بالایی ها برای مدیریت بر ماهیت دانستگی، خود را قایل به اعمال ممیزی می دانند و البته در طول تاریخ هیچ گاه سانسور به زعم آفرینش گری خوش ننشسته و نمی نشیند. چه را که کاربرد آن بیش از آن که از سر ضوابط و منطق باشد بدل به حربه ای شده از سر سلیقه به دست اعمال کنندگان آن. البته این چرخه شدیدا نیازمند ضابطه مندی و قانون مداری است. در هر حال به نظر می رسد  باید لزوم ممیزی کتاب برداشته شود و در صورتی که آفرینش گری  هنجارهای قانونی جامعه را بر هم زد و این امر منجر به تضییع حقوق آحاد جامعه شد رویه قانونی در باره آن اعمال شود و در محاکم با حضور هیات منصفه و بدون هیچ گونه تضییع حقوق و اعمال فشاری بر اساس قوانین جاری با وی برخورد

شود. از سویی افرادی که تمایل به اخذ مجوز برای آفرینش شان دارند می توانند با مراجعه به وزارتخانه بر اساس نه سلایق ممیزان بل که ضوابط قانونی اقدام به اخذ مجوز نمایند تا از مصونیت قانونی آن پس از چاپ برخوردار گردند. در این گونه قانون مندی می توان به گروه بندی و طیف بندی مخاطبان  از گروه سنی الف تا... تاکید نمود؛ این در حالی ست که   هر رسانه ای مضافا  می تواند برای خود منشور و ضوابطی درون سازمانی تعیین کند و یا  مراکز فروش نیز از طریق اتحادیه و سندیکاهای خود می توانند نسبت به قاعده مندی چه گونه گی فروش و ارایه کالاهای فرهنگی بر اساس عرف و ضوابط قانون مند عمل نمایند. در این هنگام بر ماست که بر اساس قوانین جاری کشورمان رفتار کنیم و چنان چه کاستی یی در قوانین خود می بینیم از طریق مراجع ذی ربط  نسبت به اصلاح آن اقدام کنیم ، البته رفتار قانونی همه ی آحاد جامعه در گرو آن است که تمام طیف های سیاسی ، اجتماعی و اعتقادی و آیینی تن به قانون دهند و خواسته های شان را از طریق قانون مطرح نمایند نه این که زبانم کور! و دهانم کر! "خود جوش" و یا جهت دار از سوی

طیف هایی راسا با مولف و مراکز انتشاراتی و کتابفروشی برخورد شود. دیگر وقت آن رسیده که از تصمیم های احساسی دوری کنیم و خودرا به قانون بسپاریم. در این صورت است که خواهیم توانست جامعه ای پیشرو و مطرح با ضریب فرهنگ و اقتصادی پویا مملو از طراوت داشته باشیم.

واقعیت این است که در چنین عصری نمی توان  جلوی خلاقیت و اشاعه آن را  گرفت بلکه باید مخاطبان را کلاسه بندی کرد، مگر می توان داستان کنیزک را از مثنوی حذف کرد؟ داستانی که در پس آن ظاهر جنسی از آموزه های معنوی ارزنده ای برای بشر همراه است.هنگام که گوید: خلق را تقلیدشان بر باد داد / ای دو صد لعنت بر این تقلید باد! یا برخی از کلیات شیخ اجل سعدی را؟  آیا می توان حافظ را به واسطه برخی  مصاریع اش سانسور کرد: آیا می توان به برخی از دستورات شرعی  به زعم  احکام جنسیت؟مجوز چاپ نداد؟ چگونه شاعری را از بوسیدن معشوق در شعرش می توانیم منع کنیم و یا از تغزل؟ وقتی شعر پر از آرایه است و به نظم هم سخن وران پیشین سروده اند : در شعر مپیچ و در فن او/چون اکذب اوست احسن او.

دنیای مجاز ، دنیای استعاره، کنایه، غریب گردانی، تضاد، جناس،ایهام، ابهام، لف و نشر و...

به راستی می توان خلاقیت و آفرینش ادبی و هنری را سانسور کرد؟ کلامی که پر از"آن"ِ خاص( الهام) است . ممیز و یا سانسورچی هرگز نمی تواند خود را آن قدر به آن "آن"ِ خلاقه یا مقام الهام نزدیک گرداند که صراحتا به دریافت و رسیدن به مفهوم اصلی آفرینه اذن دهد، حتی اگر خود در آن حوزه از نخبگان باشد. قدرت آفرینش  با قدرت نقد و قضاوت "هم وزن" و "هم مرتبه" نمی تواند باشد، اصلا خود آفرینش گر

هم اگر به ممیزی آفرینه ی خود  و تاویل آن پس از "آن" ِ خلاقیت  بپردازد قایل نیست تا در حال طبیعی قضاوت برای آن حال و "آن"ِ  خلاقه  نماید. پس به تر و نیکو تر آن که به توصیه ی قرآن کریم گوش جان بسپاریم : بشارت بر  بندگانی که سخن ها را می شنوند و نیکوترین شان را برمی گزینند.زمر 17 و  18 و  یا هنگام که گوید :     آیا آن که می آفریند همانند کسی ست که نمی آفریند، پس چه را متذکر نمی شوید! نحل 17

شعر پستال علی رضا پنجه ای

آپلود عکس

">شعر پستال علی رضا پنجه ای

 

شعرپستال علی رضا پنجه ای

آپلود عکس

">شعرپستال علی رضا پنجه ای

شعر پستال علی رضا پنجه ای

 

شعر و کارت پستال علی رضا پنجه ای

آپلود عکس

">شعروکارت پستال علی رضا پنجه ای

چامک و عکس تازه ای از علی رضا پنجه ای تابستان 1392

0xn5l7we3je5xsbfi.jpg

                   Alireza panjeei poet&journalist علی رضا پنجه ای


شعرپستال علی رضا پنجه ای

آپلود عکس">شعرپستال علیرضا پنجه ای

علی رضا پنجه ای:دولت گذشته فرهنگ و ادبیات را به مرز تعطیلی رساند

دوشنبه، 28 مرداد 1392 10:57

نگاه اهالی فرهنگ به رویکرد دولت جدید در مسائل فرهنگی/27 پنجه ای:

دولت گذشته فرهنگ و ادبیات را به مرز تعطیلی رساند

اگر نماینده ای در مقام مخالفت یا موافقت با وزیر پیشنهادی در مجلس سخن می گوید باید بداند که نمایندگی تمام شاعران، نویسندگان و هنرمندان را هم دارد و باید با دردهای آن ها نیز آشنا باشد و بداند خواسته هایشان چیست.

 آپلود عکس

">علی رضا پنجه ایَAlireza panjeei Poet and literary critic and journalist

به گزارش خبرنگار خبرگزاری خبرگزاری تدبیر(تینا پرس)، علیرضا پنجه ای با توجه به اظهارات آقای علی جنتی، وزیر ارشاد و فرهنگ اسلامی در طی چند هفته گذشته گفت: در تمام زمینه ها و به ویژه فرهنگ یک وزیر به تنهایی نمی تواند تصمیم گیری کند زیرا در شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور ما چیدمان قدرت به گونه ای است که صرفا  یک وزیر با داشتن رای اعتماد از مجلس نمی تواند کار شاقی انجام دهد. مگر آن که کل فرهنگ حاکم بر سیاست مداران ما جان هنر و ادبیات را بپذیرند. اگر این طور باشد روح هنر و ادبیات ما به خودی خود گونه ای است که می تواند این طراوتی که چند سالی است از دنیای هنر و ادبیات ایران رخت بر بسته را باز گرداند و این کار فقط و فقط با صدور چند بخشنامه و دستورالعمل میسر نیست.

وی در خصوص صحبت های نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جلسات بررسی صلاحیت وزرا پیشنهادی بیان داشت : اگر نماینده ای در مقام مخالفت یا موافقت با وزیر پیشنهادی در مجلس سخن می گوید باید بداند که نمایندگی تمام شاعران، نویسندگان و هنرمندان را هم دارد و باید با دردهای آن ها نیز آشنا باشد و بداند خواسته هایشان چیست.

این شاعر در مورد اظهارات آقای جنتی درباره حذف ممیزی نشر پیش از چاپ گفت: یک ممیز برای انجام دادن کارش به نحو احسنت باید به همه چیز آشنا باشد و بتواند خود را وارد جهان نویسنده کند. همان طور که نمی شود از شرع، احکام خاص مربوط به زنان و مردان را حذف کرد یا به هم آمیخت در دنیای هنر نیز همین طور است و نمی توانیم چنین کاری کنیم و باید با مدیریت صحیح و شاید با کارهایی مثل رده بندی سنی مخاطبان و در نظر داشتن این امر و مهم چنین مسائلی از این دست از وضعیت کنونی با سر بلندی بیرون آییم. اما یک وزیر می تواند با مدیریت  درست و با دعوت از صاحبان نظر و خود نویسندگان و شاعران  و مولفان راه کارهای مناسب را بدست آورد و در همین جهت می توان به مولفان البته نه هر مولفی به صو رت جداگانه مجوز انتشار داد نه فقط این که این حق به صورت انحصاری به ناشران داده شود تا از این طریق در حق اهال فرهنگ و هنر اجحاف نشود. واگذاری ممیزی به خود نویسنده بسیار بهتر است و این امر هم نباید موجب نگرانی دولت مردان باشد زیرا از همین طریق هر کسی مستقیما پاسخگوی اعمال خویش می باشد. در کنار این مطلب باید به مخاطب هم اعتماد داشت و فرصت داد تا خودش تشخیص دهد چه چیز لازم دارد. نویسنده اگر بتواند آن چیزی را که می نویسد به نزدیکان خویش یا خانواده خود نیز عرضه کند پس فهمیده چه چیزی به درد ارائه به جامعه می خورد.

وی در ادامه با ارزیابی از فعالیت های دولت گذشته در عرصه فرهنگ افزود: دولت گذشته در ظرف هشت سال فرهنگ و ادبیات این مرز و بوم را به مرز تعطیلی کشاند هر چند که در دوره های قبل تر ممیزی ها عاقلانه تر بود اما باز به گونه ای عمل می شد که باعث بازدارندگی خلاقیت هنرمند می شدند.

وی در پایان اظهار داشت: ما ملت اصیل و نجیبی هستیم و کتاب ما باید جزیی از فرهنگ ما باشد. هر گونه افراط و تفریط موجب عقب ماندگی و بسته شدن مسیر خلاقیت هنرمند خواهد شد.

***

علیرضا پنجه ای(۱۳۴۰)، شاعر و روزنامه نگارایرانی است. وی سردبیر ویژهٔ فرهنگ، هنر و ادبیات گیله‌وا بود. از این شاعر تاکنون مجموعه اشعاری همچون «پیامبر کوچک»، «ستاره ی هذیانی»، «شب هیچ وقت نمی خوابد» و...منتشر شده است.

پیام شاد باش روز خبرنگار توسط علی رضا پنجه ای

گ ۱۷ امرداد روز خبرنگارگ

به کبوتران  پیام آور

  که با تلاوت  آگاهی

موجب بالاییدن اطلاعات

و شعور انسان می شوند

  و  به آنان که با قلم

تباهی درد را

به چشم جهانیان

پدیدار می کنند

خجسته باد

گزارش خود به خود، یک چامک از:علی رضا پنجه ای

آپلود عکس

">علی رضا پنجه ای 15 امرداد 92  Alireza panjeei,poet&journalist

گزارش به خود

 

من پر از هیچ ام  و

هیچ  از من

                    پر!

                                      علی رضا پنجه ای